خاتمي ميگويد: «خوشنويسي هنر ملي ماست و بخشي از شناسنامه فرهنگي مردم ايران را تشكيل ميدهد. ما ميتوانيم آن را به عنوان پرچم هنريمان در جهان به اهتزاز درآوريم.»
سميرا خوانساري- الهه خاتمي(1338)، بانوي هنرمند عرصه خوشنويسي نستعليق و مدرس خوشنويسي است. او از استاداني چون غلامحسين اميرخاني و اميراحمد فلسفي آموخته است و از سال 66 به عنوان مدرس خوشنويسي فعاليت ميكند. خاتمي، تاكنون نمايشگاههاي بسياري در داخل و خارج از كشور برگزار كرده است و همچنان با قلمي پرتوان به خوشنويسي ميپردازد. گفتوگوي زير پيرامون فعاليتهاي روز خوشنويسي و بانوان خوشنويس ايران زمين با اين مدرس برجسته عرصه نستعليق انجام شده است.
به نظر شما، خوشنويس بايد با چه زمينههاي ديگر هنري، آشنا باشد؟
به عقيده من، همه هنرها از منشا واحدي سرچشمه ميگيرند و به گونهاي بههمپيوستگي دارند . به عنوان مثال نميتوان گفت كه موسيقي و شعر جدا از خوشنويسي هستند و به اعتقاد من خوشنويس بايد حداقل اندكي با اين هنرها آشنايي داشته باشد. من قبل از تولد دخترم، سهتار مي زدم و با حوزه ادبيات و شعر هم تا حدودي مأنوس بوده و هستم. به نظر من هنرمند بايد با هنرهايي غير از شاخه خودش آشنا باشد، ولي تمام توان و تمركزش در شاخه خودش به كار گرفته شود.
در چه رشتههايي از خوشنويسي فعاليت داشتهايد؟
خطي كه گهگاه به صورت تفنني مينويسم، خط شكسته نستعليق است. البته خط ثلث و ريحان را نيز دوست ميدارم و بهخصوص به خط كوفي بسيار علاقهمند هستم.
اوضاع كنوني هنر خوشنويسي ايران را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
در حال حاضر ميتوان گفت كه در دوره ركود خوشنويسي هستيم. دوره اوج خوشنويسي را ميتوان از سالهاي 66-67 تا سال 77 دانست. بايد بيشتر به اين هنر توجه كنيم چون، خوشنويسي هنر ملي ماست و بخشي از شناسنامه فرهنگي مردم ايران را تشكيل ميدهد. من هميشه گفتهام كه ما ميتوانيم خوشنويسي را به عنوان پرچم هنريمان در دنيا به اهتزاز درآوريم. تصميمگيريها و سياستگذاريهاي در حوزه هنر بايد به گونهاي باشد كه هنرمند انرژياش صرف اموري كه ربطي به او ندارد، نشود.
درباره اين كمكاريها، كمي بيشتر توضيح دهيد.
متاسفانه ما خيلي فرصتها را از دست دادهايم و به جاي فرصتسازي، فرصتسوزي كردهايم؛ خيلي جاها ميتوانستيم حضور پررنگتري داشته باشيم ولي نداشتيم.
به خاطر بيتوجهيهاي ما و يا سوء مديريتهاي ما اتفاقهاي ناخوشايندي افتاده است. كشورهاي حاشيه خليجفارس از غفلت ما استفاده كردهاند و حراجيها را برنامهريزي و مديريت ميكنند.
آنها، امروز طوري مديريت ميكنند كه خوشنويسان معاصر ما را ميشناسند و برايشان برنامهريزي دارند. حتي موزه معاصر تشكيل دادهاند و كارهاي هنرمندان برجسته ما را خريداري ميكنند.
در حال حاضر تركيه، امارات و برخي كشورهاي عربي به طور جدي فعاليت دارند و از خوشنويسان ايراني، دعوت به برگزاري نمايشگاه ميكنند.
دليل اينكه برخي خطوط در مسير زمان از بين رفتهاند را در چه ميدانيد؟
گاهي اوقات در دورههاي مختلف يك خط پاسخگوي نياز مردم نبوده و كاربردي را كه جامعه انتظار آن را داشته محقق نكرده است. بنابراين در طول تاريخ كمرنگ شده و يا تكامل پيدا كرده و به خط ديگري تبديل شدهاست. زماني از تلفيق دو خط نسخ و تعليق، نستعليق متولد شد. در سالهاي بعد و بنا به اقتضاي زمان، لازم شد تا حركتهاي نستعليق تندتر اجرا شوند واينبار خط شكسته نستعليق متولد شد. يا مثلا، نستعليق در زمان «ميرزاغلامرضاكلهر» و با ظهور صنعت چاپ در ايران قدري تفاوت پيدا كرد و حروف چاقتر شدند. پس در نتيجه، هنرمند فرزند زمان خود است و بايد براي زمانه خودش حرفي داشته باشد. به نظر من، تكرار آنچه در گذشته اتفاق افتاده و صرف تكيه بر آن نميتواند به واقع، هنر را معنا كند. آنچه در امروز رخ ميدهد و خطوطي ابداع و متولد ميشوند، بنا به زمان است. ولي ماندگاري اينها بستگي به قضاوت زمان دارد و زمان بهترين قاضي در مورد مانايي و تداوم هر رويداد هنري است.
سهم سنت و بدعت در آثار شما چقدر است؟
سهم سنت، بسيار است. ولي در مورد بدعت، بايد بگويم من و گروهي از بانوان خوشنويس، كه با هم شروع به كاركرديم؛ تلاشمان قبل از هر چيز در اين راستا بود تا هويت يك زن خوشنويس را در جامعهاي كه مردان هميشه تصميمگيرند و حضور پررنگي دارند، در رشته دشواري مثل خوشنويسي و دشوارتر، رشته نستعليق ثابت كنيم و جا بيندازيم.
آيا زنهاي خوشنويسي كه در تاريخ آثارشان ماندگار شده است، از جهت كيفيت با آثار ديگر هنرمندان بزرگ زمانهشان برابري ميكنند؟
دختر ميرعماد و دختر فتحعليشاهقاجار از اساتيد خوشنويسي بودهاند و با وجود تعداد كم بانوان خوشنويس در طول تاريخ، به وضوح ميتوان ديد كه از اين جامعه كم تعداد شاهكارهايي ثبت و ضبط شدهاند كه اين نشاندهنده توانايي آنان در زمينه خوشنويسي است. وقتي آثار اين بانوان هنرمند را نگاه ميكنيم، درمييابيم كه ار نظر هنري زنان چيزي از مردان كم نداشتهاند و ندارند. پس فقط بايد خود را باور داشته باشند.
آيا امروز بانوان در خوشنويسي توانستهاند همپاي مردان فعاليت داشته باشند؟ بهره زنان از دانگهاي درشت نسبت به گذشته چگونه است؟
قبل از انقلاب، خانمهايي كه به انجمن مي آمدند، ار 4-5 نفر بيشتر نبودند. ولي بعد از انقلاب، تعداد زنان خوشنويس به مراتب بيشتر شد. و دليل اين مسئله شايد كمرنگ شدن و محدوديت حضور بانوان در شاخههاي هنري ديگر مانند موسيقي، نمايش و... بود. رفتهرفته حضور خانمها بيشتر شد و كمكم مدرسهاي خانم در انجمن جاي خود را باز كردند.
در حال حاضر، زنان بسياري در زمينه هنر خوشنويسي فعاليت دارند و هنرمندان توانمندي با قلم كتيبه هم كار ميكنند. ولي در گذشته، دانگهاي قلمهاي بانوان خوشنويس، بيشتر دانگهاي كتابتي و مشقي بود و تاكنون نمونه خوشنويسي دانگ درشت در آثار بانوان خوشنويس گذشته نديدهام.
ولي شما در آثارتان از قلم كتيبه استفاده كردهايد، چطور اين امر محقق شد؟
اصولا حضور بانوان در تمامي زمينههاي هنري از جمله در عرصه هنر خوشنويسي همواره با محدوديت مواجه بوده، تا آنجا که خوشنويسي را هنري مردانه توصيف ميکردند. من تا حدودي سعي کردهام اين باور را تغيير دهم. به همين دليل، از قلم كتيبه هم در كارهايم بهره ميگيرم و ميتوانم بگويم، بيشتر با دانگهاي درشت خوشنويسي ميكنم چون عقيده دارم عالم هنر، جنسيت نميشناسد.
ميان بانوان خوشنويسي كه به درجه استادي رسيدهاند، استفاده از دانگهاي درشت رايج شده است يا خير؟
در بين بانواني كه درجه استادي دارند، استفاده از دانگهاي درشت خيلي متداول نيست، استاد سيدهصغري حسيني در شكسته نستعليق و من در نستعليق از دانگهاي درشت استفاده كردهايم. ولي هنرمندان ديگري هستند كه در حال حاضر به خوبي در اين زمينه تلاش ميكنند.
اولين باري كه كار شما روي ديوار در معرض ديد اهالي خوشنويسي قرار گرفت چه زماني بود؟
سال 66، اولين اثر من توسط انتشارات سروش منتشر شد. آنزمان يك مرقع سه جلدي از آثار اساتيد و هنرمندان خوشنويس به نام "گنج نور" توسط اين انتشارات نشر پيدا كرد و از من هم اثر خواسته شد؛ اين امر باعث خوشحالي من بود چون، اثرم در كنار آثار هنرمندان بزرگي چاپ ميشد.
اولين باري هم كه اثرم روي ديوار رفت، باز در سال 66 در يكي از همايشهاي انجمن خوشنويسان در شهر رامسر بود که دو نمونه از كارهاي من هم روي ديوار رفت و مورد تشويق اساتيد قرارگرفت.
از ارائه آثارتان در خارج از مرزهاي ايران هم برايمان بگوييد.
سال 72 در شهر لندن، اولين حضور من در عرصه يك نمايشگاه خارجي بود. اين نمايشگاه بسيار به نمايش حضور بانوان هنرمند ايراني در آن زمان كمك كرد و مخاطبان ما كه در ابتداي ورود با تعجب فراوان نگاهمان ميكردند، از وضعيت زنان ايراني اطلاع بهتري حاصل كردند.
امسال دو نمايشگاه خارج از كشور داشتم كه يکي حدود 6 ماه پيش در كتابخانه مركزي شهر پكن بود و از آنجا كه كشورهاي آسياي شرقي، خوشنويسي را هنري مقدس ميدانند، توانستيم تعامل خوبي با هنرمندان چيني برقراركنيم، ديگري هم حدود دو ماه پيش در مونترو سوييس برگزار شد.
آيا شما هم در مراحل تهيه و توليد نرمافزار چليپا شركت داشتهايد؟
من و همسرم استاد فلسفي، هميشه سعي ميكنيم از نظرات و پيشنهادات هم در کارهايمان استفاده کنيم. در تهيه و تنظيم اين نرمافزار نيز مانند ساير كارهاي تأليفي و تحقيقي ايشان من هم مشاركت داشتم.
بعضي اعتقاد دارند كه اين قبيل نرمافزارها باعث لطمه خوردن به خوشنويسي است، چه پاسخي براي اين دسته از منتقدان داريد؟
به نظر من استفاده از نرمافزار خوشنويسي سطح سليقه عموم مردم را بالا ميبرد و وقتي از خط خوب و قاعدهمند در بنرها و پوسترهاي تبليغاتي استفاده شود، به تدريج نگاه افراد با توازن و تعادل حروف الفت بيشتري پيدا ميکند. به علاوه ارزش و اعتبار كار هنرمندان درجه يك نيز بالاتر ميرود. از طرفي كساني كه قادر به تهيه آثار اورجينال نيستند، ميتوانند اينگونه از خوشنويسي بهرهمند شوند. درست مانند اتفاقي كه در زمان «ميرزاي كلهر» و ورود صنعت چاپ به ايران افتاد، در تمامي دورانها، تغيير و تحولات هنري بايد فرزند زمان خويش باشد.
آيا آثار خاصي را براي خوشنويسي انتخاب ميكنيد؟
كارهاي من به فراخور حال و هواي درونيام، متغيير است. در حالت عادي شايد هنرمند براي انتخاب شعر، به سراغ ديوان كسي مثل «ژوليده نيشابوري» نرود. ولي، من دوست دارم چيزي بنويسم تا كمي تخليه روحي برايم به همراه داشته باشد. بنده در يك برهه، از كتابهاي كوير و هبوط دكتر شريعتي زياد مينوشتم و سرمشقهاي كتابت را در كلاسهاي آموزشي، از آنجا انتخاب ميکردم. در دورههاي ديگري، به اقتضاي حال و هوايم از شاعران و نويسندگان مختلفي نظير مرحوم مجتبي كاشاني، سعدي، فروغي، مقالات شمس، مولوي و ... براي هنرجويانم سرمشق دادهام.
در يكي از مصاحبههايتان در مورد موفقيتهايي كه كسب كردهايد، گفته بوديد پشت هر زن موفقي مرد صبور و باگذشتي وجود دارد؛ در مورد اين جمله بيشتر برايمان بگوييد.
باور من اين است كه پشت هر زن موفقي هم مرد باگذشتي ايستاده است چون هميشه در مورد همسران مردان موفق اينطور ميگويند ولي اعتقاد من اين است كه هيچ حركتي بدون مجموعهاي از عوامل اتفاق نميافتد. اگر صبوري و همدلي و همراهي همسرم نبود، شايد اينچنين نميشد.
آيا آرزوي هنري تحقق نيافتهاي داريد؟
همه آرزويم اما، چه كنم كه بسته پايم... . اميدوارم به زودي هنرمندان سرزمين هنرخيز ما در فضايي که مصداق بارز اين سخن سعدي است تنفس كنند: "هنرمند هرکجا که رود قدر بيند و بر صدر نشيند"
براي شما هم كه به گونهاي ديگر دستي برآتش زيبا، گرمابخش و سوزان هنر گرفتهايد، آرزو دارم هيچگاه دلسرد نشويد.