تازه های خبری
آخرین گزارش ها
اخبار
اخبار موسسات و زیرمجموعه ها
اخبار > از زبانشناسی ساختگرا تا روايت شناسی


از زبانشناسی ساختگرا تا روايت شناسی

 

نخستين جلسه از كارگاه «از زبان‌شناسی ساختگرا تا روايت شناسی»، 28 آبان ماه برگزار شد.

نخستين جلسه از كارگاه «از زبان‌شناسی ساختگرا تا روايت شناسی»، 28 آبان ماه برگزار شد.

به گزارش روابط عمومي‌مركز هنر پژوهي نقش جهان، وابسته به فرهنگستان هنر، در اين نشست كه از سلسله كارگاه‌هاي آموزشي گروه پژوهشي نشانه شناسي هنر است، دکتر علی عباسی به عنوان رئيس گروه تخيل هنری فرهنگستان هنر و عضو گروه نشانه شناسی هنر، کوشيد تا به روايت اين سير و نتايج روش شناختی برآمده از آن بپردازد.

وی در آغاز به ارائه گزارشی اجمالی از طرح و اهداف اين جلسات پرداخت و عنوان کرد که غايت اصلی او، ترسيم حرکتی است که ما را از موضع زبان شناسی ساختگرا به روايت شناسی منتقل مي‌کند و در نهايت هم، روشی نوين و کارآمد برای خوانش متون ديداری و کلامي ‌به دست مي‌دهد. او در اين مورد گفت: «ما مي‌کوشيم تا دريابيم که روايت شناسان چگونه از روش زبان شناسی به تحليل متن رسيدند، و اين به بيان ديگر، به معنای فهم نحوه خروج از معنای يخ زده و جامد، و حرکت به سوی معنی گفتمانی است. يعنی آن بستر جامعی که با شرايط مختلف زمانی_مکانی خويش، تعين دهنده معنای متن بوده؛ صرف فرمول‌های معنايی ثابت و پیشين را برنمي‌تابد و در نهايت، امکان ديالوگ پويای خواننده را با متن فراهم مي‌کند. در اين نوع تحليل، سعی ما بر آن است که تا حد امکان، مجموعه شرايط حاکم بر گفتمان ظهور هر متنی را احيا کنيم و از اين راه، تا حد امکان به معنای مضمر در خود آن اثر نزديک شويم.»

دکتر عباسی پس از ارائه اين ترسيم اجمالی از سير کلی نشست، کوشيد تا در جلسه نخست و به عنوان مقدمه، نظری کوتاه بر زبان شناسی ساختگرا بيفکند و در اين راستا، به تاريخچه کلی مفهوم زبانشناسی پرداخت. وی عنوان کرد: «انديشه در باب زبان آدمي‌ و رابطه آن با واقعيت، از مسائلی است که از ديرباز ذهن آدمي‌ را درگير خود ساخته است و رد آن را تا انديشه‌های کهنی چون تفکر افلاطون نيز مي‌توان بازشناخت. اما ظهور اين پارادايم معرفتی به صورت رشته‌ای مستقل و تخصصی در قرن نوزدهم تحقق يافت. فردينان دوسوسور، با کتاب «درس زبان شناسی همگانی» نقش بسيار مهمي‌در تحولات علم زبان‌شناسی جديد داشت؛ او زبان‌شناسی را علمي‌مي‌داند که هدف آن، زبان در خود و برای خود است و از اين رو، معنا را درون خود زبان مي‌داند و نه بيرون از آن. هر جمله را از حيث معنايی و گرامری مي‌توان به صورت فی نفسه بررسی كرد، بی آنکه برای معنادار بودنش نيازمند ارجاع به عالم خارج باشد. ديگران اما، ارجاع صادق هر عبارت به عالم خارج را معيار راستی و صدق آن عبارت شمردند و با قائل شدن به نقش مصداق بيرونی در حقيقت هر عبارت، حرکت به جانب تحليل گفتمانی از زبان را تسهيل كردند.

با گذشت زمان و در سير اين حرکت، اختلافاتی در آرای انديشمندان پديد آمد. برای مثال، بارت زبان شناسی را مقدم بر نشانه شناسی مي‌دانست و بر آن بود که ما در برخورد با هر نشانه هم، نخست آن را در ذهن خود به يک کلام تبديل مي‌کنيم تا برای ما قابل فهم شود، از اين رو، زبان ناگزير نخستين کانال ارتباطی ما با هر نشانه است. اين در مقابل رای سوسور قرار دارد که اولويت را به نشانه شناسی مي‌داد و زبان‌شناسی را تنها يکی از شاخه‌های آن تلقی مي‌کرد. در اين ميان گروهی هم در خارج از هر دو اين آرا قرار مي‌گيرند. اما نکته مهم در اين جا نه خود اين اختلافات، که نتايج حاصل از آن‌ها در حيطه زبان‌شناسی است. توجه به اين عوامل، افق اين علم را وسعت بيشتری بخشيد و موجب ظهور رهيافت‌های تازه‌ای چون زبان‌شناسی - روانکاوی، و زبان‌شناسی- جامعه شناسی شد و مهم‌تر از همه، «زبان‌شناسی در عمل» (pragmatique) که دقيقا همان چیزيست که ما از معنای گفتمانی مراد مي‌کنيم. يعنی تلاش برای خروج از معنای يخ زده متن و تحليل آن در بافت و بستر معنايی خاص و منحصر به فردی که داشته است. اما برخی از زبان‌شناسان چنين رهيافتی را نمي‌پذيرند، چرا که به باور آن‌ها روش زبان در عمل باعث مي‌شود که عوامل فرا زبانی هم که بسياری از آن‌ها فرمول پذير نيستند در زبان داخل شوند و اين‌گونه، علمي‌بودن رهيافت ما در خطر قرار خواهد گرفت. پس به زعم اينان، بهتر آنست که در همان روش سنتی سوسور باقی بمانيم و از قلمرو زبان خارج نشويم.»

علی عباسی در ادامه تاکيد کرد که هدف از اين سلسله دروس، اتخاذ هيچ موضعی در قبال اين نزاع نيست و تنها مي‌خواهيم تا با تبيين اين حرکت، به يادگيری يک روش علمي‌در خوانش متون برسيم. گرچه مي‌پذيريم که هر روشی الزاما برآمده از يک نگاه معرفتی است که بستر ظهور آن است و بنابراين، رهيافت روشی ما نيز يک معرفت شناسی خاص در پس خويش دارد. با اين حال، آنچه برای ما مهم است تبيين روش تحليل گفتمانی است و از اين رو، استفاده از اين نشست‌ها برای دانشجويان گروه‌های هنر، ادبيات، روانکاوی، فلسفه، و ديگر علوم انسانی مفيد خواهد بود.»

وی در ادامه و با بيان تخصصی‌تر غايت بحث خود، روش کارش را حرکت از عبارت به گفته دانست؛ عبارت همان است که معنايي يخ زده از آن مراد مي‌کنيم و گفته، همين عبارت است، آنگاه که در درون بافت قرار مي‌گيرد و تبديل به روايتی پويای قرارگرفته در بافت مي‌شود. اين تغيير را با عبارات ديگری چون حرکت از معنا در زبان به معنا در عمل، و حرکت از گفته گونه‌ای به گفته موقعيتی نيز مي‌توان توصيف کرد. معنا در نقطه آغازين اين حرکت که همان سنت سوسوری است، همواره قابل پيش بينی، از پيش متعين، و غير فردی است؛ چرا که در اين رهيافت، خواننده متن از پيش فرمول‌هايی جامد در اختيار دارد که معنايی کلی و گونه‌ای از هر عبارت به دست مي‌دهند. معنای در بافت اما، منحصر به خويش و تکرار ناپذير است و از اين رو، فهم معنای آن تنها با تحليل گفتمانی امکان‌پذير خواهد بود که مي‌کوشد تا تمام عوامل موثر در تعین این معنا را تا حد امکان در نظر گیرد.»

عباسی در توضیح مختصر معنای گفتمان و نحوه ظهور آن در ساحت زبان‌شناسی، به این مطلب اشاره کرد که رهیافت‌های نخستین زبان‌شناسی کار را با عبارت آغاز مي‌کردند و بعد، در چارچوب همین عبارت کوتاه، به بررسی روابط گرامری و زبانی مي‌پرداختند تا به معنا برسند. اما بعدها و در مسیر گفتمانی شدن تحلیل، کوشیدند تا واحد مطالعاتی را بزرگ‌تر کنند و از این رو، دیگر نه روی تک عبارت، که در گستره یک بند، یک بخش و یک کتاب کار کردند. با این حساب، کل نشانه‌های دیداری و کلامي‌در حیطه این تحلیل قرار گرفتند و این خود، ممیزه دیگر این رهیافت را این‌گونه رقم زد: برخلاف دو رهیافت زبان‌شناسی و نشانه شناسی که به ترتیب روی نشانه‌های کلامي‌و دیداری تأکید مي‌کنند، مکتب تحلیل گفتمانی هر دو اینها را در هم ادغام مي‌کند و در تحلیل‌های خود مورد توجه قرار مي‌دهد و بر آن است که این دو با هم یک گفتمان را برساخته‌اند که تولیدکننده معناست و باید در کلیت خویش تحلیل شود.» دکتر عباسی در ادامه، هدف خود را به کارگیری همین فرمول در ساحت روایت شناسی عنوان کرد و گفت که انجام این کار، از برنامه‌های اصلی پیش بینی شده در این جلسات است.

وی سپس کوشید تا به توضیح عینی کارکرد روش تحلیل گفتمانی بپردازد و در این راستا، نخست به توضیح معنای نشانه در زبان‌شناسی پرداخت و با اتخاذ تعریف سوسور از نشانه، آن را نظامي‌دانست که دارای یک رابطه درونی و یک رابطه بیرونی است: «نشانه را نظام مي‌خوانیم، از آن رو که دست کم برساخته از دو مولفه دال و مدلول است که رابطه‌ای درونی با هم دارند و برسازنده معنایند و از دیگر سو، قرار گرفتن چند نشانه در کنار هم و با رابطه ای بیرونی، تشکیل دهنده یک عبارت معنادار است. به زعم سوسور، وجود همین دو مولفه برای برساختن نشانه کفایت مي‌کند و در ضمن، مدلول یک دال در هر نشانه، نه مصداق عینی و بیرونی آن، که یک مفهوم کلی ذهنی است. مفهومي‌که حاصل انتزاع عقلی است و هر تجربه تازه حسی را نیز تنها در قالب آن، و با قرار دادن آن مصداق بیرونی در ذیل آن است که ادراک مي‌کنیم. از این رو چنانکه پیش‌تر گفته شد، معنا در نگاه سوسور در درون خود زبان بوده و خارج از آن وجود ندارد. بعدها مصداق (مرجع بیرونی) نیز به این فرمول اصلی وارد شد و با خروج از درون ذهن و پیوند دادن آن به عالم عینی و متغیر بیرون، چارچوب تازه ای به دست داد که مبنای کار تحلیلگران گفتمانی قرار گرفت.»

در پایان جلسه دکتر عباسی به ارائه چند مثال عینی از به کارگیری این روش پرداخت و کوشید تا به نحوه استخراج واج‌ها و تکواژها در دو متن مسجد و کلیسا بپردازد. او در اين زمينه گفت: «واج؛کوچک‌ترین واحد تمییز دهنده معناست که خود معنا ندارد. چنانکه مثلا تغیر تکواژ در واژه‌های بار، کار و مار، باعث تغییر معنا و تولید معنای تازه شده است. تکواژ اما، کوچک‌ترین واحد معنایی است. اهمیت استخراج این واحدها در دریافت معنا از آنرو است که این کار، ممیزه قوای زبانی انسان است. سایر حیوانات البته دارای قوه زبان هستند، اما نیروی کنار هم گذاشتن این واحدها و تولید کلمه و عبارت را ندارند و تفاوت زبان انسان و حیوان در همین توان ترکیب نهفته است. بنابراین، فهم روش انسانی دریافت معنا، مستلزم دریافت اینها در هر مورد است. اما روش کار به این صورت است، اگر از خود بپرسیم که تفاوت بین مسجد و کلیسا در چیست، در مقام پاسخ به دنبال ممیزات هر یک خواهیم گشت و از خود مي‌پرسیم که آیا مثلا مناره یا صحن داشتن لازمه معنای مسجد است یا خیر. تأمل درباره مسجدهایی که مي‌شناسیم، پاسخ منفی به این سوال مي‌دهد و در ادامه این کاستن عناصر زائد قابل حذف، در نهایت به دو عنصر ثابت حذف ناشدنی مي‌رسیم: کنشگر نمازگزار، قبله، و البته جهت خاص میان این دو. این همان کوچک‌ترین واحدی معنایی است که به طور درونی و بدون ارجاع به خارج، از مسجد دریافتیم. اما اگر آن‌را در بافت شهری و در ارتباط با کلیسا در نظر بگیریم، مي‌بینیم که هر دو این مولفه‌های اصلی مسجد در معنای ثابت کلیسا هم حضور دارند و از این رو، باید به کشف ممیزات این دو بنا بپردازیم. پس در ادامه همین روش، این بار به کمینه سازی عناصر تشکیل دهنده کلیسا مي‌پردازیم و در نهایت مي‌بینیم که در کلیسا و برخلاف مسجد، مومن نمازگزار رو به قبله ثابتی نمي‌ایستد و جهت خود و صلیب را می‌تواند تغییر دهد. این واحدهای معنایی متفاوت، واج‌هایی هستند که این‌گونه، باعث تمایز میان این دو پدیدار شده‌اند و در ضمن و در قالب این روش، تعریف اصلی هر یک را هم به دست داده‌اند.»

دکتر عباسی در پایان کار و برای تمرین بیشتر، به توضیح اعمال این روش درباره چند پدیدار دیگر (چند نوع ورزش مشابه) پرداخت و عنوان کرد که با به کارگیری این روش و با تحلیل پدیدارهای مشابه به کوچک‌ترین واحدهای زبانی، در نهایت می‌توان به ممیزات و لذا تعریف خاص هر یک رسید. مي‌کوشیم تا با استفاده از این روش خاص در قلمرو روایت، در نهایت به فرمول‌های کلی روایت‌ها دست یابیم و این البته مستلزم فرصت دیگری است.

اين كارگاه به مدت نه هفته ( روزهاي سه شنبه ) در مركز هنر پژوهي نقش جهان ادامه خواهد داشت.

 
 
 

زمان انتشار: چهارشنبه ٢٩ آبان ١٣٨٧ - ١١:٠٣ | نسخه چاپي

نظرات بینندگان
این خبر فاقد نظر می باشد
نظر شما
نام :
ایمیل : 
*نظرات :
متن تصویر:
 

خروج




کلیه حقوق متعلق به این پورتال برای فرهنگستان هنر محفوظ است.