اخبار > انسانيت انسان در متن شهر تحقق يا فضيلت می يابد
سيد محمد خاتمی در نقش جهان :
انسانيت انسان در متن شهر تحقق يا فضيلت می يابد
همايش «شهر و گفتگو : با ايجاد، حفظ و احياء محله» به همت موسسه بين المللي گفتگوي تمدنها، دانشگاه وست مينستر و حمايت فرهنگستان هنر در نقش جهان برگزار شد.
همايش «شهر و گفتگو : با ايجاد، حفظ و احياء محله» به همت موسسه بين المللي گفتگوي تمدنها، دانشگاه وست مينستر و حمايت فرهنگستان هنر در نقش جهان برگزار شد.
به گزارش روابط عموميمركز هنر پژوهي نقشجهان، وابسته به فرهنگستان هنر، سيد محمد خاتمي؛ رئيس موسسه بين المللي گفتگوي تمدنها، در اين همايش خوانشي ديگر از فضاي شهري را به محققان و پژوهشگران پيشنهاد كرد.
خاتميبرگزاري نشست علمي «شهر و گفتگو» را به عنوان گاميعلميدر پيشبرد ايده گفتگوي فرهنگها دانسته، از حضور انديشمندان ، هنرمندان، استادان و محققان گرانقدر ايراني و غير ايراني در اين همايش تشکر كرد.
خاتميگفت: «سالها پيش که فرصت دوري نسبي از کارسياسي اجازه داد تا با نگاهي فلسفي به انديشه سياسي غرب به اجمال بپردازم،عنوان از دنياي «شهر» تا شهر «دنيا» را براي آن نگاه مناسب ديدم. علت آن بود که اوج گيري فلسفه را در يونان همزمان با دوران پيدايش و بسط و رونق نوعي زندگي سياسي ميدانند که با «پوليس» که در ديگر زبانهاي اروپايي به سيته و سيتي و در فارسي به شهر ترجمه شد متقارن است. «شهر» در يونان جنبه معنوي و سياسي داشت و مظهر هويت انسانهايي بود که در آن زندگي ميکردند.»
او افزود: «اصالت با شهر است و فرد جزئي است در درون شهر و به يک معني انسانيت انسان در متن شهر تحقق يا فضيلت مييابد. «شهر» داراي هويت اصلي است و بدون در نظر گرفتن آن، زندگي خوب بيمعني است.»
رييس موسسه بين المللي گفتگوي تمدنها اظهار کرد: «فيلسوفان قديم در معرفي شهر ميگفتند که بايد «کافي با لذات» باشد. يعني کمال جامعه در اين است که بتواند خود را اداره کند. به گفته ارسطو «شهر خود کافي است و ايستاده برپاي خويش» شهر در نظر افلاطون امري است طبيعي، نه مصنوعي و انسان طبعاً به زندگي در شهر گرايش دارد و کشش تکويني و طبيعي، او را به سوي زندگي جمعي ميراند. علت تشکيل شهر از نظر او نيازهاي طبيعي انسان است که در درجه اول جنبه مادي و اقتصادي دارد؛ اما پس از آنکه جامعه تشکيل شد، فراتر از اقتصاد وماديت ميرود.»
خاتمي تأکيد کرد: «جامعه براي انسان است و انسان داراي حيثيتي فرامادي است بنابراين جامعه انساني هم نميتواند صرفاً داراي خصوصيتهاي مادي باشد.»
او با تعريف عدل به مثابه روح جامعه گفت: «روح جامعه «عدل» است و «عدل» يکي از چهار فضيلت شهر مطلوب افلاطوني است که در کنار حکمت، شجاعت و خويشتن داري اهميت دارد و عدالت در اين ميانه، از اهميت بيشتري برخوردار است. شهر عادل چون انسان عادل بايد و ميتواند بر خود حکومت کند و اين البته تابع انضباط و نظم است که در باطن و در زواياي پنهان، صلح وصفا ايجاد ميکند و در آشکارا و در ميان طبقات شهر، هماهنگي. عدل حکمهارموني در يک ارکستر را دارد، به تعبيري ديگر نسبت عدل با ساير اجزاي شهر نسبت معمار با ساير کارکناني است که در امر ساختمان دخالت دارند. چنين شهري به نظر افلاطون آنگاه زيبا ميشود که خرد بر آن حاکم باشد و خرد نزد فيلسوفان است.»
خاتميضمن تأكيد بر شهر فلسفي تأكيد كرد: «اين شهر فلسفي اگر چه با مفهوم شهر به ويژه در ساخت معمارانه و جامعه شناسانه امروز آن، تفاوتهاي روشن دارد؛ اما ناظر به جوهر و سرشت مشترکي نيز هست. شهر تنها تراکم جمعيتها نيست، خود بايد جامعه باشد. شهر در آنجا است که جامعه باشد و در آنجا، تعلق و دلبستگي به وجود ميآيد، آشنايي صورت ميپذيرد، و نوعي حيات جمعي به وجود ميآيد و کالبد آن روح پيدا ميکند. شهري که حيات دارد ،تنها معبر نيست، محل زندگي است، فضاهاي آشنايي و تأمل در آن بسيار و معني دار است. چنين شهري هم محل و هم موضوع گفتگو است و نه تنها افراد که حتي فرهنگها ميتوانند در آن گفتگو کنند، «محله» بسازند و به اعتبار فرهنگ و حيات انعکاس يافته در محله، با همديگر زندگي کنند، ارتباطات ميان فرهنگي به وجودآورند و متناسب با فرهنگ پويا و زايا خود داراي ساخت شهري شايسته و بايسته شوند.»
خاتميگفتگو را لازمه هر اجتماعي دانسته، افزود: «گفتگو در جهان واقعي از دل اجتماعهاي آشنا در ميآيد و اجتماع بستر و زمينه مناسب ميخواهد. بسياري از شهرها و مناطق جديد آنها از آنجا که با تغييرات پرشتاب و با جابجاييهاي بسيار همراه اند و از مکانها و امکانهاي گفتگويي براي شهروندان برخوردار نيستند، نه تنها از گفتگو و داد و ستدهاي فرهنگي به دوراند؛ بلکه با شکنندگيها و آسيب پذيريهاي شهري و توسعهاي نيز روبرو ميشوند.»
او در ادامه اظهار کرد: «خوشبختانه فضاهاي معماري کهن ايراني و اسلامي، نمونههاي هنرمندانه و حيات بخش فراواني دارد از سازگاري بناها و کالبدهاي زندگي با آن گونه نيازهاي انساني و اجتماعي که فيلسوفان و جامعه شناسان براي حيات شهروندي و شهروندان قائل بودند.
زندگي در محلههاي قديم شهرهاي ما از درون خانه تا محل کسب و کار و اجتماعهاي گوناگون محلي و شهري، زمينهها و پايههايي گفتگويي داشت و در اين گفتگوها، افراد نه تنها در ادراکها و احساسها؛ بلکه در نمادها و نشانهها نيز شريک ميشدند.»
رييس موسسه بين المللي گفتگوي تمدنها خاطرنشان کرد: «امروز سخن بر سر آن نيست که بايد براي احياي آن محلهها يا آن سنتها، کامل به گذشته بازگشت و در گذشته زيست؛ سخن اصلي آن است که آن گونه معماري و شهر سازي پاسخ شايسته و در خور به نياز زمانه خود بودند؛ اما آيا اکنون تناسبي ميان اين فضاهاي کالبدي و شهري با نيازها و ضرورتهاي اين زمانه هست؟ بازگشت به هر سنتي نه مقدور است و نه مطلوب؛ اما آيا گسيختگي از هويت، فرهنگ و تاريخ هم منجر به مدرن شدن و پاسخگويي به نيازهاي انسان و جامعه مدرن ميشود؟»
خاتمي توجه به نفي و نقد سنت و مدرنيته را گوشزد كرده اضافه کرد: «من بارها گفتهام نقد سنت و نه نفي آن، در کنار نقد مدرنيته و نه نفي آن، راهبرد مناسب براي عرصههاي مختلف فرهنگي، اجتماعي و سياسي ماست. ميتوانيم اين راهبرد را در صورتي ديگر بيان کنيم و آن گفتگوي ميان سنت و مدرنيته در حوزههاي گوناگون زندگي امروز است. از گفتگوي ميان جهان زيستهاي نو و کهن، خلاقيت و نوآوري و روايتهاي جديد و تاثير گذار براي بهبود کيفيت زندگي انسان و جامعه کنوني در ميآيد و اين ملموس ترين اثر و نتيجه گفتگوي ميان فرهنگها و تمدنهاست که من در عرصههاي مختلف برآن اصرار داشته و دارم.»
رييس جمهور پيشين ايران گفت: «گفتگوي فرهنگها، معطوف به دو حوزه نظر و عمل است، حوزه نظر گفتگوي فرهنگها مفهوميبرآمده از کوششي مستمر براي نزديک شدن به حقيقت و دست يافتن به تفاهم است که طرفين آن نه موضوع شناخت که طرف مکالمه و شريک مبحث اند. گفتگو به معناي شناخت دقيق جغرافياي فرهنگي جهان و داشتن نگاه نقادانه به «خود» و «ديگري»، اهتمام به ميراث گذشته و در عين حال جديت در کسب تجربههاي تازه است و گفتگو بر سر الزامها و نيازهايي است كه گاه در متن زندگي امروز و فرداي بشر به چشم ميخورد. اما در حوزه عملي گفتگوي فرهنگها ناظر به راهبردها و برنامههاي عملي و اجرايي براي حل مسايل زندگي در جهان چند فرهنگي است. اين گونه رويکرد به گفتگوي فرهنگها ميتواند هر حوزهاي از حوزههاي زندگي روزمره شهروندان و جامعه امروز را در بربگيرد و ظرفيتهاي جديدي بر اساس پيش فرضهاي گفتگويي فرا روي مشکلات گوناگون حيات مادي بشر بگشايد.»
خاتميتصريح کرد: «تجربه مجمع جهاني اقتصاد در داووس سوئيس و تشکيل گروهC-100 از سوي پرفسور شوآب براي پرداختن به مسايل مهم و مبتلا به اقتصادي و اجتماعي جهان از منظر گفتگوي فرهنگها و تشکيل نهادهاي مختلف در سطوح ملي منطقهاي و بين المللي، براي کاهش و رفع بحرانها و منازعات مذهبي، قومي،نژادي، سياسي و اجتماعي نمونههايي از کاربردي شدن ايده گفتگوي فرهنگهاست. به اين ترتيب گفتگوي فرهنگها نه يک مفهوم انتزاعي و دور از دسترس، که مقولهاي درگير با جديترين مسايل زندگي خود و جامعه به شمار ميآيد. گفتگوي فرهنگها از اين زاويه رهيافتي واقع گراست که اگر چه جوهر و سرشت آن فرهنگي است اما به اعتبار نقش اساسي و قدرت فرهنگ محدود به عرصه فرهنگ نميماند و به وضوح و وفور آثار خود را در اقتصاد، سياست ، اجتماع ، علم و هنر نشان ميدهد.»
او يادآور شد: «اين نوع نگاه نه تنها افقهاي دور را در هر حوزه به زمينههاي زندگي روزمره نزديک ميکند؛ بلکه امکان گفتگو ميان ساحتهاي مختلف جامعه و جهان ما را هم به وجود ميآورد. در اين گفتگوي فرهنگها ميتوان از مناظر مختلف فلسفي، اجتماعي، علمي، هنري و تجربي به پديدههاي واحد نگاه و بر اساس آن گفتگو کرد. «شهر» و «گفتگو» خود مقولهاي از اين دست است. چرا كه در آن اصحاب انديشه و هنر و تجربه ميتوانند «شهرجديد» و نسبت آن را با گفتگو، موضوع گفتگوي خويش قرار دهند. در اين گفتگوي فرهنگي ميتوان راههايي براي بهتر شدن زندگي در شهر و کاهش رنجها و دشواريهاي زندگي جديد پيدا کرد و آنها را به عنوان برنامههايي براي اقدام در مسير بهسازي کالبدهاي شهري به کاربرد. اينکه براي مسايلي از اين دست، چه بايد کرد وچه ميتوان کرد، کار شما انديشمندان و محققان و صاحب نظران عزيز و ارجمند است که اميدوارم تلاقي انديشهها و ديدگاههاي شما سخنها و راهبردهايي تازه را در اين مسير بيافريند. به آغاز و دوام و فرجام تلاشهايي از اين دست سخت اميدوارم چون بر اين باورم که براي پيشبرد انديشه گفتگوي فرهنگها بايد بزرگ فکر کرد و از کوچک آغاز.»
در ادامه آيينگشايش همايش شهر و گفتگو؛ گسترش گفتگو با ايجاد، حفظ و احياء محله، احمد مسجد جامعي، رييس كميسيون فرهنگي شوراي شهر تهران، گفت: «براي آنكه محله شكل بگيرد بايد دستكم سه فصل به طور مداوم در اين محلهها زندگي كنند كه متاسفانه به دليل مشكلاتي مانند نداشتن مسكن اين امر در نقاط مختلف شهري تحقق نيافته و وضعيت امروز را پيشرو آورده است.»
بنابراين گزارش، مسجدجامعي مشكل مسكن در پنج دهة اخير شهر تهران و فقدان سكونت و استقرار، خستگي از شرايط موجود و غربت و خشونت موجب شده كه راههاي جديدي را براي آشنايي و روشها بينديشيم.
وي با ارائة تعريفاتي از شهر و محله و نظام شهري ايراني، به اين نكته پرداخت كه: «شكلگيري نظام شهري براساس محله امرنوستالوژيك نبوده و در محلات جديد نيز نمونههايي از شهرهاي جديد را داريم كه در آن روح محلههاي قديميحاكميت دارد.»
وي شهر تهران را شهري پرمشغله، خشن و آشفته خواند كه در عين حال ميراث گرانقدري را در غالب محلههاي قديميدر خود نهفته دارد.
وي با اشاره به نقش شوراهاي محلات كه سبب نزديكي ميان مردم محلات مختلف شده است افزود: «در قانون اساسي نيز به صراحت از شوراها به عنوان يكي از اركان نظام ياد شده است.»
وزير سابق وزارت فرهنگ و ارشاد اسلاميكشور اظهار داشت: «باتوجه به اين معضلات، ميتوانيم مديريتهاي شهري و تاثيرگذار در اين مكانها انجام دهيم.»
پس از سخنان مسجد جامعي، دكتر ناصرگلزاري، معمار و مدرس دانشگاه نيز دربارة نقش معماران هنرمند در بوجود آوردن شرايط گفتگو در شهر گفت: «طي چند دهة گذشته ديد معماران و طراحان، تحت تاثير شرايط متفاوت اقتصادي و اجتماعي تغيير كرده و خلاقيتهاي آنها فضاهاي سمبليك و بناهايي را بهوجود آورده كه چهره و كاربرد شهر را معرفي كرده است.»
وي با اشاره به اينكه اين رويكرد در سينما نيز بهوجود آمده، با ارائة تصاويري از شهرهاي متفاوت دنيا، اين رويكرد را آغازي بر سادهسازي مسائل و ورود روياهاي شب امروز به فضاهاي شهري عنوان كرد.
مهندس سيدمحمد بهشتي به عنوان سخنران بعدي، توجه به كالبد شهر را مهمترين مسئله در مواجه با مسائل معماري آن دانست و گفت: «اگرچه با ساخت شهرها و بناهاي جديد، معماران نقش فاعلي بيش از آنچه در گذشته بوده و مستند براي خود قائل شدهاند، اما فراموش كردهاند كه كالبد شهر، كساني كه در آن زندگي ميكنند و زندگي در شهر است كه شهر را ميسازد و اگر ما بخواهيم رفتار شهرسازانه داشته باشيم، بايد مثل يك باغبان عمل كنيم، كه رشد و رونق چهارفصل گياه، احياء آن، محصولش و... همه و همه برايش مهم است و وقتي نتيجهاي ميگيرد به آن افتخار ميكند. نه مثل يك نجار كه تنها با گذاشتن نام خود بر چيزي كه ميسازد فقط به خود ميبالد.»
بهشتي بارديگر با تاكيد بر اولويت زندگي در مباحث شهري و ساخت علامت ادامه داد: «شهروندان در سه حالت متفاوت در شهر حضور دارند؛ جمعيت، اجتماع و جامعه.»
رييس گروه معماري و شهرسازي فرهنگستان هنر، تاكيد كرد كه: «فضاي گفتگو زماني بهوجود ميآيد كه جامعه پديد بيايد و براي اين رويكرد مقدماتي از جمله استقرار چند نسل (حداقل سهنسل) در يك مكان ضرورت دارد.»
بهشتي با اشاره به اينكه جامعه شهري، به انس افراد باهم و ايجاد زمينة گفتگو ايجاد ميشود گفت: «از عوامل مهم تبديل جامعه شهري به جمعيت -كه به طور مثال در شهري مثل تهران روند پرسرعتي هم دارد- بحث خانه بهدوشي است كه عوامل فراواني مثل عمر كوتاه ساختمانها، در افزايش اين امر مؤثر است. وي ماحصل اين رخداد را تبديل جامعة بشري به جمعيت انسي و دور شدن از فضاي گفتگو دانست.»
با به پايان رسيدن برنامه افتتاح اين همايش، بحث پيرامون گسترش گفتگو با ايجاد حفظ و احياء محله، در بعدازظهر بيستوچهارم آذرماه 1387 در مركز هنر پژوهي نقشجهان فرهنگستان هنر ادامه يافت. اين همايش با چهار نشست و سخنراني شانزده كارشناس و متخصص، برگزار شد.
ابتدا زهره تفضلي به ارائه مقاله خود با عنوان «معماري و گفتگو» پرداخت. او در آغاز گفت: «حقيقت جز با گفتگو و در گفتگو محقق نميشود. گفتگو تلاش ميكند تا ما را به معماري بازگرداند. معماري نيز بخشي از هستي ما و امتداد وجود ما است، چرا كه ما ميسازيم تا از عالم هستي محافظت كنيم و معماري حافظ هستي است.
از واژة گفتگو و نسبت آن با معماري ممكن است تصور شود، منظور ارتباط چند موضوع معماري با يكديگر است كه در اين صورت گفتگو را معادل ارتباط به معناي وسيع يعني ميان دوشي دو شخص، شخص و شيء و.... گرفتهايم، اما گفتگو ارتباط و حتي به معني تأثير و تأثر هم نيست.»
تفضلي در سخنان خود گفتگو را امري جدا از اخلاق،گفتوشنود، تقابل با سكوت و ... دانست و در بخش ديگر در توضيح آن به تفسير هرمنوتيكي پناه برد و توضيح داد: «گفتگو كه به تسامح به جاي واژه ديالوگ به كار ميرود يك اصطلاح فلسفي است كه در هرمنوتيك متاخر مطرح ميشود. هرمنوتيك در معناي عميق آن كه در تفكر هايدگر و گادامر مطرح ميشود، 2500 سال تاريخ متافيزيك را به چالش ميطلبد.»
وي گفت: «در اين خوانش «مهم» فراتر از شناخت، «تجربه هنري» فراتر از روش، «زيباييشناسي»، انتظار فراتر از كنكاش، گشودگي، فراتر از روش، لوگوس فراتر از منطق، تجربه زنده فراتر از تصوير، زندگي فراتر از اشتغال ذهني به انتزاعيات و جهان انضماميفراتر از تمايز سوژه – ابژه و در نهايت ديالوگ فراتر از جدل قرار ميگيرد.»
تفضلي با اشاره به اينكه شكوفايي مبحث گفتگو و پرداختن به ظرايف و دقت در احوالات آن و خلاصه تحقق و تجسم آن در رابطة معنوي و ديني در گفتگوهاي عاشقانه و عارفانه ميان انسان و خداوند تحقق پذير است، خاطرنشان كرد: «معماري و گفتگو ايجاد فضايي براي گفتگو كردن نيست. گفتگوي معماريها و يا گفتگوي معماران هم نيست. معماري در ريشه با گفتگو گره ميخورد. گفتگو نسبت ما با معماري را چه در مقام خلق و چه در مقام مخاطب عميقاً دگرگون ميكند.»
در ادامه دكتر مهدي حجت نيز گفتگو انسان با هستي را معطوف به سخن گفتن، نوشتن و بيان هنري دانست و گفت: «استفاده از بيان هنري به آن جهت ممتاز و داراي اهميت است كه مدلول آن ناياب و انسان همواره در پي كنكاش آن است.»
اين مدرس دانشگاه تهران با تأكيد براينكه هر هنري بيان خاص خودش را دارد گفت: «معماري نيز مانند ديگر هنرها، محل انتقال مستقيم ادراكات هنرمند در اثرش نيست. چرا كه معمار يا شهرساز به واسطهاي به نام زندگي نياز دارد و آنچه به وجود ميآورد نيز تلقي او از مدلول زندگي است.»
حجت معماري را بستري براي آشكار شدن فرهنگ و خصوصيات زندگي بشري دانست و گفت: «در توجه به شهر و عمق مفهوم آن، روابط بين انسانها و گفتگوي بين آنها بيش از هرچيز مورد اهميت قرار ميگيرد. شهر محل تجلي گفتگوي بين انسانها است. شهر محل رعايت ديگري است. انسان متمدن ديگري را رعايت ميكند تا او را مراعات كنند. شهر يك گسيختگي است كه در صورت رعايت يكديگر تحقق پيدا ميكند.»
حجت بر اين باور است كه تنها راه دسترسي به محله، پرداختن به فيزيك شهر است و هركدام از ما عضو آن محلهاي هستيم كه اجزايي در اين طرف و آن طرف است.
وي همچنين تأسيس محلات جديد را مبتني بر فرهنگسازي دانست تا برمبناي آن، مردم باور كنند كه ما همه انسانيم و ميتوانيم براي هم مفيد باشيم و درعين حال كنار هم زندگي كنيم، بدون اينكه از تخصصهاي يكسان برخوردار باشيم.
دينا پتروسكيو ديگر سخنران حاضر در اين نشست نيز با ارائة تصاوير متعددي دربارة احياء محلهاي متروك و تغيير كاربري آن با كمك مردم همان محله و مواد موجود در همان منطقه توضيح داد.
پتروسكيو، انگيزه شروع چنين پروژهاي را نيرويي روحاني براي درك روح تعامل و گفتگو ميان فرهنگهاي گوناگون كه در يك شهر زندگي ميكنند عنوان كرد.
او گفت: «ما سعي كرديم خطاهايي در سطح شهر بهوجود آوريم تا اين گفتگو از آن شكل گيرد، از طرف ديگر براي همه در دسترس باشد، ضمن آنكه عامل زبان و نژاد در آن نقشي نداشته باشد.»
پتروسكيو براي حاضران از محلهاي در شمال پاريس صحبت كرد كه اين پروژه با تاكيد بر كاربري زمين در آن شكل گرفته بود.
او گفت: «براي ما درك كردن و به نتيجه رسيدن مهم بود نه فقط شنيدن و گفتن.» پتروسكيو با اشاره به اينكه تفاوتهاي فرهنگي مانع از گفتگو نيست و گاه همين تفاوتها فضاي مناسبي براي گفتگو ميشود توضيح داد: «ما ابتدا سعي كرديم ساختارهاي مورد تأكيد محله مثل مدارس يا راهآهن را پيدا كنيم و بعد از نظر كاربري اهداف جديدي را براي آن خلق كنيم، چرا كه باور داشتيم با تغيير كاربري اجتماع اراذل و اوباش هم جمع ميشود.»
اين پژوهشگر ادامه داد: «با آغاز و روند اين پروژه، قطعههاي ديگر محله هم تحت تأثير قرارگرفته و توانستيم طرحهاي پراكندة اوليه را به صورت تجميع و يكپارچه درآوريم. از طرف ديگر آغاز اين پروژه سبب شد، افراد از فرهنگهاي مختلف دورهم جمع شوند، مسئلة جالب ديگر اين بود كه ما هيچ سرمايهگذاري براي تغيير كاربري نداشتيم، ما تنها دانش تخصصي و مواد قابل بازيافت در اختيار داشتيم؛ ولي موفق شديم تعامل و گفتگوي مناسبي بين مردم آن محل ايجاد كنيم و آنها نيز فهميدند كه ميتوان زندگي را نوع ديگري تجربه كرد.»
رضا پوروزيري، سخنران ديگر اين همايش بود كه مقالة خود را با عنوان؛ «معماري به مثابة دانش فضا» ارائه كرد.
پوروزيري در مقدمه گفت: «در فرايند توسعه گفتگو يك برنامه اجتماعي- ارتقايي محسوب ميشود. خواست اجتماعي در فضاي اجتماعي رخ ميدهد و خواست فردي محصول فضاي فردي است.»
وي افزود: «زمينة توسعه فضاي اجتماعي در شهر توسعة فضاي عمومياست و احساس مالكيت مردمان نسبت به شهر در اين فرايند اهميت دارد.»
او همچنين نحوة به كارگيري، درك و فهم معماري را در ارتباط با فضاي فردي ميسر دانست و ادامه داد: «در جوامع امروز معماري آموزش داده نميشود و معماري فهميده و ساخته نميشود. بنابراين فضاي معماري وجود ندارد و كيفيت فضاي مورد نياز براي حضور مردمان نيز موجود نيست.»
پوروزيري با انتقاد از طراحي واحدهاي مسكوني كه در مقياس هنر و فضاي شهري نيست، فهم مديريت شهري از شهر را كاملاً مكانيكي عنوان كرد و گفت: «ماشين شهر گاهي براي احساس طبيعت داشتن، پارك و سينما براي تفريح ميخواهد و اين عملكردهاي خدماتي نيز توسط مديران شهري به شهر هديه ميشود.»
اين پژوهشگر، معماري امروز را بيمحتوا و درگير فرم و ژورناليسم دانست و تصريح كرد: «تصور ميشود كه معماري نه به عنوان يك ديسيپلين لوكس براي كارفرماها و براي توليد پول؛ بلكه به عنوان دانش عميق فضايي براي ارتقاء و كمك به انسان بسيار مورد نياز جوامع امروزي است. همچنين جذابيتهاي معماري و فضا ميتواند زمينة بسيار مناسبي براي گفتگوهاي ارتقايي براي مردم و ايجاد همدلي و وحدت به منظور حركت به سمت توسعه پايدار باشد.»
رضا پوروزيري با ارائة تصاويري از پروژه ارتقاي كيفيت فضاي شهري شهر زرند، به عنوان يك نمونه مطالعاتي، به سخنان خود پايان داد.
ياراشريف آخرين سخنران، نشست اول، با ارائة تصاويري از پروژههايي در راستاي تغيير كاربري فضا در شمال لندن و بخشي از فلسطين، درباره تجربة حضور خود در اين مناطق توضيح داد.
شريف ابتدا معماري را يكي از روشهاي اجراي سياست خواند و گفت: «سياست بيشترين موضع را به خود اختصاص ميدهد و مثلاً معماري اسرائيل با نفوذ اين كشور به فلسطين، شكافهاي معماري فلسطين را گرفته؛ اما در برخي نقاط ديگر مثل لندن سياست حذفي در معماري بسيار دخيل است.»
او هدفش از اين طرح را پيدا كردن نقش معماري و ترميم خلاها از اين راه دانست و ادامه داد: «ابتدا سعي كردم تعريف مردم اين منطقه از خانه و سكونتگاه را پيدا كنم. اين ميان برايم جالب بود كه هيچ زني در خيابانهاي محله ديده نميشد. آنها نامرئي بودند و تنها در فضاهايي خاص، دور از خيابان و عموم مردم گردهم ميآمدند و دليل اين به حاشيه رانده شدن تنها نبودن ديالوگ بود.»
وي همچنين از يك شبكة اجتماعي منسجم ميان تمام افراد آن محله ياد كرد كه گاه منشاء آن به مركز تب در يك مجموعه مربوط ميشد و گاه باور داشتن به يك سري رفتارهاي قديمي.
شريف با اشاره به حاكميت قوانين پليس براي جلوگيري از تجمع بيش از سهنفر در اماكن عمومي، براي پيشبرد اهداف خود و گروهش، ابتدا سعي كرده است تا به افراد ساكن در آنجا اطمينان خاطر دهد و ساكنين را مجاب كند كه همكاري با دولت مشكلي برايشان به وجود نخواهد آورد.
او تعريف كرد كه درآغاز كار خود با ارائه كارت پستالهايي كه داستانهاي كوتاه در آن بود، شروع كردند، پس خواهان مشاركت جمعيزنان در مسائل و بعد تاسيس يك مسجد آرام و خاموش كردهاند تا جامعه را فعال كنند. تا آنجا كه به مرور بچههاي خانوادهها هم به پيشبرد طرح كمك كردند و همه افراد احساس جديدي نسبت به فضاي پيرامون و محيطي كه در آن زندگي ميكردند پيدا كردند.
با پايان رسيدن سخنراني يارا شريف و دينا پتروسكيو، دكتر گلزاري از اين دو خواست كه با توجه به عناصر مشترك و مفاهيم يكسان تحقيقات خود، دربارة رابطة حركت گروه آنها، پروژه و كارفرمايشان توضيح بيشتري دهند و پتروسكيو در اين باره گفت: «مهمترين شاخصة چنين فعاليتهايي اين است كه منتظر كارفرما نميشوند. به همين دليل يك رابطة اجتماعي بر كل كار با معماري حاكم است كه مهمترين مسئلة آن حركت از پايين به بالا است نه برعكس. مسئلة مهم ديگر آن بهوجود آمدن يك رابطة اجتماعي بين مردم است، كل كار نيز مبتني بر مسائل روزمره است.»
گلزاري همچنين خطاب به مهندس پوروزيري پرسيد: «اين نوع معماري روزمره در بستر جامعه اروپايي شكل گرفته، جا افتاده و پيشرفت كرده است، حال آنكه در جامعة ما تجربه چنينكارهايي كمتر است. برخورد مردم ما با اين پروژهها چگونه است؟»
پوروزيري نيز در پاسخ گلزاري توضيح داد: «اين شيوه يك بستر پيچيده دارد كه در هر دو جا با مسائل حاشيهاي زيادي روبرو است. مثلاً در كشور ما هميشه نخستين عكسالعمل مردم اين است كه ميپرسند از شهرداري آمدي يا ا دارة ماليات؟ هماهنگي كرديد يا نه؟ با كجا؟ براي چه و... خلاصه هميشه بايد چند برگه و امضا و موافقتنامة رسميو كتبي به همراه داشته باشي. در كشورهاي ديگر هم همينطور است، مردم احساس ميكنند، كمتر حق دارند نسبت به مسائل بيرون دخالت كنند و احساس ميكنند اين وظيفه نهادهاي ديگر است.»
با طرح چنين سؤالهايي، يكي از حاضران در جمع، خطاب به كارشناسان (گلزاري، پوروزيري و...) گفت: «اگر در غرب يا ديگر نقاط جهان تجربههاي بهوجود آمده، مديون استمرار و حمايتهايي است كه آنجا وجود دارد. در اينجا چنين تجربههايي هرگز به نتيجه دلخواه نميرسد. چون تا ميخواهيم به استمرار نزديك شويم خودمان برضد خودمان عمل ميكنيم.»
اين ميهمان پس از تعريف از نمونهكار گروهي كه چندي پيش انجام دادهاند و پس از مدت طولاني به دليل عدم حمايتهاي لازم راكد مانده و به نتيجه نرسيده ادامه داد: «واقعاً هدف از برگزاري اين نشستها و صحبتهاي تكراري چيست؟ كساني كه بايد اين صحبتها را بشنوند، هيچ كدام نيستند، حضور مسئولان هم خلاصه ميشود در افتتاحيهها و... پس چرا الان كساني كه بايد صحبتهاي ما را بشنوند نيستند؟ چگونه مسئولان بايد در جريان اين كارها قرار بگيرند. عمدة مشكل ما در متوقف شدن طرحها، همواره نبود يا كوتاهي نهادهاي اجرايي است.»
در تاييد اين سخنان مهندس پوروزيري گفت: «در اين سرگفتگو هم دانش وجود ندارد. مشكل ما در هر دو جبهه است! ما ابتدا بايد بتوانيم موضوعاتمان را ارتقاء دهيم و باور كنيم كه بايد كاركنيم. پس از آن گفتگو شكل ميگيرد.»
وي افزود: «مفهوم شهروندي، هنوز براي ما بهوجود نيامده است. اروپا اين مفهوم را طي كرده و گذرانده است، حالا ميخواهد چيزي به آن بدهد كه با اين سؤال مواجه شده است كه آيا معماري ميتواند مفهوميايجاد كند كه بعد از اين مراحل، شهروند نيز خود را ملزم بداند تا به يك سري تعهدات پايبند باشد و عمل كند.»
نشست دوم همايش «شهر و گفتگو» با ايجاد حفظ و احياء محله با موضوع روايتها و روياها آغاز شد. ابتدا ژانپير بريگوديو دربارة جايگاه شهروند در ابرشهرها با اتكا بر مفهوم هنر گفت: «من هنوز نميدانم هنر چيست؟ هرگز هم فكر نميكنم كه هنر بتواند به تنهايي دنيا را عوض يا حتي، تضميني براي خوشبختي باشد.»
وي هنر را برخوردار از بعدي دوگانه دانست كه يكي فرار از حقايق مطلق است و ديگري فضاي آزادي است كه حتي نمونههاي سفارشي كه با جو خودش نيز متفاوت است در آن ديده ميشود.
ژان پير با نشان دادن تصاوير متعددي از شهرهاي پاريس، لهستان و اسپانيا گفت: «گفتههاي من پيرامون هنر به عدم تعريفي كه در حال حاضر دربارة آن در غرب رايج است نزديك ميشود.»
او در خاتمه گفت: «براي تبديل جهان به كلنگ، تبر، ماله و شمشير نيازي نيست،كافي است با چشمهاي ذهن به آن نگاه كنيم.»
پرويز كلانتري نيز در توضيح برازيليا به عنوان نخستين شهر مدرن قرن بيستم، شهري ساخته شده از سيمان، فولاد و شيشه، كه افتخارش به رفت و آمد از روي پلهاي بيبرخورد و در نهايت آرامش است در مقايسه با رم، شهري شلوغ و پررفت و آمد، كه همه چيز در آن در حال برخورد، بحث و گفتگو است، تاكيد كرد: «تعريف شهر هم همين است. شهر با گفتگو شروع ميشود.»
كلانتري گفت: «در سال 2005 پيشنهاد ساخت شهر ايراني از نگاه نقاش ايراني به او پيشنهاد شده است. او هم با اين باور كه هيچ جاي دنيا به اندازة ايران، مردم عادي با طبع شاعرانه ندارد، گفته است: «شهر ايراني شهري است كه پشت هر پنجرهاش شاعري نشسته است.»
وي با اشاره به اينكه اوج گفتگو شعر است و خود معماري نيز يك هنر است تصريح كرد: «شهر و گفتگو يك ارتباط تنگاتنگ با هنر دارند.»
در ادامه مهندس ترنج خوانساري از لندن، پژوهشگر هنر مردمينيز با ارائة تصاوير متعدد، تأكيد كرد آنچه در انجام اين پروژهها هنر مردمي و برداري، ديالوگ بيشتر از معماري برايشان حائز اهميت است.
سخنرانيهاي همايش شهر و گفتگو در نشست سوم با محوريت «محله و هويت» ادامه پيدا كرد و ابتدا سماح حجاوي متخصص هنرهاي تجسمي و كارشناس هنر اجتماعي و مردمينيز پروژة گردشي در عمان را تشريح كرد.
پروژة موردنظر حجاوي با تأكيد بر محور هويت و مكان، ابتدا با يك طرح همگاني و پخش پرسشنامه از مردم با عنوان من «آرزو دارم» آغاز شده كه بسيار مورد استقبال قرارگرفته و پس از آن گروه به دنبال اين ميرود كه برچه اساس مردم به دنبال استقبال از اين تغيير ميروند.
او تصريح كرد: «ما ميخواستيم روياها را به مردميكه آن را ساختهاند برگردانيم و مباحثهاي درباره هويتشان به وجود آوريم. به همين دليل يك بليت بختآزمايي گذاشتيم تا مردم بيايند با ما صحبت كنند و جالب بود كه مردميكه به قضا و قدر باور داشتند چرا به سراغ بليت بختآزمايي ميآمدند.»
حجاوي 90درصد از آرزوهاي مردم را آزادي فلسطين عنوان كرد و گفت: «اين آرزوها همه به چاپ رسيد تا زنده نگهداشته شوند.» وي همچنين دربارة بخش آخر اين پروژه يعني سخن توضيح داد كه جنبة سياسي داشت و وحدت جهان عرب را هدف قرار داده بود.
اين نشست با گزارش لورا انگلزو، متخصص و طراح فضاي سبزي از انگلستان ادامه يافت.
انگلزو با عنوان آواهاي نيكوزيا (پايتخت قبرس) درباره «فرهنگ شهري مرزي و بيطرف» صحبت كرد كه پس از چهارسال مذاكره هنوز به وضعيت باثباتي نرسيده است.
اين پژوهشگر با هدف بررسي وحدت در اين فضا و مونولوگ حاكم بر آن درگذشته و حال، به سراغ اين منطقه رفته بود و هدفش پيداكردن راه حلي براي به وحدت رساندن مردم نيكوزيا بوده است.
انگلزو در نيكوزيا مناطق بيطرفي ديده است كه گويا زمان در آنجا ايستاده است، لذا به دنبال داستانها و افسانههاي واقعي آن منطقه و آنچه سينه به سينه بين مردم گشته است ميرود تا آنها را دوباره براي مردم زنده كند و روحي جديد بين آنها جاري كند.
او گفت: «اين تحقيق هنوز به پايان نرسيده و براي دسترسي به نتيجهاي بهتر ميخواهد به سراغ مدارس هر دو قسمت برود و از بچهها روياهايشان را بپرسد تا به نقاط مشتركي در فرهنگ دو طرف دست پيدا كند.»
پس از سخنان پژوهشگران خارجي كه هركدام تجربههاي خود را در منطقههاي گوناگون اما به واقع با تم يكسان مطرح كرده بودند، دكتر رياضي؛ متخصص جغرافيا و برنامهريزي شهري، طي سخناني به بررسي زمان و مكان در برابر هم و در هويت محله در تهران پرداخت.
رياضي ابتدا دربارة سخنان انگلزو كه به بررسي منطقه نيكوزيا پرداخته بود توضيح داد: «در اين گزارش بحث هويت به نوعي بيانگر اهميت خود و ديگري است. به بيان ديگر در اين منطقه شاهد از بين رفتن خود به دليل فقدان ديگري و برعكس بوديم.»
او با تأكيد بر اينكه هويت، مجموعه به همپيوستهاي است كه بتواند هم تمايز و هم اشتراك را معنا كند به گونهاي كه امكان تشخيص و تشخص فراهم باشد در رابطه با شهر تهران گفت: «مسئلة مهم براي چنين تشخيص و هويتيابي، «مكان» است.» اما مسئلة ما در تهران بسيار متفاوتتر از بحث عمان و نيكوزيا است، چرا كه در بحث عمان، چيزي به عنوان هويت عربي به عنوان مبنا و در بحث دوم با دو تبار مواجه بوديم كه بسيار كوچكتر از تهران بودند.
دكتر رياضي يادآور شد: «در تهران نيز مسئلة بيهويتي مانند نيكوزيا اتفاق افتاده اما به دلايل و شكل ديگر.»
او توضيح داد: «ما در تهران با سرعت و رشد سرسامآوري روبرو هستيم كه سبب شده مفهوم سنتي محله در تهران نابود شود.يعني معناي زمان و مكان در برابر هويتهاي محلهاي تغيير كرده است.»
اين مدرس دانشگاه در بخش ديگري از سخنان خود به تفسير نمادهاي مختلف طي 150 سال گذشته در تهران اشاره كرد و افزود: «پيشتر گذر در محله اهميت خاص داشت و خود به نوعي به شكلگيري گفتگو كمك ميكرد، تكايا، حسينيهها، حمامها، كوچهها و... نيز هركدام كاربري متفاوت از آنچه امروز دارند داشتند.»
دكتر رياضي در بخش ديگر از سخنان خود خاطرنشان كرد: «ما امروز شاهد سيطرة برجها و اهميت خيابان، نه براي مكث و گفتگو؛ بلكه براي حاكميت خودروها و بزرگراههايي هستيم كه هويت شهر را جدا ميكنند. شهري كه حدود دوازده ميليون نفر در آن زندگي ميكنند و گروههايي با منشاءهاي متفاوت در آن زندگي ميكنند. اما سكونت در آن بيمعنا شده است.»
او همچنين تأكيد كرد: «در اين شهر، محله نخستين جايي است كه دچار آسيب ميشود ا ما شهر و انسان شهري بدون هويت قادر به ادامة حيات نيست.»
رياضي پيشنهاد كرد: «بايد در تهران به تعريفي جديد از محله برسيم. در حال حاضر 371 محله در تهران است كه به ندرت از تعريف محله طبيعي برخوردارند. ما بايد بتوانيم زمان و مكان را در شهرمان مهار كنيم. تجربيات فعلي جهان در بخش هويتي نيز چندان به درد ما نميخورد و تنها به ما كمك ميكند از آن براي مهار زمان و فضا استفاده كنيم و تنها بتوانيم مكث ايجاد كنيم تا ضربآهنگ شهر را كند كنيم.»
وي همچنين ادامه داد: «ما بايد دوباره انسان شهري را تعريف كنيم. انساني كه هويت خاص خودش را دارد. بايد امكاني فراهم كنيم كه شهر امكان توليد خاطرة جمعي پيدا كند. فضاي كه امكان تداوم، سكونت، تاويل و تفسير فضا را داشته باشد. البته فراموش نكنيم كه اگر معمارها شاهكارهاي بزرگي در شهرها خلق كردهاند كه به عنوان ميراث بشري به نمايش درميآيد، آشفتگي موجود در شهرهاي بزرگ نيز حاصل كار همان معماران است، چرا كه معماران سنتي امكان انسجام ابتدايي در شهر را فراهم ميكردند.»
دكتر احمد محيط طباطبايي، آخرين سخنران اين همايش نيز در جمعبندي مسائل مطرح شده و عوامل و مفاهيميكه در بحث هويت شهر، محله و تعامل بين شهر و مردم مطرح است گفت: «فراموش نكنيم كه شهر ما وارث فرهنگي طولاني و پربار است كه عامل تشخيص فرهنگهاي ديگر با خودش است. نميتوان از فرهنگ، ايجاد هنر و گسترش در دنيا بحث كرد؛ اما نقش ابتدايي آن را فراموش كرد.»
وي افزود: «بحث ما فرهنگي است، حاصل همة گروههايي كه با هم زيسته و تعامل ايجاد كردهاند و برآيند آن فرهنگي است كه ما به ارث بردهايم.»
محيط طباطبايي با اشاره بهوجود نقاط قابل زيست بيشماري كه در ايران وجود داشته و به تدريج به سكونت گاههاي روستايي و شهري بدل شده است. گفت: «من معتقدم كه هويت ما همچنان باقي است ولي خودمان از آن غافل هستيم. آنچه بيش از بحران هويت قابل لمس است، بحران مديريت طي تمام اين سالهاست.»
دكتر طباطبايي يادآور شد كه تمام شهرهاي ايران همه در مسير رفت و آمد و تعامل قومها شكل گرفته است و حضور تعداد زيادي از اين شهرها در مسير جادة ابريشم خود گوياي اين مسئله است.
او همچنين در ادامه به حضور ايران در گذرگاه تعامل شرق و غرب اشاره كرد و افزود: «اين نفس هنوز هم در ساختار شهري ايران وجود دارد و نمونه آشكار آن هم شهر تهران است. شهري كه تمام شاخصهاي هويت ايراني را با خود دارد.»
وي همچنين خاطرنشان كرد: «پول تنها يكي از عوامل مؤثر در نقش و شكلگيري محلات تهران است و مشكل اصلي در مسائل مديريتي و اداري است كه همه چيز را در آمارهاي مادي جستجو ميكند.»
اين كارشناس بار ديگر با رجوع و ريشهيابي مسائل تاريخي، اهميت به كيفيت را يكي از ويژگيهاي بومياين منطقه عنوان كرد كه سابقهاي طولاني دارد.
او گفت: «رويكرد كيفي سبب شده معماران اگر بناي عظيم نساختند اما مسجدي مانند شيخ لطفالله را بهوجود آوردند كه بينظير است.»
رئيس كميته ملي موزههاي ايران در خاتمه با تأكيد بر لزوم نگاه مجدد به شهرها گفت: «هيچ نقطهاي نيست كه ما در آنجا هويت نداشته باشيم. درك و شناخت هويت با اصل و مبناي فعاليتهاي ما باشد تا ريشههاي مردميكه در هر منطقه زندگي ميكنند را بشناسيم و اين يعني نگاه عميق به فرايندي كه از گذشته تاكنون در شهرهاي ما وجود داشته است.»
اين همايش تخصصي دو روزه كه با استقبال انبوهي از استادان، دانشجويان، پژوهشگران و محققان برگزار شد، در پايان راه خود كه به زعم انديشمندان و سخنرانان آغار راهي طولاني و تأثير گذار است، با قول انتشار كامل مقالات ارائه شده ، در آيندهاي نزديك، به اتمام رسيد.