ششمين كارگاه از سلسله برنامههاي پستمدرنيسم و هنر با عنوان «پست مدرنيسم و نقاشي» دوازدهم آبان برگزار شد.
ششمين كارگاه از سلسله برنامههاي پستمدرنيسم و هنر با عنوان «پست مدرنيسم و نقاشي» دوازدهم آبان برگزار شد.
به گزارش روابط عمومي مركز هنر پژوهي نقش جهان، وابسته به فرهنگستان هنر، در نخستين جلسه از اين كارگاه «دكتر عبدالحميد كشميرشكن» به تشريح مفهوم واژهها و مصاديق مرتبط با پستمدرنيسم پرداخت.
كشميرشكن لزوم درك پستمدرنيسم را در فهم دورة پيش از آن يعني مدرنيسم عنوان كرد و گفت: «با آمدن كلمة «پست» در ابتداي هر واژهاي» بيدرنگ تداعي آن در كلمه و سپس عكسالعمل يا اعتراض آن دو نسبت به هم متبادر ميشود. پس اگرچه پستمدرن با مدرنيسم ارتباط تنگاتنگي دارد، ولي تفاوتهاي بارزي نيز وجود دارد.»
اين پژوهشگر سخنان خود را با آغاز تحولات حوزة انديشه، اجتماعي، سياسي سدة 19 و اعتراض هنرمندان (به ويژه در فرانسه)به اشكال و فرمهاي سنتي آغاز كرد و ادامه داد: «به موازات هدف اين هنرمندان براي ايجاد و گسترش طرحهاي نو، با تعريف ديگري به نام آوانگارد به معناي پيشرو مواجه هستيم. اين دو ضمن همنوايي و مترادف شدن با هم، با هر آنچه در وجوه مختلف سياسي، اجتماعي و فرهنگي وجود دارد مخالفت ميكنند.»
وي با اشاره به مفهوم آوانگارد كه واژهاي نظامي به معناي پيشقراولي است؛ مهمترين شاخصة آنها را خطر كردن، حركت به سوي جلو و جستجوي راه حلهاي تازه براي جايگزين كردن الگوهاي سنتي دانست.
كشميرشكن از ايدة توسعه و پيشرفت به عنوان يكي ديگر از ويژگيهاي مدرنيسم نام برد و يادآور شد: «مدرنيستها بر اين باورند كه واقعيتهاي نو كه در عصر نو به وجود آمده است، همگي اصولي حتمي و مشخص هستند كه بايد براي همه و همه جا مورد استفاده قرار گيرد. بنابراين هنرمندان مدرن، براي توسعة ايدههاي خود، به الگو نياز داشتند.»
وي تصريح كرد: «در راستاي اين الگوسازي، بحث اروپا محوري مطرح ميشود، بدين ترتيب مدرنيسم تبديل به انديشهاي ميشود كه تماميتگرايي را تبليغ ميكند.»
اين مدرس ايهامزدايي، اعتقاد به يك پارچگي و وحدت، اصالت اثر هنري و تقسيم هنرها به دو دسته هنرهاي والا و هنرهاي سخيف و رواج انديشة هنر براي هنر را از ديگر ويژگيهاي مدرنيسم برشمرد و ادامه داد: «هنرمندان اين دوره با اعتقاد به اين مضامين به ويژه وحدت، بر اين باورند كه هر رسانه و هنري به طور مستقل كاركرد خودش را دارد و وابستگي كامل به خصلتهاي مادة تشكيل دهندة خود دارد. همچنين با تكيه بر اين مفاهيم افراد را به دو دسته انقلابي و مرتجع تقسيم ميكنند و حد وسطي بين اين دو قائل نيستند. از طرفي ديگر با طرح مسئله اصالت و تقدم و تأخر در جامعة مدرن، آنها معتقدند؛ ديگر هيچچيز اصيل نيست،چون همة آنها، پيشتر به نوعي ديگر وجود داشتهاند. پس ما با يك محور به نام غرب مواجه هستيم كه همه معيارها را تعيين ميكند و اوست كه ميگويد چه چيز خوب و اصل و كدام بد و غيراصيل است.»
نخستين جلسه از كارگاه پستمدرنيسم و نقاشي با توضيحات دكتر كشميرشكن پيرامون ويژگيهاي مكتب پستمدرنيسم ادامه يافت.
وي با ذكر اين نكته كه برخي منتقدان مرز و زمان مشخصي براي پستمدرنيسم قائل نيستند و حتي گروهي ديگر آن را ادامه مدرنيسم ميدانند توضيح داد: «از دهة اول قرن 20 تا دهههاي 50 و 70 نمونههايي از هنر پستمدرن ديده شده اما غالباً آن را مربوط به 1970 به ويژه 1980 ميدانند. گاهي حتي براي آن واژه معاصر را هم به كار ميبرند كه البته هميشه مترادف با پستمدرن نيست. معاصر عنواني است كه از 1940و بيشتر در 1970 به كار گرفته شد و گاهي شامل آثار مدرن نيز است. فراموش نكنيم در اين دوره خيلي از هنرمندان و متفكران زيربار اصطلاح پستمدرن نميرفتند.»
كشميرشكن خاطر نشان كرد: «اگرچه پستمدرن از بطن مدرنيسم به وجود آمد اما با پارادوكسهايي كه مدرنيسم به آن مبتلا شده بود مخالف بود. اين مكتب، اگرچه به دنبال يك الگوي خاص و چارچوببندي ميگشت، اما به نوعي با ارائة الگو نيز سازگاري نداشت، لذا شروع به نقد بنيانهاي قبل از خود به ويژه تماميت خواهي كرد. پس پستمدرنيسم در مقابل هرگونه تقسيمبندي قد علم كرد و برخلاف انسجام و انجماد مدرنيسم به دنبال چيزهاي متزلزل و غيرواقعي رفت.»
وي افزود: «به دنبال اين طرز تفكر هرآنچه قطعيت داشت زير سؤال رفت و تبديل به نسبيت شد، به دنبال آن هم تقسيمبندي دوگانه، مصالح و وحدت در هنر مورد ترديد قرار گرفت و تمايزها كمرنگ شد.»
او در بخش ديگري از سخنان خود از خودآگاهي به عنوان يكي از اركان پستمدرنيسم نام برد و گفت: «برخلاف مدرنيسم كه تابع يك صدايي بود، پستمدرن به قطعه قطعه شدگي و چندگانگي (تكثرگرايي) علاقهمند است. هنرمندان اين سبك به جاي صراحت به ابهام روي آوردهاند، موضوعات غيرمحوري را مطرح ميكنند و به موضوعات تخريبشده كه تاكنون مورد اهميت نبوده بها مي دهند.»
دكتر كشميرشكن ماحصل اين عقايد را ترديد در يگانگي و عدم يك بنياد واقعي براي حقيقت دانست و گفت: «طرفداران اين سبك ميگويند؛ با اين تفاسير چه كسي تصميم ميگيرد كه حقيقت كدام است كه بخواهد آن را به ديگران هم بگويد. پس ترجيح، جايگزين حقيقت شد. با اين نگاه، آوانگارد هم با مشكل مواجه شد، چون آوانگاردها با سهتيزهجويي ميخواستند به جلو حركت كنند، اما آيا افق وجود دارد؟ چه كسي ميخواهد آن را تعيين كند؟»
وي يادآور شد: «عليرغم محوريت غرب در دورههاي پيشتر و رواج انديشههاي پسااستعمارگر، پستمدرنيسم «هويت» را به عنوان يكي از محورهاي خود قرارداد و در مقابل آن انديشهها ايستاد. حالا ديگر، هنر سرزمينهاي ديگر نه تنها فقط تزئيني يا جزء هنر سخيف نبود، بلكه مورد توجه قرار گرفت و براي توسعه توريسم شاخصههاي آن مطرح شد.»
كشميرشكن در ادامه بحث خود از وابستگي عميق پستمدرنيسم به رسانهها نام برد و گفت: «در پستمدرنيسم رسانهها بايد از ويژگيهاي صرف و خاص خود استفاده كنند تا به يك «انتزاع ناب»برسند. رسيدن به تمام اين اهداف، در نقاشي دوران پستمدرن ظاهر شد. كه برعكس مدرنيسم به دنبال بازنمايي و بازگشت به گذشته بود. هنرمند پستمدرن هيچ ترديدي در بازگشت به اصول گذشته ندارد و بيهيچ ابايي از مصالح و تكنيكهاي پيشين بهره ميبرد.» كشميرشكن مباحث نخستين جلسه از كارگاه پستمدرنيسم و نقاشي را با طرح بحث «جهانيسازي» در دهة 80 به عنوان ديگر شاخصة دوران پستمدرن به پايان رساند.
او گفت: «پيروان اين عقيده بر اين باورند كه چون جهان مجموعهاي است كه همه در آن زندگي ميكنيم، بهتر است همه چيز آن را با هم تقسيم كنيم. پس با اهميت به فرهنگها به تفاهمي دست پيدا ميكند كه پيش از آن تجربه نشده بود. نتيجه آنكه هيچ چيز بر چيز ديگر برتر نيست و همة مفاهيم ميتوانند در كنار هم مطرح شوند.»
كارگاه با پرسش هاي شركت كنندگان پايان يافت و ادامه بحث به جلسات بعدي كارگاه محول شد. اين كارگاه در سه هفته آينده با موضوعاتي چون : بررسي رابطه تكنيك با انديشه، بررسي نمود انديشه هاي پست مدرنيستي در آثار نقاشي، بررسي انديشه هاي ضد زيبايي شناسي، ضد آوانگارد و ... در مركز هنر پژوهي نقش جهان ادامه خواهد يافت.