سومين نشست از سلسله نشستهاي ابريشمدوزي با موضوع «ابريشمدوزي در زرتشتيدوزي» برگزار شد.
سومين نشست از سلسله نشستهاي ابريشمدوزي با موضوع «ابريشمدوزي در زرتشتيدوزي» برگزار شد.
به گزارش روابط عمومی فرهنگستان هنر در اين نشست که روز چهارشنبه 8 شهريور 1396 در سالن همايشهاي فرهنگستان هنر برگزار شد، شهين پزشكي، هنرمند و پژوهشگر حوزه دوختهاي سنتي و آزاده پشوتني، پژوهشگر و مدرس دانشگاه، به سخنراني با موضوع «ابريشمدوزي در زرتشتيدوزي» پرداختند.
آزاده پشوتني اولین سخنران نشست ابتدا به توضیح گبریدوزی پرداخت و گفت: به زرتشتیدوزی، گبريدوزي هم گفته میشود. اما اين نام اصلا شايسته نيست. درست است كه در زبان دري كه زبان بهدينان ايراني است و با آن زبان گفتار ميكنند، گبر يا گبرون داريم و اين واژه در گويش دري و زبان درباري دورة ساساني تا به امروز آمده، اما امروزه وقتي كه ميگوييم گبرـكه گبريدوزي از آن مشتق ميشودـ با توجه به نوشتههاي آقاي پورداوود، از لغت آرامي گرفته شده و به معني كافر و بيدين است. به همين نسبت زرتشتيدوزي را به اسم توهين آميز گبريدوزي ميخوانند و اين درست و پسنديده نيست و بهتر است كه نام هنر زرتشتيدوزي به اسم اصيل خودش كه هنر «گل و نقشدوزي» هست برگردد.
معمولا «گل و نقشدوزي» با نخ ابريشم رنگي و به صورت ظريف و ريز انجام ميشود به طوريكه بخيههاي آن با ذره بين ديده ميشود. گاهي تار و پود پارچه را ميشمردند و بعد ابريشمدوزي را نقش ميكردند. از همین رو بسيار ريز و دقيق بوده و با تمركز انجام ميشده است. در آیین زرتشتی هنر ابريشمدوزي نه تنها براي آراستن به كار ميرفته؛ بلكه جنبه متافيزيكي هم داشته، زيرا در آيينهاي خاص پوشيده ميشده است.
وی در ادامه سخنان خود گفت: در به وجود آمدن هر هنري يك نياز هست. در هنر گل و نقش اصيل ايراني هم ميتوان گفت اتفاقاتي دخيل بوده كه در زايش اين هنر بي تأثير نبوده است. نمونهاي كه ميتوان مثال زد «عهدنامه عمربن خطاب» است كه در مورد پوشش ظاهري ايرانيان گفته بود كه: بين جامعه اكثريت و جامعه اقليت يك حد فاصل قرار بدهند. در آن زمان مقرر شد جامعه اكثريت هر جور كه راحت هستند لباس بپوشند و جامعه اقليت جوري پوشش داشته باشند كه از مسلمانها جدا باشند. اين امر باعث شد كه بين ملتي كه واحد و يك دل بودند، يك برش عميق تاريخي ایجاد شود. در واقع زرتشتيها و بقيه اديان ناچار بودند جوري پوشاك خودشان را درست كنند كه از فاصله دور هم قابل شناسايي باشند و اين اتفاق خوشايندي نبود و باعث به وجود آمدن يك غم تاريخي در ايرانيان شد.
پشوتني در ادامه سخنانش با نگاهي به ابريشمبافي يزد افزود: بيشتر لباسهاي زنان زرتشتي از ابريشمي است كه در يزد بافته ميشود. يعني اين هنر اسطورهاي بافندگي و دوخت كه مربوط به ايرانيان ميشده و جزء هنرهاي زنان بوده، در زرتشتيان يزد هم وجود داشته. این مطلب در آثار مکتوب به جا مانده از دورة قاجار هم ذکر شده. به طور مثال یک جهانگرد فرانسوي در عهد فتحعلي شاه قاجار در سفرنامهاش به زربفتهايي اشاره میکند که هنر زنان زرتشتي يزد است و به بازار بزازان تهران راه پيدا كرده. از اين باب ميتوان گفت پارچههايي كه در آن دوره کار شده و دسترنج زنان زرتشتي بوده خيلي مشخص هستند.
اين پژوهشگر دوختهاي سنتي در ادامه سخنهاي خود گفت: در انجام اين هنر معمولاً نياز به يك سري ملحقات بوده. فقط پارچه نيست كه بايد نفيس باشد. يك سوزن خيلي ظريف بايد باشد كه بخيههاي خيلي ظريف بزند و گاهي با شمردن تار و پود اين كار صورت ميگرفته است. بايد نخ هم مستحكم باشد كه لجام گسيخته نشود. در آن دوره از آنجا که زرتشتیان اجازة خرید و فروش نداشتند، دستفروشان يهودي بودند كه در خدمت اين شغل، به در خانهها ميرفتند و اين نخها و سوزنها را ميفروختند. از آنجا که يهوديها هم جز اقليت بودند و این درد را ميشناختند؛ ميخواستند درد يك اقليت ديگر را پوشش بدهند چون آنها هم شامل اين قانون ميشدند.
خانم پشوتني در ادامه سخنان خود به مكاني به نام «چرخستان» اشاره كرد و افزود: چرخستان جايي است كه پايه و بنياد این هنر آموزش داده ميشده. غير از اينكه اين هنر پايه خانوادگي داشته و در خانه انجام ميشده، يك جايي هم به اسم چرخستان بوده كه زنان و بانوان و دخترهاي زرتشتي به آن مكان ميرفتند، مثل كلاسهاي امروزي، در حين اينكه دوخت ميكردند آموزش هم ميديدند.
وی در ادامه صحبتهاي خود به نوعي پيراهن زرتشتي اشاره كرد و افزود: پيراهن «تير و سيخ» پيراهني است كه از برشهای رنگین پارچه دوخته میشده. به هر یک از این برشهاي رنگين تخته ميگفتند که رنگبنديهاي مختلف و متناسب داشتند و كنار هم شبيه پازل، تكهچيني ميشدند.
خانم پشوتني در ادامه به توضيح نقوش ايراني زرتشتيدوزي پرداخت و گفت: نقوش هم به سه دسته گياهي، حيواني و انساني تقسیم ميشدند. در میان نقوش گياهي، گل چهارپر يا شش پري هست كه نمونه گل شش پر را در تخت جمشيد هم ميبينيم و امروز به آن «گل انار» ميگويند كه در زرتشتيدوزي هم وجود دارد. نقشي به نام «شيلانه» هم هست كه اسم دري شده عناب است. درخت سرو و زندگي يكي ديگر از نقوش است. گاهي ما در بالاي درخت سرو، ستاره هشت پر هم ميبينيم. اين ستاره نماد ستاره زهره و موكل ايزد بانوي آب است. از آنجا که ايران يك كشور دهقانی بوده و هميشه در بيم و واهمه خشكسالي قرار داشته، ترجيح ميدادند كه ايزد بانوي آب به شكلهاي نمادين در هر چيزي باشد. همچنين گياه مورت كه باز هم نماد ديرينه ايزد بانوي ناهيد و آب است.
نقشهاي حيواني شامل طاووس بوده كه آن هم نماد ايزد بانوي ناهيد است؛ از آنجا که ايزد بانوي ناهيد يك ايزد الهي بوده و پايگاه رفيعي در جامعه ايران كهن داشته، حتی در دورههایی به استناد نوشتارهاي كهن در آتشكدهها طاووس پرورش ميدادند. نقش هدهد و مرغ و خروس هم هست كه حيوانات اهلي و بومي ايران هستند كه در زندگي كهن ايراني جايگاه خوبي داشتند. خروس پيك ايزد سروش است و در فرهنگ مزديسنا به فرشته بهمن هم اختصاص دارد. حيوانات شاخدار هم كه نماد ايزد بهراماند از جمله نقوش حیوانی است که در زرتشتیدوزیها به چشم میخورند. ماهي نيز كه در ايران نماد بركت است در نقوش گل و نقشدوزي ديده ميشود و به نقش «حوض و ماهي» شهرت دارد.
بعد از آن نقوش هندسی هستند كه به حالت مربع، دايره، ستاره هفتي، ستاره هشتي و خطهاي مورب ظهور كردهاند. البته جا دارد يك موضوع را يادآوري كنم كه اين هنر آنقدر دروني و آميخته به قلب ايرانيها بوده كه هيچ وقت، نقش نميشده، يعني روي كاغذ و پارچه ترسيم نميشده؛ بلكه تمام اين نقوش، ذهني بافته ميشدند.
این پژوهشگر ، سخنان پایانی خود را به آيينهايي كه لباسهاي منقش به ابريشمدوزي در آن پوشيده ميشده اختصاص داد و گفت: لباسهاي منقش به ابريشمدوزي در آيينهاي ديني و جماعتي و در مراسم خصوصي پوشيده ميشدند. از آيينهاي ديني و جماعتي گهانبارها بودند كه شش گاه آفرينش در باور زرتشتيان هستند. در آيينهاي خاص مانند نوروز، مهرگان، سده، يلدا و جشنهايي از اين دست نيز پوشيده ميشدهاند. مراسم خصوصي نيز شامل عروسي، سوگواري و جشن تولد بوده كه اين لباسها در آن مراسم نيز استفاده ميشده است.
در ادامه نشست، خانم شهين پزشكي، پژوهشگر دوختهاي سنتي به عنوان دومين سخنران، به معرفی انواع دوخت در زرتشتیدوزی پرداخت و گفت: آنچه كه امروز قرار است به صورت پررنگ به آن بپردازيم، ابريشمدوزيهاي زرتشتيان است. اين ابريشمدوزيها با توجه به نقوشي كه روي آن استفاده شده ويژگيهاي خاصي دارد كه در اقوام ديگر ديده نشده است. وقتي گلابتوندوزي را، كه تحت عنوان دهيكدوزي اصفهان يا گلابتوندوزي مشهد ميشناسيم، ريشهيابي ميكنيم، ميبينيم كه در دورة هخامنشيان اين نوع دوختها در حاشيه لباسهاي پادشاهان و صاحبمنصبان هم پياده ميشده است و ميتوانيم بگوييم بخشي از هنرهاي زنان زرتشتي است كه در دورههاي مختلف وجود داشته و امروزه به اين شكل به دست ما رسيده است.
لابهلادوزي نوعي دوخت بوده كه در آن نقشها را با استفاده از نخهاي ابريشم، نخهاي نقده و نخهاي گلابتون و با عبور دادن از لابهلاي تار و پود پارچهها، ايجاد ميكردند و سعي ميكردند كه پارچهها را به زيباترين و ظريفترين شكل آرايش بدهند.
سرمهدوزيهاي زرتشتي و آجيدهدوزيهاي زرتشتي هم معمولاً براي تزیين كتها يا روپوشهای بلندشان كه روي لباس استفاده ميكردند به كار ميرفته است.
خانم پزشكي در ادامه به بررسی سیاهدوزی پرداخت و افزود: سياهدوزي اختصاصاً متعلق به زرتشتيان است. در يك برهة تاريخی و برای ایجاد تمایز بین مسلمانان و اقلیتهای دینی، اقلیتها باید پوششی متفاوت میداشتند تا در مراودات، تجارت و رفت و آمد، مشخص باشند. زرتشتيان همان پارچههاي كرباسي كه به آنها دستور داده بودند بپوشند را با رنگ سياه مزين كردند و نقوشي را به رنگ سياه بر روی آنها دوختند. به طوري كه با سياهدوزي مشخص شدند و در واقع در يك سوگ تاريخي نشستند. از آن تاريخ به بعد سياهدوزي در كشور ما مرسوم شد. گسترة اين هنر به اروپا و اسپانيا رسيد و در دربار اسپانيا از اين هنر در تزیين لباسهايشان بهره بردند. امروزه هنوز این هنر در اروپا رواج دارد.
وي در پايان با بررسي جايگاه ويژه درخت سرو در آيين و باور زرتشتيان، به توضيح نقش سرو در ابريشمدوزيهاي زرتشتي پرداخت.
اين نشست با پرسش و پاسخ حاضران به كار خود پايان داد.