
در آستانه نوبهار و سال نو، مقاله نوروز و نوروزخوانی را از «کیوان پهلوان» بخوانید که در ماهنامه آینه خیال فرهنگستان هنر منتشر شده است.
نوروز را ما ایرانیان هزاران سال است که یافتهایم و این روز باشکوه را بزرگ داشتهایم. ریشههای برپایی نوروز، فراتر از اسطورهها و قصههاست. هیچکس در هیچ زمان در این سرزمین نوروز را به خاطر جمشید جشن نگرفته و نمیگیرد. نوروز جشن انسان است و روز دادخواهی و روز عدالت. شکوه نوروز در شکوه مردم، در مهرشان، در امیدها و آرزوهایشان نهفته است. شکوه نوروز در این است که ما بهترین زمان را برای تجلی همه زیباییها انتخاب کردهایم و طبیعت نیز با ما همراه است. خاک، زمین، آب و هوا، نسیم، گیاهان، درختان، پرندگان و حیوانات و نور و خورشید، همه و همه با ما در این جشن همراه هستند. نوروز طبیعیترین زمان برای جشن ما ایرانیان است. زندگی طبیعی و اجتماعی در ایران زمین به چهار فصل مستقل وابسته است: تابستان برای کشاورزان، فصل درو و برداشت محصول و میوه چینی و بذرافشانی بوده است و از این رو زمان تلاش است و فعالیت پاییز، هنگامه ادامه تخمکاری و آماده سازی زمین از یک سو و انبار کردن محصولات از سوی دیگر بوده است. زمستان هنگام استراحت است و استفاده از آنچه در انبارها گذاشتهاند. بهار، هنگام تلاش کشاورزان برای نگهداری از محصولات زمینی و نیز درختان میوه است و البته هنگام بازسازی جویها و نهرها و راه آبها بعد از فصل سیل و باران و همچنین تلاش دامداران در احیای دام خود. نوروز زمانی فرا میرسد که هشت نه ماه از برداشت محصول گندم و جو و.....گذشته و ده ماه از زایش گوسفندان سپری شده است. شکوه نوروز در شرایطی رخ مینماید که در زندگی سنتی ایران آنچه را که دارند و توانستهاند نگه دارند، به بهترین وجهی سازمان دهند و بر سفره نوروزی برای همگان بگذارند؛ یعنی همه در آنچه دارند با یکدیگر شریک میشوند. نوروز مجموعهای از پدیدههای فرهنگی است؛ جایگاهش از یک سوی در کوه و دشت و صحراست و از سوی دیگر در خانه های مردم. در این آیینها مردم به عنوان افراد، به عنوان اعضای خانواده و نیز به عنوان اعضای جامعه شرکت میکنند. شاید نوروز تنها جشن در جهان است که گستره جغرافیاییاش محدود به جای و جایگاه و پرستشگاه خاصی نیست و همه جا را در بر می گیرد. نقطه شروع نوروز از خانه هاست بنابراین باید اول خانه ها را برای نوروز آماده کرد و این یک نیاز زیست محیطی است. در سفره تحویل سال، آیینه نماد جهان کیهان، روشنایی، زیبایی، صفا و راستی است. چراغ؛ نماد روشنایی و نور و دریدن تاریکیهاست. انار نماد شادی و شادمانی است. نان نشانه برکت سفره است. سبزی نشانه سرسبزی و مژده دور شدن سرمای طولانی زمستان است. تخم مرغ رنگی نشانهای است از همه موجودات و خصوصاً تخمه انسان که با وجود رنگارنگی، اصلش یکی است. ماست گرفته شده از گوسفندان تازهزا که در خانه بار دادهاند نه در صحرا، روزی و غذایی پاک است. شربت شیرین ترین نوشیدنی و نشانه شیرینی و شادی است. در هفتسین هفت عددی مقدس است و پس از اسلام آوردن قرآن در سر سفره نماد ایمان و اعتقاد به خداوند و فرستاده اوست.
در نوروز قهر و ناپاکی و پلشتی نیست، فقیر و غنی هر آنچه دارند، به زیباترین شکل و با لطافت و ظرافت تمام در سفره و سینی میگذارند و تقدیم میکنند. در این مورد ابوریحان بیرونی اشارهای دارد مینویسد: «این عید یکی از اسبابی است که تنگی روزی فقیران را به زندگی فراخ مبدل میکند.» هزاران سال است نوروز را جشن میگیریم؛ هم در دیارمان و هم در هر جا که رفتهایم. ما به نوروز احتیاج داشتهایم تا هر سال یک بار همه با هم همدل و همزبان بهتر شویم، درستتر شویم، مهربانتر شویم، به طبیعت نزدیکتر شویم، غرورمان را بازسازی کنیم، خانهمان را بازسازی و زیباتر کنیم، جامههایمان را نو کنیم و زیبایی فرهنگمان را به تماشا و تجربه بگذاریم. ما به نوروز نیاز داریم و به نوروز زندهایم، نوروز طبیعیترین آیین در ایران زمین و برای ایرانیان است. نوروز تضمینکننده تداوم و ماندگاری ملی ما در درازای تاریخ است. نوروز با ساختار ویژه زیست بومی خود یکی از مهمترین عوامل جلوگیری از قحطی در ایران است و بالاخره نوروز مجموعه ویژگیهای رفتاری، روانی، فکری و تجربی مردم ایران است. فرهنگ ایران زمین از سرچشمههای تاریخ برخاسته و فراز و فرودهای بسیاری را پیموده است. اگر ماندگاری و پویایی محک باشد، فرهنگ ایران در شمار ماندگارترین و پویاترین فرهنگهای جهان است. همیشه میتوان از فرهنگ ایران سخن گفت فرهنگی که دل را پر تپش میکند، جان را شادی میبخشد وگرمای مطبوعی را در تمام وجود میدواند. نوروز هنگام تنظیم حرکت پیوسته و آغاز چرخش سالوار جهان است. ایرانیان هزاران سال است که آن را هوشمندانه شناخته اند و نقطه شروع سنجش زمان خود قرار دادهاند نیاز و خواست انسان برای اندازهگیری زمان و طول زندگی وگذران عمر خود و دیگر موجودات طبیعی و غریزی است. بهترین شاهد بر ویژگی نوروز به عنوان جشن زمان نوشته حکیم عمر خیام نیشابوری است که میگوید: «اما سبب نهادن نوروز آن بوده است که چون بدانستند که آفتاب را دو دور بود. یکی آنکه هر سیصد و شصت و پنج روز و ربعی از شبانه روز به اول دقیقه حمل باز آید به همان وقت و روز که رفته بود بدین دقیقه نتوان آمدن چه هر سال از مدت همی کم شود و چون جمشید اول ملوک عجم آن روز به پادشاهی بنشست خواست که ایام سال و ماه را نام نهد و تاریخ سازد تا مردمان آن را بدانند بنگریست که آن روز با مداد آفتاب به اول دقیقه حمل آمد، موبدان عجم را گرد کرد و بفرمود که تاریخ از این جا آغاز کنند.»5
جریر طبری و ابوریحان بیرونی نیز روایاتی درباره جشن نوروز دارند. روایت جریر طبری: «جمشید علما را فرمود که آن روز که من بنشستم به مظالم، شما نزد من باشید تا هر چه در او داد و عدل باشد، بنمایید تا من آن کنم و آن روز که به مظالم نشست روز هرمز بود از ماه فروردین پس آن روز را رسم کردند.....» 6روایت ابوریحان بیرونی: «چون جمشید برای خود گردونه بساخت در این روز بر آن سوار شد و جن و شیاطین او را در هوا حمل کردند به یک روز از کوه دماوند به بابل آمد و مردم برای دیدن این امر در شگفت شدند و این روز را عید گرفته و برای یاد بود آن روز در تاب مینشینند و تاب می خورند.» 7این اسطوره واقعیتی را نیز در بر دارد اگر یک نقشه جغرافیایی پیش رویمان بگذاریم و به جهان باستان یعنی آسیا و اروپا نگاه کنیم، اگر ساحل خاوری را مرز شرقی و ساحل باختری اروپا را مرز غربی جهان باستان تصور کنیم، ایران در میانه آن قرار میگیرد. با توجه به ده ساعت تفاوت زمانی میان این دو مرز خاوری و باختری در بعضی از ساعات شبانه روز در همه روزهای سال جهان باستان روز خواهد بود. آن زمان در ایران نیمروز است یعنی ایران درست در وسط جهان باستان قرار دارد. 8نکته گفته شده این را میرساند که دایره رصدهای قدیمی ایران از سیستان میگذشته است که آنجا را به همین مناسبت «نیمروز» و «زاول» میگفتهاند. 9 بنابراین گنگدژ نخستین رصدخانه جهان که لابد نصف النهار (نیمروز) مبدا هم از آن جا میگذشته باید در همان جاها باشد. هر چند که مبدا هم همراه با مراکز قدرت جهان جا به جا شده است و اکنون گرینویچ در نزدیکی لندن است.پس میتوان چنین نتیجه گرفت که نیاکان ما در هزاران سال پیش زمین و آسمان را رصد کرده بودند و از گردش زمین به دور خویش آگاهی دقیق داشتند. و درستترین هنگام را برای آغاز گردش سالوار برگزیده بودند. البته شاید هم خیزش طبیعت و رویش گیاهان و زایش جانوران در نوروز بود که پدران ما را به محاسبه نیمروز و گردش زمین راهنما شد. اما بر طبق آیینی دیرین نوروزخوانان به پیشواز نوروز میروند و به مردم نوید از بین رفتن سرما، تاریکی، خمودگی و بیکارگی زمستان و امید به کار و سازندگی، تلاش و پاکیزگی و شادی میدهند. نوروزخوانان خنیاگران گمنام و دورهگردی بودند که تا بوی نوروز به مشامشان میخورد، بر در هر خانه و کاشانهای نوید بهار را میدادند. این خنیاگران به تنهایی و یا در قالب گروه های دو سه و چهار نفره در حرکت بودند. از جمله خصوصیات مهم نوروزخوانان که از ویژگیهای هنر خنیایی است، بداههخوانی و داشتن حافظه قوی بوده است. کار نوروزخوانان با فرارسیدن بهار و آغاز سال نو به پایان میرسید.این رسم که تا چند دهه قبل آیینی متداول و همگانی بوده، از آیینهای کهن ایرانی به شمار میآید. مضامین اشعار این آیین در ستایش پروردگار، مدح شاهان و امیران و بزرگان و مردمگشادهدست و نیکوکار و در توصیف بهار و جلوههای آن بوده؛ ضمن اینکه بخش پایانی این آواز نیز ستایش و تکریم صاحبان منازل جهت اخذ صله و انعام بوده است. ظاهراً با ظهور اسلام و پذیرش آن از سوی ایرانیان نوروز خوانان جهت بقا و تداوم این آیین نوروزی مضامین آن را با اعتقادات و باورهای نویافته ایرانیان همسو و هماهنگ کردند. بر اساس پژوهشهای انجام شده تا چند دهه پیش تر این آیین در گیلان و تالش و برخی از مناطق استان سمنان، طالقان، الموت، آذربایجان، مازندران و بخشهایی از خراسان چون سبزوار رواج داشته است. علاوه بر این نوروزخوانی در میان برخی از فارسیزبانان کشورهای افغانستان و تاجیکستان نیز معمول بوده است. 10 اشعار مورد استفاده توسط نوروز خوانان به زبان فارسی و نیز گویشها و لهجههای محلی بوده و از بخشهای مختلفی تشکیل شده است: در بخش اول نوروزخوانان پس از ستایش خداوند و مدح پیامبر (ص) به توصیف امامان میپرداختهاند، در پایان این بخش ممکن بود از برخی روایتها و داستانهای افواهی و یا دینی مذهبی مانند قصه آدم و حوا حضرت ابراهیم و ... استفاده کنند. در بخش دوم نوروزخوانها اشعاری در توصیف بهار و نوروز میخواندند، در بخش سوم در توصیف صاحبخانه و گرفتن انعام بداهه سرایی میکردند. افراد صاحبخانه نیز مقداری پول رایج را به عنوان صله و به صورت نقدی به نوروزخوانان پرداخت میکردند و برخی نیز این انعام را کالا تحویل می دادند. انعام به صورت جنسی باعث میشد که نوروزخوانها همواره فردی را به عنوان کیسهدار با خود همراه کنند که البته این فرد در تکرار گوشوارهها و ترجیع بندها با نوروزخوانان همخوانی و همراهی میکرد.جهانگیر نصری اشرفی با تحقیقات دامنهداری که در زمینه نوروزخوانان دو سوی البرز و به ویژه مازندران انجام داده است، در مورد الحان و نغمات نوروزخوانی مینویسد: نوروزخوانیها از الحان و نغمات گوناگونی برخوردارند؛ از همینرو ساختار موسیقی نوروزخوانیهای مناطق مختلف البرز نسبت به هم متفاوتاند. باید توجه داشت برخی از گونههای نوروزخوانیهای متاخر که در چهارگاه، بیات، ترک، شور و دشتی خوانده شدهاند به شدت تحت تأثیر موسیقی دستگاهی ایران ردیف قرار دارند. این تأثیر که فرآیند گسترش موسیقی ردیفی ایران از طریق تعزیه و برخی دیگر از انواع موسیقی مذهبی است، موجب پیدایش این دسته از نوروزخوانیها شده است. با این همه گونههایی از این الحان در چهارگاه، به دلیل بافت ویژه ملودی، تزیینات و تحریرها ناشی از حس و زیباشناسی بومی است. نمونه های موجود نوروزخوانی در دوگاه، سه گاه و شور نیز از نظر ساخت نغمه پیوندهای عمیقی با موسیقی نواحی البرز دارد. شکوه و زیبایی شعر، ساختار ساده و بی پیرایه، نغمات و قدرت مثالزدنی نوروزخوانان البرز در اجرای این نغمات موجب شده تا گونههای مختلف نوروزخوانی این مناطق، نوروزخوانان را تحت تأثیر یکدیگر و لحنهای مختلف قرار دهد و از این راه ترکیب زیبایی به وجود آید که از سوی مردم همه مناطق استقبال شود.علاوه بر نوروزخوانی با مایگیها و پردههایی که قبلاً از آنها یاد شده، ملاحظه تعداد قابل توجهی نوروزخوانی در شوشتری، همایون، دشتی، اصفهان و بیات ترک حکایت از تأثیری دارد که نوروزخوانان جنوب البرز در منطقه شمالی به جای گذاردند. منابع شفاهی گواه این موضوع هستند که در طول تاریخ نوروزخوانان طالقانی، دامغانی و شاهرودی با عبور از ارتفاعات البرز به سوی شمال سرازیر میشدند و به اجرای این آیین میپرداختند. از همین رهگذر آنها علاوه بر فراگیری و انتقال الحان نوروزخوانیهای شمال به جنوب البرز بسیاری از الحان و نغمات موسیقی مربوط به جنوب البرز را نیز در مناطق شمالی گسترش دادند. این نوع نغمات در نمونههایی از نوروز خوانیها تبلور یافت که ساختار آنها اساساً با ساختار و مایگی موسیقی شمال البرز متفاوت است. میتوان تصور کرد که رواج این گونه الحان ناشی از نفوذ نوروزخوانیها و یا نغمات مناطق مرکزی ایران همچون فارس، اصفهان و خراسان به جنوب البرز بوده و نوروزخوانان کومشی آنها را از مجریان این آیین در مناطق فوق دریافت کردند و رفته رفته در صفحات شمالی البرز و به ویژه استرآباد، مازندران و گیلان گسترش دادند. از همین رو از یک سو شاهد تأثیر نوروزخوانیهای شمال به جنوب و احیاناً برخی نواحی دیگر ایران هستیم و از دیگر سو شاهد تعداد قابل ملاحظهای از الحان مربوط به این مراسم در جنوب البرزیم که متعلق به دیگر اقوام و مناطق کشورمان است. به طور طبیعی موسیقی آن دسته از نوروزخوانیهایی که دارای مایگی شور و دشتیاند بومی منطقه هستند. با این حال نمونه های نادری در شوشتری و همایون نیز شنیده شده است. این نمونهها بیشتر توسط نوروخوانان کومشی استان سمنان به مناطق شمالی البرز آورده شده که احتمالاً موسیقی آنها نیز برگرفته از ایلات مهاجر «باسری فارس» است که از دیرباز در سرکویر و یا حاشیه جنوبی استان سمنان پراکنده بودهاند.بررسی فرم و ساختار آهنگهای فوق مبین این نکته است که اگر چه فواصل اصلی آهنگهای مذکور در انطباق با شور و سه گاه اند، اما اینگونه ملودیها در برخی از ویژگیهای خود با موسیقی بومی شمال البرز همانند هستند. این گروه از نغمات از نظر حالات تزیینات و لغزشها و لرزشها و حتی ایستگاه نغمه، از موسیقی مازندران و گیلان تأثیر پذیرفته اند.در برداشتی کلی میتوان گفت نوروزخوانها به عنوان مجریان پرقدمت سنت وآیینی ویژه در پراکنده ساختن برخی از نغمات و الحان موسیقی سنتی و بومی از نقطهای به نقطه دیگر تأثیر و نقش ممتازی داشتهاند. در واقع نوروزخوانی نیز مانند بسیاری از سازههای فرهنگ شفاهی در بردارنده شمار قابل توجهی از نغمات و الحان ملی و بومی بوده و نوروزخوانان از طریق اجرای این مراسم موجب استقرار و ادامه حیات و موجودیت بخشی از موسیقی ایران شدند. 11در اینکه نوروزخوانی یکی از مراسم ماندگار ایرانیان بوده است، شکی نیست، اما اینکه ملودیها و آهنگهای موجود که ما از نوروزخوانان میشنویم همانی است، که طی قرنها و شاید هزارهای به ما رسیده بسی جای شک و تردید است، زیرا با جا به جاییها و اختلاط قومی فراوان میان ایرانیان و جنگهایی که در تاریخ برای ایران رخ داده است و بسیاری را از خانه و کاشانه خود دور کرده و یا از بین برده است. طبیعتاً موسیقی و شاید همه ارکان فرهنگی نیز دستخوش تغییرات و نابودی بودهاند. پس با قاطعیت نمیتوان گفت آهنگها عیناً همانهایی هستند که ما در دوران قبل از اسلام داشتهایم. ساسان فاطمی در این باره مینویسد:«گرایشی وجود دارد به این که این آوازها را میراث موسیقی پیش از اسلام بدانند. این فرضیه توسط مللی (۴۱ - ۱۳۴۰) مطرح و توسط خاورینژاد (۱۳۴۱) و عناصری (۱۳۶۸) دنبال شده است. مراجع آنها نام سه آواز دوره ساسانیان است که اشاره به نوروز دارند. هر چند استدلالهای آنها ضعیف است و در سخنشان «علمی» جای خود را به «تخیلی» میدهد، اما با توجه به قدمت نوروز و این واقعیت که سنت نوروزخوانی در مازندران با تاریخ آن که اکنون خواننده میشناسد و مناطق همسایه اش قویتر از سایر نقاط است، شاید چنین امکانی كاملاً هم غیرقابل تصور نباشد، با این حال چیزی که متناقض به نظر می رسد، این است که بیشتر نوروزخوانیهای مازندران به فارسیاند و تعداد قابل ملاحظهای از آنها در مدح امامان شیعه و اشعار هفت هجایی مازندرانی به ویژه در بخشهای بداههسرایی که خطاب به صاحب خانههاست، ظاهر میشوند.»12در اینکه نوروزخوانی مانند بسیاری از مراسم و آداب و رسوم ایرانیان بازمانده از دوران قبل از اسلام است، شکی نیست، اما بعید به نظر می رسد که الحان باقی مانده دقیقاً همانهایی باشد که قبل از اسلام وجود داشته است. طی قرون و اعصار لحنها و صوتها بر اساس دگرگونیهای اجتماعی و جابهجایی اقوام ممکن است تغییر یابندُ اما شاید بتوان گفت تنها موردی که کمتر میتواند استحاله شودريال لحنها و صوتهایی است که جنبه قداست داشته و میبایست از نسلی به نسل دیگر همانگونه که بوده انتقال یابد، مانند تنبورنوازی اهل حق؛ هر چند که در دهههای کنونی برخی نیز خواستهاند وجه قداست آن را کمرنگ کنند. نفوذ و رواج اشعار فارسی در این مراسم مربوط به دوران متاخر و ناشی از تأثیر اشعار فارسی شاعران شیعی است که از نظر سنت بداهه و شعر خنیایی اعتبار چندانی ندارد. به نظر میرسد اینگونه مضامین جایگزین داستانها و روایت های قدیمیتر شدهاند. وزن نمونه نوروزخوانی مورد بحث بر اساس ترانه و دوبیتی در بحر هزج مسدس محذوف با تقطیع ( مفاعیلن مفاعیلن فعولن است که در اشعار محلی با اختیار شاعری در برخی از ابیات منظومه دیده می شود. 13نوروزخوانی مرکز مازندران مدح دوازده امام همی خوانم امام اولین ره (را) شه کشور امیرالمؤمنین ره محمد یا محمد یا محمدبرس فریاد امت یا محمدامام دومین خوانم حسن را زبان بگشا بگویم این سخن رامحمد یا محمد یا محمدبرس فریاد امت یا محمدامام سومین شاه شهیدانحسینم کشته تیغ یزیدان
محمد یا محمد یا محمد برس فریاد امت یا محمد امام چارمین زین العباده گل باغ حسین نامراده محمد یا محمد یا محمد برس فریاد امت یا محمد امام پنجمین خوانم ز باقر گل نشکفته باغ پیمبر محمد یا محمد یا محمد برس فریاد امت یا محمد امام شیشمین خوانم به جعفر ز صدق گفتهاش نور منور محمد یا محمد یا محمد برس فریاد امت یا محمد امام هفتمین موسای کاظم مگر از لطف او کاری بسازم محمد یا محمد یا محمد برس فریاد امت یا محمد امام هشتمین خوانم رضا را رضا بخشنده روز جزا را محمد یا محمد یا محمد برس فریاد امت یا محمد امام نهمین خوانم تقی را تقی بخشنده خلق جمی14 را محمد یا محمد یا محمد برس فریاد امت یا محمد امام دهمین خوانم نقی را نقی یعنی که پاکیزه ولی را محمد یا محمد یا محمد برس فریاد امت یا محمد امام یازدهم رفته به میدان ملایک بر سرش میخوانده قرآن محمد یا محمد یا محمد برس فریاد امت یا محمد امام آخرین ختم تمام است محمد مهدی صاحب زمان است محمد یا محمد یا محمد برس فریاد امت یا محمد
بخش دوم نوروزخوانی عموماً در توصیف بهار و همراه مرثیهخوانی خاندان عصمت و شهیدان در بحر هزج (مفاعیلن) سروده شده است که قالب آن نیز مانند بند نخست نه مثنوی است نه ترجیعبند ولی ابیات با بند «صلوات و بر محمد- صل علی محمد» از یکدیگر مجزا شده اند.«بیت ترجیع» ویژگی خاص خود را داراست و بر وزن دیگر ابیات نیست و آن را در اوزان رایج نیز نمیتوان به طور قطع بررسی کرد. در تقطیع بند ترجیع متوجه میشویم که مصرع اول بر وزن متفاعلن فعولن است و نیز بروزن مستفعلن فعولن کل بیت را میتوان تقطیع کرد. مستفعلن ركن بحر رجز و فعولن رکن بحر متقارب است. در این جا وزن شعر باکش دادن با وزن موسیقایی همراه و بر آن منطبق میشود. در برخی از ابیات نوروزخوان باید سرعت کلمات را ادا کندتا از وزن موسیقایی جدا بیفتد و باآن هماهنگ شود. این خصیصه در اشعار با گویش مازندرانی بیشتر مشهود است. 15
نوروز خوانی مازندران مرکزی سوادکوه
«نوشته های ستون سمت چپ ترجمه سطرهای روبه روست.» صلوات و بر محمد صل على محمد مژده دهید دوستان نوروز سلطان آمد حضرت یعقوب با وفا
طعام خورده با اطفالها با بچهها غذا میخورد ساحر بیمونه با ته که الله جادوگر آمد و گفت یا الله چو بیتو دس بالا چوبدستی را بالا گرفت ( حضرت یعقوب) ساحر و درها کرد و دیا جادوگر را از خانه بیرون کرد به بیمونه جان خدا خداوند از این حرکت یعقوب ناخشنود شد ندا بیمونه از آسمون از آسمان ندا آمد جبریل بیو روون سپس جبرئیل روانه شد بئوتهای یعقوب مهربون گفت ای یعقوب مهربان يوسف تو شونه زندون يوسف تو به زندان می رود
صلوات و بر محمد صل على محمد مژده دهید دوستان نوروز سلطان آمد
بیه کردار جان خدا اراده خداوند عزیز نافذ شد حضرت یوسف با وفا در آن جا به خواب رفت
خواب بوده وه در اون جا خواب بدیه یا الله خداوند به خوابش آمد ستاره تعظیم کند او بر اما ستاره بر ما تعظیم میکند اول شب روز نیو فردا آن شب به پایان رسید و روز دیگر بیمونه حضور بابا حضرت یوسف به نزد پدرش آمد تعریف ره باتونه اون جا خوابش را تعریف کرد تعبیر خواب ره با تونه بابا پدر خوابش را تعبیر کرد پسرجان ته نوم فدا پسر جان فدای نامت این سخن ره ننو هجا این سخن را هیچ جا بازگو نکن پسر گنه بونی و پادشاه تو بزرگ و پادشاه می شویصلوات و بر محمد صل على محمد مژده دهید دوستان نوروز سلطان آمد داستان میتواند همچنان ادامه یابد. در بخش سوم نوروزخوان اشعاری مربوط به انعام میخواند و از صاحبخانه تقاضای شال کمری، دستمال یا پارچه میکند و یا چیز دیگری را برای طلب نام میبرد. برای اینکه صاحبخانه را بیشتر خوشحال کند. قبل از آنکه در خانه را بزند از همسایهها اطلاعاتی از خانواده میگیرد که کمک کند اشعاری باب میل صاحبخانه بخواند و انعام بیشتری دریافت کند.
نمونه ای از اشعار مربوط به دریافت انعام در نوروزخوانی مازندران مرکزی: صل على محمد
آق رضای باخدا آقا رضای با خدا تره ببخشه بالا خدا خداوند تو را حفظ کنند انده بوری کربلا به سفر کربلا بروی زن و شی و هر دتا زن و شوهر با هم بروید شه و چون ره دارین همراه بچه هایتان همراهتان باشند دس بزنی قفل و طلا دست بر قفل طلا بزنی به حق شاه رضا به حق امام رضا ملک دبوئه در راه فرشتگان در راه تو همراه شوند آمین بایره ایشالاه ان شاء الله آمین بگوید
صل على محمد صلوات و بر محمد آق رضای با خدا
انام هسته تایید خبری از انعام نیست اما شومبی جا به جا ما همه جا میرویم اما شومیی تا هر جا هر جایی که رفتیم از تو تعریف میکنیم دیشو دئیمی یک جا ما دیشب جایی بودیم بورد میخنه حاج آقا خانه حاج آقا رفته بودیم و نه زنا هدا یک مشت چپا 16 زنش یک مشت چها به ما داد وره هدای هوا آن را به هوا ریختیم جمع بینه کرک و چینه کا مرغ و جوجه ها جمع شدند و برنج ها را خوردند سرها کردنه سوی خدا سربه سوی خدا کردند اما دتاره ها کردنه دعا دو نفر ما را دعا کردند صل علی محمد صلوات و بر محمد هجو و طنز از مضامین ظریف و زیبای اشعار نوروزخوانی است. به ویژه زمانی که نوروزخوان انعام درخوری دریافت نکند. قبل از آن نوروزخوان در قسمت دوم اشعار، ابتدا اهمیت و قداست کار خود را گوشزد میکند، سپس به اشعار قسمت سوم که قسمت انعام است میپردازد و اگر انعام باب میل دریافت نکند،صاحبخانه را به شکل طنز به باد انتقاد میگیرد اما انتقاد آن قدر ظریف است و ادامه دار تا به صاحب خانه اهمیت کار او و سنت و عرف معمول تفهیم شود.مشت عموجان با خدا ای مشهدی عموی با خدا وجود بوه بی بلا وجودت از بلا دور باشد دنگ هاده خاشه زنا همسر خود را صدا کن نتیمه طالقونی گدا من یک گدای طالقانی نیستم نشومبه خانه هر بی یا به منزل هر بی سر و پایی نمی روم نکمیه خانه هر گدا در خانه هر گدایی نوروزخوانی نمیکنم نوروزخوان که عموماً از شعرخوانان و نقالان صاحب نام منطقه خود است، در صورتی که در درخواست خود توفیق نیابد، هنگام مراجعه به خانه همسایگان فرد قبلی با روشی کاملا محتاطانه به هجو شخص مورد نظر میپردازد تا شاید در نفر بعدی اثری مثبت بگذارد و انعامی قابل توجه دریافت کند. این اشعار با اتکا و استفاده از مثلها کنایات و داستانهای بومی است. «در یک بررسی کلی اشعار نوروزخوانیهای مختلف ضمن عاریت گرفتن از برخی سبکها و قالبهای شعر فارسی در برخی مواقع و به سیاق اشعار جنیایی خود را از قالب ها و اوزان شناخته شده جدا می سازند و بیشتر به صورت تابعی از موسیقی و گردش نغمه بروز می یابند. این ویژگی بیشتر در اجرای بداهه سرایی های نوروز خوانان مشهود است»17 به جز اشعار توصیفی و رثایی و وجود مضامین ستایشگرانه و مدح و منقبت در نوروزخوانی تعدادی از نقلها و داستانهای اساطیری - دینی که گاه رنگی از حماسه نیز به خود میگیرد جالب توجه است. شعر خوانان و نوروزخوانان از تأثیر این گروه از نقلها در جذب مخاطبان آگاه بودهاند تاکنون نقلها و داستانهایی که در نوروزخوانیها شناسایی شدهاند عبارتاند از : 18 1- نقل آدم و حوا 2_نقل یوسف و زلیخا 3_نقل در آتش شدن حضرت ابراهیم 4_نقل اژدها کشی حضرت علی (ع) 5_نقل موسای پیامبر 6- نقل ضامن آهو 7_نقل رستم
پی نوشت ۱- هنری، مرتضی، «نوروزگان»، سازمان میراث فرهنگی و گردشگری، چاپ اول، ۱۳۸۵، ص ۲۱ 2_بیرونی، ابوریحان «آثار الباقیه]»، ترجمه اکبر داناسرشت، امیرکبیر، ۱۳۶۳، ص ۳۲۴ 3_هنری، همان، صص ۳۴ - ۳۸ 4_اکنون میدانیم که مدت دقیق گردش زمین به دور خورشید ۳۶۵ روز و ۵ ساعت و ۳۸ دقیقه و 4۵٫۵ ثانیه است. 5_عمر خیام، «نوروزنامه» به کوشش علی حصوری نشر چشمه، ۱۳۷۹، ص ۱۹ ۶- طبری، جریر، «تاریخ طبری»، جلد یکم، ص ۲۱ 7_بیرونی، همان، ص ۳۲۷ 8_هنری، همان، ص 4۴ 9_صدری افشار، غلامحسین «سرگذشت سازمانها و نهادهای علمی و آموزشی در ایران»، انتشارات وزارت علوم، ۱۳۵۰، ص ۵۷ 10_ نصری اشرفی، جهانگیر،«نمایش و موسیقی در ایران»، جلد سوم، ص ۱۶۶ ۱۱- همان، صص ۱۶۹-۱۷۱ ۱2_ فاطمی، ساسان، «موسیقی و زندگی موسیقایی مازندران، مسئله تغییرات»، انتشارات ماهور، چاپ اول، ۱۳۸۱، صص ۲۷-۲۸ 13_ نصری اشرفی، همان، جلد دوم، ص ۵۰ ۱۴- جميع همه ۱۵- همان ۱۶ نوعی دانه خرد و کم ارزش که خوراک ماکیان است. ۱۷- همان، ص ۵۲ ۱۸- همان، ص ۵۲۰
|