• سه شنبه ٠٢ ارديبهشت ١٤٠٤
  • En

آرم فرهنگستان هنر
اخبار > نگاهی به فیلم موسی کلیم‌الله: به وقت طلوع


ما گرفتیم آنچه را انداختی!
نگاهی به فیلم موسی کلیم‌الله: به وقت طلوع

 

مطهره حضرتی

تاکنون فیلم‌های متنوعی پیرامون حضرت موسی (ع) در جهان ساخته شده که همگی بر پایهٔ اندیشه و روایات یهودیت بنا شده‌اند. مشهورترین آن‌ها دو فیلم خروج: خدایان و پادشاهان (۲۰۱۴) اثر «ریدلی اسکات» و ده فرمان (۱۹۵۶) فیلم حماسی «سیسیل بی. دمیل» است.

پیش از ده فرمان، فیلمی صامت با نام زندگی موسی3  در سال ۱۹۰۹ دربارهٔ این پیامبر الهی ساخته شده بود. همچنین، شاهزاده مصر4  (۱۹۹۸) عنوان انیمیشن موزیکالی دربارهٔ حضرت موسی (ع) است که یکی از آثار پرمخاطب هالیوود محسوب می‌شود.
در میان این آثار، خروج ریدلی اسکات بیش از سایر آثار صامت و ناطق سینمایی مورد بحث و انتقاد قرار گرفت. این فیلم هم‌زمان با اکران نوح5  ساختهٔ «دارن آرونوفسکی» در سال ۲۰۱۴ به نمایش درآمد و پروژهٔ تحریف و تقدس‌زدایی از پیامبران در هالیوود را کامل‌تر کرد. تا جایی که کشورهای مصر، مراکش و امارات به دلیل به تصویر کشیدن چهرهٔ پیامبر قوم یهود، اکران این فیلم را ممنوع کردند. در این فیلم، خداوند، موسی (ع) را برای هدایت مصریان به یکتاپرستی مأمور نمی‌کند، بلکه مأموریت او نجات قوم یهود از ظلم فرعونیان است و در این مسیر حتی ظلم کردن به سایر مصریان نیز موجه جلوه داده می‌شود.


موسی (ع) نیز در این روایت، انگیزه‌ای الهی ندارد؛ بلکه انگیزهٔ شخصی و تزلزل جایگاهش، دلیل طغیان او علیه فرعون است. معجزات موسی نیز با دلایل طبیعی توضیح داده می‌شوند تا غیرالهی به نظر برسند؛ مثلاً شکافتن دریا با جزر و مد توجیه می‌شود.
در مقابل چنین محصولات رسانه‌ای از دنیایی که یهودیان بخش قابل‌توجهی از دست‌اندرکاران آن هستند، فیلم موسی کلیم‌الله ساختهٔ «ابراهیم حاتمی‌کیا» با حفظ یک روایت قرآنی، با نگاهی توحیدی و نمایش پی‌درپی معجزات الهی و از همه مهم‌تر، با درون‌مایهٔ انتظار منجی به‌مثابهٔ امضای تشیع، به تحریفات هالیوودی پاسخ می‌دهد و نسخه‌ای مورد قبول اسلام ارائه می‌کند.
سریال پنج‌فصلی موسی کلیم‌الله که همچنان در حال تولید است، ابتدا توسط مرحوم «فرج‌الله سلحشور»، کارگردان سریال یوسف پیامبر، به نگارش درآمد. سلحشور با وجود موانع بسیار، با زحمت و رشادت این پروژه را ادامه داد، تا اینکه در حین تکمیل پژوهش و فیلمنامه، بر اثر شدت بیماری درگذشت. پس از ایشان، «جمال شورجه» داوطلب تکمیل این پروژه شد که او نیز به دلیل بیماری قادر به ادامهٔ مسیر نبود. در نهایت، سیمافیلم، ابراهیم حاتمی‌کیا را برای به نتیجه رساندن پروژهٔ موسی کلیم‌الله به کارگردانی این اثر دعوت کرد. حاتمی‌کیا که در دههٔ شصت با ساخت فیلم‌هایی دربارهٔ دفاع مقدس، مسیر فیلم‌سازی خود را آغاز کرد و سپس بیشتر به سراغ فیلم‌های سیاسی-اجتماعی رفت، در نخستین تجربهٔ ژانر تاریخی-مذهبی خود، تصاویری عظیم و باشکوه و سکانس‌هایی شلوغ و پرتحرک اما تأثیرگذار به نمایش گذاشته و توانمندی خود را در این ژانر نیز به اثبات رسانده است.


به نقل از «محمود رضوی»، تهیه‌کنندهٔ سریال موسی کلیم‌الله، حاتمی‌کیا با ریسک‌پذیری و جسارت، فناوری تولید این سریال را از روش سنتی به «تولید مجازی»6  تغییر داده و به‌واسطهٔ این پروژه، «بزرگ‌ترین استودیوی تولید مجازی آسیا و سومین استودیو در جهان» در این مرزوبوم به بهره‌برداری خواهد رسید. با فراهم آوردن امکان استفاده از فناوری‌های نوین سینمایی و انجام تمام مراحل تولید، سریال موسی کلیم‌الله علاوه بر ارزش ذاتی خود، ارزش افزودهٔ مهمی برای سینمای ایران خواهد داشت.



تاریخ مقدس و تقابل حق و باطل


موسی کلیم‌الله حرف تازه‌ای برای سینمای ایران و جهان دارد. بیان بنیان شیطانی تمدن مصر باستان، ارتباط و استعانت فرعون از اجنه و نیروهای شیطانی و تصمیم‌گیری او بر اساس الهامات غیرالهی، در کمتر فیلمی به تصویر کشیده شده است. اساس فیلم بر تقابل حق و باطل و مجادلهٔ قوای شیطان با بندگان موحد و صالح خداست و برخلاف آنچه در سینمای ترنس¬مدرن کنونی مشاهده می‌کنیم، جنود شیطان مغلوب ارادهٔ الهی هستند. از سوی دیگر، با تمرکز بر درون‌مایهٔ انتظار، لایه‌هایی از مهدویت از این داستان قرآنی استخراج شده است. بنابراین، موسی کلیم‌الله فیلمی در ژانر دینی-تاریخی و مشخصاً متعلق به سنت تاریخ مقدس است.

 

 

پرداختن به ژانر دینی با این کیفیت، به‌ندرت در سینمای ایران رخ داده است و در جشنوارهٔ فجر چهل‌وسوم نیز، از میان نزدیک به چهل فیلم جشنواره، تنها این فیلم به انتظار ظهور منجی، این مؤلفهٔ حیاتی و اساسی تشیع، پرداخته است. اهمیت این موضوع زمانی بیشتر عیان می‌شود که حاتمی‌کیا این باور و اعتقاد را با جرأت و جسارت بیان کرده و قطعیت در وقوع آن را به تصویر کشیده است.
اهمیت این فیلم، استراتژیک است؛ زیرا روایتی اسلامی و از زاویهٔ دید تشیع را دربارهٔ ماجرای یکی از پیامبران اولوالعزم ارائه می‌دهد. پیامبری که در بیش از سی سوره و حدود صد بار در قرآن مورد اشاره قرار گرفته و ماجرای موسی، فرعون و بنی‌اسرائیل، پرتکرارترین قصهٔ قرآن است. این تکرار بی‌دلیل نیست و قصهٔ موسی شامل برکاتی برای تمام زمان‌هاست. به عقیدهٔ مفسرین، در داستان حضرت موسی (ع) و جریان مقابلهٔ خیر و شر، نهایتاً موسی پیروز می‌شود و این تکرار، یعنی صبر برای مؤمنان و عبرت برای کافران؛ زیرا هیچ‌کس مقتدرتر از فرعون نبوده و هیچ کافری در عصیان و گردن‌کشی به فرعون نمی‌رسد.
موسی کلیم‌الله برای نخستین بار، پیامبر بنی‌اسرائیل را از منظر اسلامی به تصویر می‌کشد و مانند سایر فیلم‌هایی که پیرامون پیامبران ساخته شده، قطعاً مخاطب جهانی بسیاری خواهد داشت. این روایت با تجلیل از شخصیت حضرت «یوکابد»، نگاهی توأم با احترام و در نظر گرفتن جایگاهی والاتر از آنچه یهودیان دربارهٔ حضرت موسی بیان کرده‌اند، ارائه می‌کند. از این رو، فیلم می‌تواند در شرایط فعلی که مسلمانان متهم به یهودستیزی می‌شوند، پاسخی مهم و تأثیرگذار باشد و اثرات راهبردی در منطقه داشته باشد.
سازندگان فیلم با هوشمندی، قصه‌ای آشنا برای مخاطب را با رنگی از باورهای معاصر و شرایط امروزین آمیخته‌اند. به‌عنوان مثال، ایدهٔ انتظار و خواست همگانی مظلومان برای ظهور منجی را در فیلم نمایش داده‌اند. همچنین، در سکانس‌های قتل‌عام نوزادان به دست سپاهیان فرعون، آشکارا به نمادهایی از مظلومیت مردم غزه و جنایات رژیم غاصب صهیونیستی علیه کودکان اشاره کرده‌اند.


ابراهیم حاتمی‌کیا در این تجربه نیز، مانند آثار گذشته‌اش، سینمایی قصه‌گو و قهرمان‌محور ارائه داده است. او قصد ندارد صرفاً از برش‌هایی از زندگی موسی(ع) عبور کند و هرچند گاهی ریتم اثر تلویزیونی به نظر می‌رسد، اما در تلاش است فرصت کافی را، برای خلق پرسوناژهای سریال، فراهم آورد. ناجی ریتم تلویزیونی اثر، سکانس‌های پرتعلیق آن است. نمایش کشمکش درونی یوکابد برای حفظ منجی بنی‌اسرائیل، در تعلیق‌ها و سکانس‌هایی که هرکدام ساختاری سه‌پرده‌ای دارند، به چشم می‌خورد. واکنش او در چالش‌ها، تصویری از زنی فعال، مدیر و مؤمن را ارائه می‌دهد. از سوی دیگر، شخصیت آسیه نیز زنی درون‌گرا اما مؤثر و همراه را به نمایش می‌گذارد که ایمان را همچون رازی در دل خود پنهان کرده است.
فارغ از منابع اقتباسی این اثر، مخاطب ایرانی و جهانی به هر نحوی با ماجرای تولد حضرت موسی آشنا است. آنچه او را برای تماشای این روایت همراه می‌کند، چگونگی روایت حاتمی‌کیا است. او با بهره‌گیری از خرده‌داستان‌ها، به این ماجرا تازگی می‌بخشد و تلاش دارد شخصیت‌ها را از دل تیپ‌های آشنا متولد کند. بااین‌حال، ازآنجاکه نگارش فیلمنامه را به شخص دیگری سپرده است، دیالوگ‌ها از قوتی که انتظار می‌رود، برخوردار نیستند.

فیلم موسی کلیم‌الله که با سپردن تابوت یوسف نبی (ع) به نیل آغاز می‌شود، این نوید را می‌دهد که سریال، در ادامهٔ اثر مرحوم سلحشور قرار دارد. هرچند معماری کاخ‌ها المان‌هایی مشابه با مصر سریال یوسف پیامبر دارد، اما به نظر می‌رسد این فیلم در فضایی متفاوت با آن روایت می‌شود و مردمی دیگرگونه را به تصویر می‌کشد. طراحی لباس، گریم و سبک فیلم‌برداری نیز شباهت چندانی به سریال یوسف پیامبر ندارد. طبق داستان قرآنی، انتظار می‌رود که در زمان موسی (ع)، جنایات نظام طبقاتی فرعون پیچیده‌تر از دوران یوسف (ع) باشد تا انتظار بنی‌اسرائیل برای ظهور منجی توجیه‌پذیرتر جلوه کند.

معجزه و امر قدسی


فیلم موسی کلیم‌الله سینمایی قصه‌گو و دلنشین دارد و درون‌مایهٔ انتظار و نجات منجی به‌وضوح در آن به نمایش گذاشته شده است. یکی از بهترین موارد به‌کارگیری تعلیق و گره‌گشایی از مسئله، مربوط به سکانسی است که مادر موسی (ع)، هنگام تلاش برای مخفی کردن فرزندانش در سرداب، ماری را در خانه می‌بیند و آن را دنبال می‌کند؛ اما در تکاپوی رسیدن مأموران فرعون، مار را گم می‌کند. هنگام تفتیش خانه و نزدیک شدن مأموران به محل اختفای موسی، مار دست مأمور را نیش می‌زند و قهرمان نجات می‌یابد. گره‌افکنی و کاشت به‌درستی انجام شده و گره‌گشایی به‌واسطهٔ معجزهٔ الهی، منطقی و باورپذیر است. یا در صحنه‌ای دیگر، نجار قبطی که قصد افشای راز یوکابد را دارد، ناگهان توانایی سخن گفتن خود را از دست می‌دهد. اما در برخی سکانس‌ها، گره‌گشایی به‌صورت تصادفی و خارج از منطق فیلمنامه جلوه می‌نماید و معجزه، به‌درستی روایت نمی‌شود. نمایش معجزهٔ الهی و وقوع امر قدسی، نیازمند ایجاد فضای معنوی و منطق رحمانی در آن سکانس است تا معجزه با تصادف و اتفاق مشتبه نشود.
در هر صورت، تأکید بر معجزات و نمایش اراده و اقتدار خداوند، هدف سازندگان فیلم است. در فیلم خروج: خدایان و پادشاهان که بر اساس سِفر خروج عهد عتیق روایت می‌شود، برای همهٔ معجزات، دلایل طبیعی و پوزیتیویستی ارائه می‌شود تا خداوند نقشی در پیشبرد ماجرا نداشته باشد؛ اما حاتمی‌کیا در فیلم موسی کلیم‌الله دست برتر خداوند را در وقایع ماجرای حفظ منجی پررنگ می‌کند و همه‌چیز را به ارادهٔ او نسبت می‌دهد. حال اینکه تا چه حد در اجرای این ایده موفق بوده و آیا نگاه احساسی در فیلم غالب بوده یا معنویت، امری است که باید در تحلیل‌های بعدی، به‌ویژه پس از ساخته شدن و تماشای سریال، به آن پرداخت.

شخصیت‌پردازی


زنان مؤثر در پیشبرد قصه، همگی به‌خوبی شخصیت‌پردازی شده و با بازی خوب بازیگران، باورپذیر از آب درآمده‌اند. «مریلا زارعی» در نمایش زنی مؤمن و مادری مهربان، مسلط عمل کرده است. «بهاره کیان‌افشار» نیز با چهرهٔ آرامی که دارد، زنی درون‌گرا اما مؤثر در دربار فرعون را به تصویر می‌کشد و تشویش‌های سرکوب‌شده‌اش را به‌خوبی بازی می‌کند. «مریم سرمدی» در نقش قابلهٔ دربار فرعون، به‌عنوان جزئی از پروژهٔ الهی تولد و زنده ماندن موسی، ابتدا در تشخیص بارداری یوکابد دچار خطا می‌شود اما در ادامه برای مخفی کردن نوزاد، به او کمک می‌کند. «بهنام تشکر» با صدای پرطنین و گریم سنگین، به‌خوبی از پس ایفای نقش فرعون برآمده است. بازی و گریم «فرهاد آئیش»، در نقش یک پیشگوی شیطان‌پرست، مهیب و تأثیرگذار از کار درآمده است. هرچند شایستگی او برای دریافت جایزهٔ بهترین بازیگر مکمل قابل‌انکار نیست، اما دلیل و ضرورت انتخاب همین بازیگر برای ایفای نقشی مثبت و رحمانی در رهبری عمرانیان چندان روشن نیست. آیا این انتخاب صرفاً یک چالش بازیگری بوده یا معنای عمیق‌تری در پس آن نهفته است؟ «شکیب شجره» در نقش فرماندهٔ سپاه فرعون، با لحنی تئاتری و بازی اغراق‌شده ظاهر شده است. در فیلم‌نامه نیز تمهیدی برای منطق جنایات او تعبیه نشده و در نتیجه، شخصیت او کاملاً تخت و ذاتاً شرور به نظر می‌رسد.


اما در مورد شخصیت فرعون، باید گفت که او تا حدی قدرت‌طلب بود که ادعای خدایی می‌کرد و ندا می‌داد: «أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلَى». اما در فیلم، او نه‌چندان قدرتمند، بلکه تحت سلطهٔ هامان و خوابگزاران و تحت تأثیر مشروب به تصویر کشیده شده است. طبق روایت فیلم عقده‌های روانی ناشی از عقیم بودن، او را به پسرکشی وادار می‌کند، درحالی‌که در واقع انگیزهٔ او برای آزار بنی‌اسرائیل، ترس از افزایش جمعیت آنان و احتمال سقوط حکومتش بوده است. او برای حفظ قدرت و تاج‌وتختش به اقدامات ظالمانه دست می‌زند، نه صرفاً از سر عقدهٔ نداشتن فرزند. این پیچیدگی شخصیتی، که در عین ادعای خدایی، از درون فردی حقیر و ترسوست، به‌درستی از آب درنیامده است.


شخصیت فرعون در ابتدا متکبر و باشکوه به نظر می‌رسد، اما در ادامهٔ داستان چنان عاجز و درمانده می‌شود که بیشتر از آنکه ترسناک باشد، ترحم‌برانگیز جلوه می‌کند. دیگر اثری از آن تفرعن و غرور اولیه در او دیده نمی‌شود. او به شخصیتی وابسته تبدیل شده که حتی نمی‌تواند در برابر اهانت به جایگاه همسرش آسیه، پاسخ درخوری ارائه دهد. بر اساس روایت قرآنی، فرعون برای پاسخ به معجزهٔ تبدیل عصا به اژدها، مراسمی ترتیب می‌دهد تا جادوگران با نیرنگ‌های خود، موسی (ع) را به چالش بکشند و افکار عمومی را با خود همراه کنند. اما در این فیلم، بدون آنکه تمهیدی برای قانع کردن افکار عمومی مصریان در نظر گرفته شود، او پی‌درپی مرتکب جنایت می‌شود. حتی نابودی فرزندان بنی‌اسرائیل در کالسکه‌ای که توبرهٔ نوزادان بر آن آویخته شده، به نمایش گذاشته می‌شود و صحنهٔ غرق شدن نوزادان در نیل به‌عنوان یک رویداد تماشایی و عمومی به تصویر درآمده است. آیا فرعونی که با خواب تولد یک ویرانگر چنان آشفته شده است، نگران شورش عمرانیان و تهدید حکومت خود نیست؟


این تمهید، البته صحنه‌هایی از جنایات رژیم صهیونیستی علیه نوزادان غزه را در ذهن متبادر می‌کند، تا مظلومیت بنی‌اسرائیل آن دوران، به تصویری برای تطهیر صهیونیست‌های امروز تبدیل نشود. بااین‌حال، نادیده گرفتن منطق شرارت و نمایش شخصیت‌هایی که صرفاً از انجام جنایت لذت می‌برند، مانند صحنهٔ به آتش کشیدن بی‌دلیل عمرانیان و قهقههٔ مستانهٔ فرماندهٔ لشکر فرعون، باعث شده که این شخصیت‌ها به کاراکترهای شرور کلیشه‌ای و کارتونی تبدیل شوند.

مادر منجی


فیلم سینمایی موسی کلیم‌الله، که یک پایلوت از فصل اول سریالی پنج‌فصلی، پیرامون زندگی حضرت موسی (ع) است، بر ماجرای تولد ایشان و مأموریت مادرشان، یوکابد، تمرکز دارد. در سایر آثار جهانی، از این برهه به‌سرعت عبور شده و این موقعیت دراماتیک تاریخی برای نخستین‌بار چنین زنانه و مادرانه روایت می‌شود. قهرمان این واقعه نیز یوکابد، همسر مؤمن و پاک‌دامن عمران است که تمام ظرافت و ذکاوت زنانهٔ خود را برای انجام مأموریت حفظ منجی بنی‌اسرائیل به کار می‌گیرد.
فیلم موسی کلیم‌الله در برههٔ طلوع زندگی موسی روایت می‌شود و بنابراین خود موسی (ع) حضور چندانی در فیلم ندارد. در عوض، مخاطب بیشتر با بیم و امیدهای مادری موحد و معتقد روبه‌روست که با اتفاقات شگفت‌انگیز و خطیری همچون حمل یک پیامبر در بطن خویش، شنیدن وحی الهی، مأموریت حفظ جان منجی و از همه سخت‌تر، دل کندن و رها کردن فرزندش در رود نیل، دست‌وپنجه نرم می‌کند.
ازاین‌رو، بی‌راه نیست اگر به وقت طلوع را فیلم یوکابد بدانیم، تا موسی (ع). کشمکش درونی زن قهرمان فیلم، هرچند لطیف و مادرانه است، اما به دلیل هدف والاتر او، یعنی نجات منجی بنی‌اسرائیل، با مقاومت و امیدواری‌ دنبال می‌شود. این نقش توسط مریلا زارعی به زیبایی ایفا شده و مشخص است که بازیگر از تمام توان روحی خود برای به تصویر کشیدن اضطراب یک مادر بهره برده است؛ کما اینکه خود بازیگر در نشست خبری فیلم، ایفای این نقش را به «سعی بین صفا و مروه» تشبیه کرده است.


در کنار بازنمایی چهرهٔ مادر حضرت موسی (ع)، سایر زنان نیز نمایندهٔ فطرت انسانی هستند و در ماجرای نجات منجی مشارکت می‌کنند. البته در برخی صحنه‌ها، فیلم به سمت شعارهای زن‌گرایانه متمایل می‌شود و چنین به نظر می‌رسد که شخصیت‌های مثبت فیلم مانند حضرت عمران، به دلیل گرفتار آمدن در تجربه‌گرایی مردانه، از درک و باور شهود همسرش عاجز است. با وجود مشاهدهٔ معجزات پی‌درپی، او نمی‌تواند به اندازهٔ یوکابد از برنامهٔ الهی برای حفاظت از جان موسی در نیل اطمینان داشته باشد. به نظر می‌رسد که یوکابد در تصمیم نهایی خود، نظر و اطلاع همسرش را جویا نمی‌شود و با همراهی دخترش، دل به نیل می‌زند. پاسخ یوکابد به سؤالات همسرش، نه‌تنها عمران را توجیه نمی‌کند، بلکه مخاطب نیز با تصویری که از رویای یوکابد دیده است، چندان وقوع امر قدسی را حس نمی‌کند.

به وقت طلوع دو تن از بانوان مقدس و تأثیرگذار در تاریخ ادیان را به تصویر می‌کشد، که در قرآن به آن‌ها اشاره شده و از این منظر حائز اهمیت است. هرچند نام یوکابد و آسیه در قرآن نیامده، اما با عباراتی مانند «مادر موسی» یا «همسر فرعون»، نقش کلیدی آن‌ها در زندگی یک پیامبر الهی بیان شده است.

بازنمایی امر معنوی


علاوه بر مادری دو پیامبر الهی، یعنی حضرت موسی و حضرت هارون، و نقش‌آفرینی در پروژهٔ پیامبری حضرت موسی (ع)، یوکابد ویژگی خاص و بی‌نظیری دارد و آن این است که قرآن در مورد او از اصطلاح «وحی»  استفاده کرده است؛ واژه‌ای که در ادبیات دینی، مختص پیامبران است. بازنمایی امور متافیزیکی و معنوی چون وحی در مدیوم تصویر، مسئله‌ای خطیر و بسیار دشوار است.
در فیلم خروج، ساختهٔ ریدلی اسکات، نخستین ارتباط موسی (ع) با خداوند در یک باتلاق لجن رخ می‌دهد. خداوند نیز به شکل یک پسربچهٔ ۱۱ ساله تصویر شده که خود را «من» معرفی می‌کند. این تصویر، از درک زمینی کارگردان از ماجرای رسالت برمی‌آید و با هدف فیلم، که احتمالاً تقدس‌زدایی از پیامبر بوده، همخوانی دارد. دقیقاً در نقطهٔ مقابل آن، در فیلم حاتمی‌کیا، محل نزول وحی بر یوکابد، «چشمهٔ پاک یوسف نبی» انتخاب شده است.


طبق اشارهٔ قرآن، در ماجرای وحی بر حضرت مریم (س)، او فرشتهٔ الهی را در هیئت یک مرد می‌بیند. در ماجرای وحی بر حضرت لوط و حضرت ابراهیم (ع)، آنان فرشتگان الهی را همچون افرادی عادی می‌بینند و از آن‌ها دعوت به هم‌سفره شدن می‌کنند. در این موارد، وحی در خواب اتفاق نیفتاده و وقوع آن را با شواهد قطعی از جانب خداوند می‌دانستند7.
اما انتخاب حاتمی‌کیا برای وقوع وحی بر یوکابد، فضای خواب است. شاید در این مورد می‌شد با خلاقیت بیشتری عمل کرد، نه آنکه صرفاً صدایی خارج از قاب و اسلوموشن، مادر موسی را صدا بزند و مأموریت را به او ابلاغ کند. از نظر باورپذیری، صدایی که از آسمان، آب و زمین می‌آید، چندان نامأنوس است. در فیلم ابراهیم خلیل‌الله نیز، فرشتهٔ وحی در خواب، مأموریت ذبح اسماعیل را به حضرت ابراهیم (ع) ابلاغ می‌کند، اما او فرشتهٔ وحی را از پیش می‌شناسد و این نخستین‌بار نیست که بر او نازل شده است.


در سریال یوسف پیامبر، ملاقات‌های متعددی میان یوسف (ع) و فرشتهٔ وحی صورت می‌گیرد. فرشتهٔ وحی ظاهر است و خود را جبرائیل معرفی می‌کند. اغلب این ملاقات‌ها در بیداری اتفاق می‌افتد و از نظر به‌کارگیری خلاقیت، گاهی حضور فرشتهٔ وحی در دل حادثه رقم می‌خورد. مثلاً در مجلس زلیخا، هنگامی که یوسف از درخواست گناه‌آلود او تمرد می‌کند و خود را در برابر زلیخا درمانده می‌بیند، فرشتهٔ وحی بر او ظاهر شده و او را به فرار به‌سوی درهای بسته راهنمایی می‌کند.


در فیلم های گوناگون، بارها فضاهای سورئال برای بازنمایی نوعی الهام ماورائی به تصویر کشیده شده اند. فارغ از موضوع و منشا الهام، باید دید برای بازنمایی شهود چه خلاقیت هایی می توان در فضا، محیط، نور، صوت و... به وجود آورد تا در خدمت هدف و پیام داستان قرار گیرد. مثلا در فیلم تلقین اثر نولان، الهام به ناخودآگاه فرد قرار است در خواب و توسط گروهی از انسان ها صورت گیرد که ظاهرا اهداف شخصی مانند رقابت، یا رسیدن به فرزندان یا کسب پول محرک آنان است. اما برای ایجاد فضای خواب، و کاشتن یک فکر برای ایجاد تلقین به ناخودآگاه، ابعاد فیزیکی دستخوش تغییرات می شوند و منطق لایه های خواب حکم فرما می گردد. این یک نمونه خلاقانه برای ایجاد فضایی ماورایی است که قطعا نمی تواند الگوی عینی برای فیلم های دینی باشد اما می تواند از جهت تقویت جسارت تولیدکنندگان، در شکستن قواعد فیزیکی و طبیعی، مورد توجه قرار گیرد. زیرا در هر حال، اولین و مهم‌ترین هدف از ساخت فیلمی درباره زندگی یک پیامبر الهی، بازنمایی امر قدسی و تجربه معنوی است.


در فیلم‌های گوناگون، بارها فضاهای سوررئال برای بازنمایی نوعی الهام ماورائی به تصویر کشیده شده‌اند. فارغ از موضوع و منشأ الهام، باید دید که برای بازنمایی شهود، چه خلاقیت‌هایی می‌توان در فضا، محیط، نور، صدا و ... به وجود آورد، تا در خدمت هدف و پیام داستان قرار گیرد. مثلاً در فیلم تلقین8  (۲۰۱۰) اثر «کریستوفر نولان»، الهام به ناخودآگاه فرد، در خواب و توسط گروهی از انسان‌ها صورت می‌گیرد که ظاهراً اهداف شخصی مانند رقابت، رسیدن به فرزندان یا کسب پول، محرک آن‌هاست. اما برای ایجاد فضای خواب و کاشتن یک فکر برای ایجاد تلقین به ناخودآگاه، ابعاد فیزیکی دستخوش تغییر شده و منطق لایه‌های خواب بر آن حاکم می‌شود. این نمونه‌ای خلاقانه از ایجاد فضایی ماورائی است، که اگرچه نمی‌تواند الگوی مستقیمی برای فیلم‌های دینی باشد، اما می‌تواند از نظر جسارت تولیدکنندگان در شکستن قواعد فیزیکی و طبیعی، مورد توجه قرار گیرد. چراکه در هر حال، نخستین و مهم‌ترین هدف از ساخت فیلمی دربارهٔ زندگی یک پیامبر الهی، بازنمایی امر قدسی و تجربهٔ معنوی است.


______________________________________________________

[1] Exodus: Gods and Kings

[2] The Ten Commandments

[3] The Life of Moses

[4] The Prince of Egypt

[5] Noah

[6] Virtual Production

[7] إِذْ أَوْحَيْنَا إِلى أُمِّك مَا يُوحَى (طه-۳۸) وَ أَوْحَيْنَا إِلى أُمّ‏ ِمُوسى أَنْ أَرْضِعِيهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَيْهِ فَأَلْقِيهِ فى الیَمِّ وَ لا تخَافى وَ لا تحْزَنى إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيْكِ وَ جَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسلِينَ (قصص-۷)

Inception[8]

 

 

 

 
 
 

زمان انتشار: دوشنبه ١٨ فروردين ١٤٠٤ - ١٢:٢٣ | نسخه چاپي

نظرات بینندگان
این خبر فاقد نظر می باشد
نظر شما
نام :
ایمیل : 
*نظرات :
متن تصویر:
 

خروج




اخبار
;