نخستين جلسه از كارگاه آموزشي «اقتباس از قصص قرآني در آثار نمايشي»، با حضور سعيد شاپوري، سوم اسفند در محل پژوهشكده هنر، وابسته به فرهنگستان هنر برگزار شد.
نخستين جلسه از كارگاه آموزشي «اقتباس از قصص قرآني در آثار نمايشي»، با حضور سعيد شاپوري، سوم اسفند در محل پژوهشكده هنر، وابسته به فرهنگستان هنر برگزار شد.
به گزارش روابط عمومي فرهنگستان هنر به نقل از پژوهشكدة هنر ، کارگاه آموزشي «اقتباس از قصص قرآني در آثار نمايشي» طي سه روز با حضور دکتر سعيد شاپوري و تعدادي از هنرمندان، فارغالتحصيلان و دانشجويان هنرهاي نمايشي دانشگاههاي مختلف در گرايشهاي سينما، تئاتر و راديو و تلويزيون از 3 اسفند، در محل پژوهشکده هنر کار خود را آغاز کرد. اين کارگاه که تا پنجم اسفند ادامه خواهد داشت، در شش جلسه جداگانه برگزار خواهد شد.
دکتر سعيد شاپوري در آغاز نخستين جلسه اين کارگاه با اشاره به برنامههاي تنظيم شده براي جلسات مختلف اين کارگاه گفت: «جلسه نخست اين کارگاه به بحث اقتباس، تاريخچه و مفاهيم آن اختصاص خواهد داشت و در جلسه دوم درباره مفاهيم کلي قرآن کريم و قصههاي مختلف آن و دلايل آمدن قصه در قرآن به بحث ميپردازيم.»
شاپوري پيش از ورود به بحث اقتباس با اشاره به کارهاي هنري انجام شده بر اساس قصص قرآني، اظهار داشت: «توليد آثار نمايشي بر اساس قصص قرآني در فضاهاي هنري ما به سختي انجام ميگيرد. اگر اقتباسي هم بر اين اساس انجام ميگيرد در حد يک نکته اخلاقي، نازل ميشود که اين پائينترين سطح برخورد با اين داستانها و فلسفه آنهاست.»
وي در ادامه به معناي اقتباس و ويژگيهاي مختلف آن پرداخت و گفت: « اقتباس به لحاظ کلمه در فرهنگ فارسي به معناي اخذ کردن، گرفتن و فايده گرفتن از کسي است و خود واژه اقتباس از ريشه «قبس» عربي به معناي آتشپاره، اخگر، گرفتن آتش و روشنايي آمده است. اقتباس به تعبير «آندره بازن» ويژگي معمول تاريخ هنر است، چراکه به عقيده وي هيچ هنر و سبکي، خلق الساعه بوجود نيامده. به طور مثال هنر رنسانس از دوره گوتيک گرفته شده است. بحث اقتباس در هنر نيز تا سده 18، اتفاقي طبيعي بوده است و ما اين مسئله را در هنر و ادبيات خودمان نيز مشاهده ميکنيم.»
شاپوري با اشاره به بحث درام در آثار نمايشي، افزود: «در ابتدا که درام به وجود آمد، درامنويس اجازه نداشت چيزي به غير از تاريخ خدايان يا تاريخ قوم خود را بنويسد و چيزي به آن داستانها اضافه کند. نخستين بار «اوريپيد» است که اين قاعده را ميشکند و به شدت در يونان مورد مؤاخذه قرار ميگيرد. درامنويسي و تراژدينويسي در دورههاي ابتدايي، تماماً از تاريخها و روايتها اخذ و اقتباس ميشده، همانگونه که سينما نيز در ابتداي کار خود يک علم و دستگاهي براي ثبت تصاوير پيوسته بود؛ اما کمکم به صنعت و نهايتاً به هنر تبديل شد. در سينما هم به مانند تئاتر، فيلمها از اقتباس آغاز ميشود و «ژرژ مليس» نخستين بار صحنههايي از داستانهاي «ژول ورن» را تبديل به فيلم ميکند و بعدها در 1900 «سيندرلا» و سپس فيلمهاي ديگرش مانند «سفر به ماه» را ميسازد. پس از مدتي بعد از اينكه سينما به عنوان يک زبان هنري انتخاب و پذيرفته ميشود، بحث فيلمنامه نويسي نيز آغاز ميشود. اگر توجه کنيم سينما در ايران نيز به گونهاي از اقتباس آغاز ميشود و «فردوسي» نخستين فيلم سپنتا است.»
سعيد شاپوري در ادامه جلسه نخست اين کارگاه، درباره نحوه اقتباس به لحاظ تئوري در آراء «افلاطون» و «ارسطو» پرداخت و گفت: «ما هنگامي که درباره درام صحبت ميکنيم حتي در دوره معاصر، به بحثهاي ارسطور در کتاب فن شعر ميپردازيم؛ اما پيش از او، افلاطون نيز در اينباره به بحث و کار پرداخته است. در کتاب جمهور افلاطون ما به سه دست روايت برميخوريم، روايت ساده، روايت تقليدي و روايت ترکيبي که در واقع ترکيب دوگونه نخست است.»
دکتر شاپوري سپس با اشاره به هر کدام از اين نوع روايتها، تشريح کرد: «در روايت ساده، داستانهايي روايت ميشوند که در آنها يک راوي و داناي کل وجود دارد و داستانپردازي پيچيدهاي ندارد مانند ايلياد و اديسه هومر؛ اما در روايت تقليدي راوي و داناي کل جاي خود را به شخصيتهاي داستاني ميدهد و اين شخصيتها هستند که براي مخاطب حرف ميزنند. در واقع اين روايت همان درام و تراژدي است. اما گونه سوم ترکيبي از روايت ساده و تقليدي است. ما در واقع در اقتباس نيز عملا يک کار را انجام ميدهيم و آن عمل، تبديل روايت ساده به روايت تقليدي است.»
وي در ادامه با بيان اينکه ارسطو در جهت مخالفت با استاد خود، مباني فلسفياش را پيريزي ميکند، اظهار داشت: «ارسطو در مبحث ابتدايي فن شعر ميان سه چيز در تقليد تفاوت قائل ميشود که امروز نيز براي ما مطرح است. نخست ابزار تقليد است، به اين معني که شما براي ارائه اثر خود از چه رسانه و ابزاري استفاده ميکنيد که اين ابزار ميتواند تئاتر، سينما، ادبيات، نقاشي و گونههاي ديگر هنري باشد. سپس موضوع تقليد مطرح ميشود و اينكه از چه چيزي تقليد ميکنيم؟ مسئله سوم که مرتبط به بحث موردنظر ماست، بحث شيوههاي تقليد است، چراکه هرکدام از اين رسانههاي نام برده شده، شيوه تقليد خاص خود را دارند. شايد موضوع و قصه يکي باشد؛ اما شيوههاي تقليد و اقتباس متفاوت است.»
دکتر شاپوري سپس به انواع شيوه تقليد پرداخت و گفت: «ما در شيوه تقليد نيز يک روايت ساده و يک روايت تقليدي را داريم. در روايت ساده، شيوه ما مبتني بر گفتن و تعريف کردن است. در اين شيوه ما با ادبيات داستاني روبرو هستيم و همان اتفاقي ميافتد که درباره قرآن رخ ميدهد، ما در قرآن نيز قصهگويي داريم و نه قصهنويسي. اما در روايت تقليدي ما به بحث درام و ادبيات نمايشي ميرسيم و اين شيوه مبتني بر نمايش دادن است و شامل سينما و تئاتر و تلويزيون و راديو ميشود.»
جلسه نخست اين کارگاه با بحث درباره روند اقتباس در آثار هنري ادامه يافت و سعيد شاپوري پس از صحبت درباره تکنيکهاي اقتباس و تغييرات آن در دوره معاصر، به روند و مراحل اقتباس پرداخت و گفت: «نخستين مرحله يک اقتباس، انتخاب کردن است. پس از انتخاب يک متن و داستان، در مرحله بعد به تجزيه عناصر داستاني ميپردازيم. در اين مرحله، خلاصهسازي داستان، جداسازي شخصيتها، تعيين زمان و مکان و موضوع داستان صورت ميگيرد. مرحله سوم که بسيار مهم است، کم کردن يا به وجود آوردن ايجاز است. در اين مرحله بايد زمان به نسبت فيلم يا تئاتر بودن کار، محدود شود و طرح داستاني ما به صورت يک طرح اصلي و طرح فرعي درآيد. همچنين شخصيتهاي داستان نيز بايد کم شده و مشخص شوند.»
شاپوري با بيان اينکه گاه در اين مرحله روندي معکوس را بايد پيش گرفت، اظهار داشت: «البته در برخي موارد مانند اقتباس از قصص قرآني بايد به داستان اصلي، شاخ و برگ داد، چراکه در اين داستانها ايجاز وجود دارد. اما مرحله چهارمي که در روند اقتباس وجود دارد، اضافه کردن عناصر دراماتيک است. شايد مهمترين چيزي که بايد اضافه شود ايجاد تضاد و کشمکش در داستان است تا درام به وجود آيد. البته نبايد از اين نکته نيز غافل ماند که اقتباس ميتواند درام هم نباشد و در آن کشمکش و تضادي به وجود نيايد. بحث مهم ديگري که در اين ميانه وجود دارد، بحث علت و معلولي در داستان است که در مورد قصص قرآني، مثلاً جايي که اعجاز وجود دارد، اين رابطه کمي بهم ميريزد.»
وي ادامه داد: «در مورد اقتباس از قرآن اين بحث آخر يعني اضافه کردن عناصر دراماتيک را بايد بيشتر داشته باشيم. اما در مرحله نهايي ما به ترکيب مجدد عناصر ابتدايي يعني عناصر داستاني و عناصر اضافه شده يا همان عناصر نمايشي ميپردازيم تا اثر را در يک قالب نهايي در بياوريم.» جلسه دوم نشست روز نخست کارگاه آموزشي «اقتباس از قصص قرآني در آثار نمايشي» با پرسش و پاسخ درباره چگونگي خلق آثار نمايشي و سينمايي با مضامين ديني و قرآني در ايران آغاز شد و بيش از نيمي از زمان اين جلسه را به خود اختصاص داد.
سعيد شاپوري نيز در تشريح روند موجود در ساخت آثار ديني و قرآني در کشور با بيان اينکه در تلويزيون ما از ساخت آثار دقيق ديني فاصله ميگيرند، اظهار داشت: «در اينجا آثار هنرمنداني که فيلم و تئاتر ديني ميسازند بيش از ديگران سانسور ميشود و آنقدر از آنها زده ميشود که به يک سطح نازل و ظاهري ميرسد. در صورتي که کار کردن در زمينه خلق آثار قرآني بسيار مشکل است و مسئوليت سنگيني را متوجه هنرمند ميسازد. ما اگر ملودرام يا طنز کار ميکرديم، هم وضع بهتري داشتيم و هم در جرگه هنرمندان به حساب ميآمديم. چراکه در ايران، ديدي که نسبت به هنرمنداني از اين دست وجود دارد اين است که اين افراد به علت ضعف در هنرشان به سمت ساخت آثار ديني ميروند!»
وي در ادامه افزود: «به اعتقاد من، برخلاف برخي هنرمندان كه به دنبال نمونههاي غربي براي ساخت آثار ديني در کشور ميگشتند، براي کارهاي ديني، بايد به نمونههاي خودمان برگرديم و به آثار مولانا، شيخ اشراق و بسياري ديگر از اين دست رجوع کنيم.»
شاپوري با بيان اينکه بيش از 1400 آيه از قرآن، آياتي قصهگو هستند، تصريح کرد: «توجه به اين مطلب که بيش از يک ششم قرآن قصهگويي است، اهميت اين مسئله را به وضوح براي ما نمايان ميسازد. اما همانطور که در جلسه نخست اشاره شد، قرآن قصهگو است و قصهنويسي ندارد. از سوي ديگر بايد توجه کنيم که قرآن در چه محيطي نازل شده. در آن زمان فرهنگ مردم حجاز، فرهنگي شفاهي بوده است. همچنين بايد به بحث قصهگويي در ميان اعراب آن زمان اشاره كنيم، چرا كه در آن زمان داستانها و اشعار مختلفي براي بتها، قومها و قبيلهها وجود داشته است.»
دکتر شاپوري همچنين به اهداف قصهگويي در قرآن اشاره كرد و گفت: «بسيار مهم است که قرآن چگونه قصه گفته است. نخستين هدفي که ميتوان براي اين مسئله برشمرد، قصهگويي براي بيان وحي بودن قرآن است. ما در آيات مختلفي از قرآن با اين مسئله روبرو ميشويم که خداوند ميفرمايد اين آيات کلام وحي است براي شما که از بيخبران بوديد. هدف ديگر اين قصهها که بيشتر آنها داستان انبياء است، نشان دادن اين مسئله است که انبياء همه يک کار واحد را انجام ميدادهاند و آن دعوت به خداست.»
وي در مورد ويژگيهاي قصهگويي در قرآن نيز تصريح کرد: «يکي از نکتههاي بسيار مهمي که بايد در قصهگويي قرآن به آن توجه داشت، اين مسئله است که قرآن داستانهاي خود را در سورههاي مختلف تکرار ميکند. بيشترين تکرار نيز مربوط به داستان حضرت موسي است. دليل اين تکرار اين است که اين داستانها بر اساس موضوعيت سورهها به صورت تکههاي مختلف آمدهاند، چراکه علاوه بر اينکه خود قرآن موضوعيتي کلي داشته، هر سوره از آن نيز موضوعي خاص خود را دارد. اين مسئله و تکه تکه بودن داستانها در قرآن يکي از تفاوتهاي آن با کتابهايي مانند عهد عتيق است. ما در نوع روايت و اقتباسهايمان از قرآن، بايد به اين مسئله توجه کنيم.»
شاپوري با بيان اينکه قصه يوسف در عهد عتيق و قرآن بسيار متفاوت از يکديگر آمدهاند، گفت:«دليل اين تفاوت اين است که يکي روايتي تاريخي را جلوي روي ما قرار ميدهد و ديگري روايتي ديني را. ما در قرآن به اين مسئله بر ميخوريم که قرآن براي مؤمنان و کساني نازل شده است که به غيب ايمان دارند. مشکل و تفاوت اساسي نيز که در روايتهاي ديني ما با مسيحيان وجود دارد، همين مسئله روايت ديني قرآن و بحث غيب و نشان دادن آن در آثار سينمايي و نمايشي است.»
دکتر سعيد شاپوري در پايان نشست روز نخست از کارگاه آموزشي «اقتباس از قصص قرآني در آثار نمايشي» گفت: «بحث مهم قصههاي قرآني، بحث ديني بودن آنهاست. در تفسير الميزان، «علامه طباطبايي» به اين بحث اشاره دارند که تمام آيههاي قرآن دعوت است و من نيز بر همين عقيده هستم که اگر ما ميخواهيم کاري ديني بسازيم در اثر ما نيز ميبايست اين دعوت وجود داشته باشد و محوريت اقتباس ما باشد. در غير اين صورت هرگونه اقتباسي از قصص قرآن نهايتا به کاري تاريخي يا اجتماعي تبديل ميشود و نميتوان هر اثري را که بر اساس قصص قرآني است، اثري ديني دانست.»
گفتني است اين کارگاه تا پنجم اسفند، از ساعت 15 تا 19 در محل پژوهشکده هنر، واقع در خيابان وليعصر، کوچه سخنور ادامه خواهد داشت.