دومین پیش همایش عبدالقادر مراغی با حضور داریوش طلایی، محمدرضا درویشی و فرهاد فخرالدینی پنجم آذر ماه به همت اداره پژوهشهاي راهبردي فرهنگستان هنر و با همكاري مؤسسه هنر پژوهي نقش جهان، در اين مؤسسه برگزار شد.
دومین پیش همایش عبدالقادر مراغی با حضور داریوش طلایی، محمدرضا درویشی و فرهاد فخرالدینی پنجم آذر ماه به همت اداره پژوهشهاي راهبردي فرهنگستان هنر و با همكاري مؤسسه هنر پژوهي نقش جهان، در اين مؤسسه برگزار شد.
داریوش طلایی، عضو هیئت علمی دانشکده موسیقی پردیس هنرهای زیبای دانشگاه تهران در دومین پیش همایش عبدالقادر مراغی گفت: «موضوع بحث من علم و عمل در موسیقی است، چون در آثاری که از گذشتگان در دست داریم همیشه به این دو وجه اشاره شده است.»
وی افزود: «موسیقی ذاتاً هم علم است و هم عمل. مراد ما از علم و عمل مفهوم عام آن، یعنی دانایی و توانایی است و هر کس بنا به گرایش و دیدگاهی که بر می گزیند از یکی از این دو وجه بیشتر بهره می گیرد. قطعاً در آغاز، عمل موسیقی بر علمش مقدم بوده، ولی به دنبال عمل موسیقی، علمی از آن حاصل شده که پا به پایش پیش رفته و سپس بر عمل موسیقی چنان تأثیر گذاشته که همگام نبودن این دو، امروزه برای ما متصور نیست.»
وی ضمن اشاره به اينكه مقصود از علم و عمل در موسیقی چیست، افزود: «این بحث شامل دو بخش خواهد بود: بخش قدیم که از زمان فارابی شروع می شود تا عبدالقادر مراغی و کم کم رو به افول می گذارد؛ و بخش جدید که از اواخر دوره قاجار تا به امروز را در بر میگیرد.»
طلایی ادامه داد: «امروز وقتی می گوییم علم، یا عمل، یا نظر، یا صناعت و یا هنر، تعابیر مختلفی دارد که لزوماً با گذشته یکی نيست و به همین علت می خواهم درباره این چند واژه بحث کنم.
در گذشته به عبارت هایی چون اهل عمل و اهل نظر بر میخوریم. اهل عمل کسانی هستند که بیشتر به بعد اجرایی می پردازند. فارابی هم در این مورد می گوید: علمی که به منظور عمل کسب شود، غیر از علم نظری است و در صناعت ادبی این استعداد که عمل از آن حاصل شود نیز موجود است.
این موسيقيدان در ادامه با اشاره به علم نظری اضافه کرد: «صناعت موسیقی نظری علم به نغمه ها و اصوات و الحان و آنچه بدانها بپیوندد از جهت نظر در آنهاست. ما امروز تعریفی که برای نظر و علم داریم یکی است، در صورتی که فارابی زمانی که از علم و نظر صحبت می کند دو تعبیر مختلف دارد. علم، معرفت و شناخت از چیزی است. بنابراین ما می توانیم علم به جنبه های مختلف داشته باشیم. تعریفی که فارابی از علم می دهد این است که می گوید: اسم علم برمعانی فراوانی اطلاق می شود و ما تنها به تعریف آن معانی که از دو کلمه علم و عالم مراد ماست اکتفا می کنیم و دیگر معانی را به کنار می نهیم.
پس می بینیم که در موسیقی قدیم اهل علم و اهل نظر داریم ، علم موسیقی عملی و علم موسیقی نظری داریم.همچنین صناعت موسیقی عملی داریم و صناعت موسیقی نظری و تعریفی که از صناعت داده می شده همان جنبه ای بوده که نباید فطری باشد و باید از طرق مختلف کسب شود. بنابراین مهم است که وقتی به رسالات قدیمی مراجعه می کنیم، تفاوت واژه ها را بدانیم.»
طلایی درباره توضیح فارابی که راهگشای درک موسیقی عملی و نظری است، افزود: «فارابی توضیح بسیار مهمی می دهد که در درک موسیقی عملی و نظری راه گشاست او می گوید: اشتمال این صناعت بر لحن بر وجه دیگری نیز ممکن است و آن وجه نظری است و در این حال آن را صناعت موسیقی نظری خوانند. در دیدگاه فارابی تفکیک مفاهیمی چون علمی، عملی، نظری، صناعت و ترکیباتی که از آنها حاصل می شود نسبت به امروز متفاوت است و درک آنها نیاز به بازبینی دارد.»
وی همچنین گفت: «یکی از معاصران که در دوره جدید روی موسیقی و علم موسیقی کار کرد مرحوم دکتر برکشلی بود. او جزو اولین کسانی بود که در دوره جدید روی این بخش کار کرد، به رسالات و کتاب های قدیم مراجعه کرد و سعی داشت آنها را به مفهوم امروزی در بیاورد و مترادفاتی در زمینه موسیقی امروز پیدا کند. برکشلی معتقد است در یونان، پیروان مکاتب فیثاغورس، افلاطون و بطلمیوس فواصل موسیقی را به وسیله اعدادی که معرف نسبت های طولی سیم های تولید کننده آنهاست نمایش می دادند، ولی پیوسته در جست و جوی رابطه بین اوضاع و احوال آسمان و خواص روح و فواصل فوق بر می آمدند.»
داریوش طلایی با اشاره به اینکه احساس تطبیق پیدایش صداهای موسیقی با قوانین فیزیکی نخستین بار در مشرق زمین با فارابی و بوعلی سینا شروع شد، خاطرنشان کرد: «اینان عقاید متقدمان خود را مبنی بر جستوجوی رابطه بین اوضاع و احوال آسمان، خواص روح و فواصل موسیقی صحيح ندانسته و فلسفه آنها را مندرس و سست شمردهاند. آنجا که ابوعلی سینا در مقدمه موسیقی «شفا» می گوید: از جستوجوی رابطه ای بین احوال آسمان و خواص روح با ابعاد موسیقی خودداری می کنیم و گرنه روش کسانی را که از حقیقت علم آگاهی ندارند پیروی کرده باشیم. اینان وارث فلسفه ای سست و مندرس می باشند و صفات اصلی و کیفیات اتفاقی اشیاء را به جای هم می گیرند و خلاصه کنندگان( که مقصود او پیروان فلسفه افلاطون جدید است) نیز از آنها تقلید کرده اند ولی اشخاصی که فلسفه حقیقی را فهمیده و مشخصات اشیاء را درک کرده اند (که مقصود فارابی و پیروان اوست) اشتباهاتی را که در اثر تقلید رخ می دهد تصحیح نموده و غلط هایی را که زیبایی های افکار کهنه را می پوشاند پاک کردهاند. اینان سزاوار تحسیناند.
درست است که فارابی به نوعی مفسر فلسفه ارسطو بوده و سیستم علمی و دسته بندی کردن را از یونانی ها گرفته؛ همین طور که در این اشاره می بینیم که صد درصد آنها را نپذیرفته و آراي خودش را هم آورده و در مواردی به آنها انتقاد داشته و تغییراتی در آنها داده است. در واقع ما فارابی را نه تنها به عنوان فیلسوف و دانشمندی بی بدیل می شناسیم بلکه او را یکی از بنیانگذاران علم موسیقی در جهان اسلام می توانیم به شمار بیاوریم که تمام ادامه دهندگان این علم از آراي او شروع کردهاند و تعاریف فلسفی، علمی، ریاضی، موسیقايی و غیره... او چون چتری بر علم موسیقی سایه افکنده و خط مشی را نشان داده است.»
طلایی با اشاره به کتاب "موسیقی کبیر" فارابی گفت: «کتاب بزرگ فارابی درحوزه موسیقی، موسیقی کبیر است که نگرشی کلی و تشریحی دارد تا توصیفی و جداولی را به صورت جدول های ریاضی ارائه می دهد که در آن ساختارهایی از گام، ریتم و ملودی هست و اهمیت آن به خصوص در پرداختن به طرزي پیشرفته به تئوری موسیقی است که تا حد زیادی بر مبانی مفاهیم یونانی است، ولی منعکس کننده مفاهیمی از موسیقی معاصر هم هست، به خصوص در بخش هایی که مربوط به سازها و ریتم است. کتاب موسیقی کبیر تشکیل شده از یک مقدمه و سه کتاب هر کدام در دو بخش و مقدمه وسیعی که توجه خاصش به روش شناسي است.»
طلایی با اشاره به بخش های این کتاب گفت: «بخش اول با فیزیک صوت شروع می شود و سپس به بحث فاصله،روابط فواصل و انواع دانگ ها می پردازد. در بخش دوم کتاب اول به تقسیمات اکتاو به نیت رسیدن به یک سیستم بزرگتر و کاملتر می پردازد و در ادامه با مفهوم کوچکترین واحد زمانی شروع می کند و از آنجا انواع ساختارهای ریتمیک را بررسی و تشریح می کند. در کتاب دوم درباره سازهای موسیقی صحبت می کند که بخش اول آن به بحث دقیقی در باب پرده بندی های ممکن بر روی دسته عود اختصاص دارد. در ادامه کوک های مختلف را بررسی می کند و در بخش دوم به دو نوع تنبور که تنبور خراسانی و تنبور بغدادی است، می پردازد و سازهای بادی، رباب و سازهایی با سیم های آزاد مثل چنگ را معرفی می کند. در این بخش بیشتر بر گامهایی که روی این سازها قابل اجراست تأکید دارد و خیلی درباره شکل فیزیکی این سازها بحث نمی کند و توضیح نمی دهد. کتاب سوم در برگیرنده بخش دیگری راجع به ادوار ایقاعی است، اما این بار به ساختار الحان و در آخر بررسی انواع مجموعه نغماتی که انواع مدل های ملودیک را می سازند، می پردازد.»
طلایی همچنین به دانشمندان بزرگ دیگری در عرصه موسیقی همچون ابن سینا اشاره کرد و افزود: «بعد از فارابی باید ذکری از دانشمند بزرگی که به بحث موسیقی پرداخته به میان آورده شود. این دانشمند ابن سیناست که کار اصلی او در پیشرفت تئوری موسیقی در کتاب شفا اتفاق افتاده؛ دایرهالمعارفی که در آن موسیقی به عنوان یکی از بخش های علوم ریاضی طبقه بندی شده است.نگرش اصلی او مشابه نگرش فارابی است.
دانشمند بعدی صفی الدین ارموی است که مهمترین و تأثیرگذارترین کار او ادوار است که از دانگ های برگرفته از پرده بندی تنبور خراسانی توسط فارابی ارائه می شود. این سیستم در عمل فواصل غیرمنطقی داشته و این فواصل به شکل علمی و منطقی نمی توانسته توجیه شود و ارموي به تبعیت از گام فیثاغورس آنها را به فواصل نسبتاً درستی تبدیل می کند.»
عضو هیئت علمی دانشکده موسیقی پردیس هنرهای زیبای دانشگاه تهران افزود: «دانشمند بعدی قطب الدین شيرازي است که در دایرهالمعارف دره التاج، که نشانگر تسلطش بر علوم است، در میان علوم ریاضی بخش مهمی را به موسیقی اختصاص داده. این بخش تأکیدی بر تئوری پایه گذاری شده توسط صفی الدین است.
آخرین نظریه پردازی که در دوره قدیم می خواهیم ذکری از او به عمل بیاوریم عبدالقادر مراغی است که یکی از مهم ترین و تأثیرگذارترین نظریه پردازان مکتب منتظمیه است. مهمترین آثار به جا مانده او جامع الالحان و مقاصد الالحان است که به فارسی نوشته شده. آثار و افکار او بعدها در قرن نهم هجری نیز تأثیرگذار بوده است. آثار او هم تأکید و تفسیری بر تئوری صفی الدین است و اطلاعاتی که عبدالقادر درباره بعضی جنبه های اجرای موسیقی به دست می دهد جالب و نسبتاً جدید است. او به پیروی از قطب الدین فهرست کاملی از ادوار ایقاعی و ادوار لحنی مورد استفاده در زمانش را به دست می دهد.»
این استاد دانشگاه در مورد دوره جدید موسیقی ایران گفت: «بعد از صفی الدین شاهد افول علم در موسیقی ایرانی هستیم و به رسالات مهم مثل دوره ای که از آن ذکري به عمل آوردم، دیگر کمتر برمی خوریم و شاید تنها، رساله بنایی باشد. تا می رسیم به دوره ای که من آن را دوره جدید می گویم، برای اینکه بعد از دوره فترت به نظر می آید که دوباره می خواهد بازسازی بشود و شروع این بازسازی بیشتر با عمل موسیقی است. اگر علمی هم هست علم عمل موسیقی است و شاید بتوان گفت زمینه ساز آن، همان بازسازی موسیقی دستگاهی ایران به صورت ردیف باشد.
در دوره جدید می توانیم از افرادی مثل علینقی وزیری و روح الله خالقی نام ببريم که علمی را برای موسیقی ایرانی تدوین می کنند.
همان طور که باخ در اروپا گام را 12 نیم پرده معتدل تعریف کرد و بر آن مبنا، موسیقی کلاسیک غربی توانست اشکال مختلفی را خلق کند، وزیری هم می خواهد با 24 ربع پرده کردن گام یک گام ایرانی را به وجود بیاورد و این یک جریان بود.
در جریان دیگر باید ذکری از دکتر برکشلی به عمل آورد که بیشتر به جنبه های نظری موسیقی و برگشتن به رسالات قدیمی و تطبیق دادن موسیقی امروز با آنچه در رسالات قدیمی بوده، پرداخته است. در این زمینه اشخاص مختلفی کار کردهاند، اما همان طور که گفتم پيشگام آنها مهدی برکشلی بوده است. در حال حاضر هم از مجید کیانی و دکتر مولانا می توانیم نام ببریم که در این زمینه کار می کنند.
جریان دیگر در علم موسیقی جدید ما پایگاه و خاستگاهش از علم غرب شروع شده و در واقع بعد از اینکه غربی ها روی موسیقی خودشان کار کردند، به وجود آمد.»
محمدرضا درویشی، موسیقیدان، آهنگساز و پژوهشگر موسیقی در پیش همایش عبدالقادر مراغی گفت: «از چند سال پیش طرحي را تحت عنوان بازخوانی آثار منسوب به عبدالقادر مراغی به اتفاق دوستانم شروع کردیم. من بر کلمه "منسوب" تأکید دارم زیرا دیدگاه های مختلفی در این خصوص از طرف موسیقی شناسان از اوايل قرن بیستم به این سو در مورد حدود 30 تصنیف منسوب به عبدالقادر مراغی بر اساس فهرستی که رئوف یکتا ارائه داده، وجود دارد. بعضی معتقدند که این آثار به یقین متعلق به عبدالقادر مراغی است و برخی معتقدند به یقین متعلق به عبدالقادر مراغی نیست. برخی معتقدند بخشی از این آثار می تواند متعلق به عبدالقادر مراغی باشد. به هر ترتیب یک رپرتوار حقیقتاً شگفت انگیز موسیقی از نظر فرم، فواصل، یادآوری مقام های قدیم موسیقی ایران، ساختار بسیار دقیق و محکم و پیچیده و نوع تلفیق شعر با موسیقی است، و به طور کلی با معیارهای زیبا شناسی امروز کاملاً متفاوت است.»
وی افزود: «اوج کار عبدالقادر مراغی همزمان با دوره شاهرخ، پسر تیمور بوده است، عبدالقادر بزرگترین نظریه پرداز اواخر قرن هشتم و اوايل قرن نهم هجری محسوب می شود. او در بغداد به سر می برده. پس از اینکه بغداد توسط تیمور فتح می شود به سمرقند فراخوانده می شود. مدتی در تبریز می ماند و پس از آن به سمرقند فراخوانده می شود و زمانی که شاهرخ پایتختش را هرات قرار می دهد، عبدالقادر به آنجا احضار می شود. بدین ترتیب عبدالقادر تا آخر عمرش در هرات می ماند و ظاهراً آثارش را در هرات ساخته است.
مکتب صفی الدین در غرب ایران در حوزه فرهنگ های عربی و عثمانی وجود داشته. عبدالقادر این مکتب را از غرب ایران به شرق منتقل می کند و این نکته مهمی است. از بغداد به تبریز و اردبیل و از تبریز و اردبیل به سمرقند و بخارا و از آنجا به هرات می رود.مکتب صفی الدین با تعبیر عبدالقادر مراغی از غرب ایران به شرق ایران منتقل می شود؛ یعنی حوزه وسیع تری را از مکتب صفی الدین شاهد هستیم. سبک عبدالقادر به عنوان سبک هنری مسلط در حدود 600 سال پیش با انقراض سلسله تیموریان تداوم چندانی در ایران پیدا نمی کند. گمان می رود که نشانه های سبک عبدالقادر در آهنگسازی تا حدود صفویه ادامه پیدا کرده و می توان حدس زد در دوره صفویه در همه حوزه ها همچون شهرسازی، سیاست ، دین، معماری ، خط ، موسیقی و نقاشی رخ داده و یک رنسانس فرهنگی داشتهایم.»
درویشی افزود: «سبک عبدالقادر مراغی در این رنسانس فرهنگی محو شده و به جای آن شاهد زیبا شناسی دیگری در آهنگسازی بودیم. به هر ترتیب حداقل از دوره صفویه به بعد، هیچ ردپای مشخصی از سبک عبدالقادر از تصنیف موسیقی و آهنگسازی نمی بینیم. سبک عبدالقادر در موسیقی دستگاهی فعلی ما به هیچ عنوان باقی نمانده، به همین دلیل کسانی که این آثار را گوش می دهند می گویند عربی یا ترکی است، در حالیکه این چنین نیست. این آثار شامل مجموعه تمدن اسلامی است؛ در برگیرنده ایران و عربها و ترکها. آهنگسازان ترک و عرب از موسیقی ایران الهام می گرفتند. طبیعی است در یک فرهنگ چند وجهی بتوان عناصری را از فرهنگ های دیگر یافت، به خصوص اینکه در دهه های اول حکومت تیموریان عناصر چینی، ترکی و مغولی وارد فرهنگ ایران شد، هم در معماری و هم در موسیقی و هم در مینیاتور و نقاشی.
بدین ترتیب گمان ما این است كه آنچه به عنوان تصانیف قدیمی عمدتاً منسوب به دوره قاجار، که ما امروز شاهد هستیم در مکتب آهنگسازی ادامه یافته، مکتب عبدالقادر مراغی نیست و هیچ ارتباطی با آن ندارد و ممکن است به جریان دیگری که بعد از صفویه در موسیقی ایران ایجاد شده متصل باشد.»
این پژوهشگر موسیقی تصریح کرد: «بحث اصلی ما تصنیف های منسوب به عبدالقادر است. در فهرست رئوف یکتا (متوفای 1935 میلادی)، موسیقی شناس ترک،30 تصنیف به عبدالقادر منسوب است این تصنیف ها ظاهراً به شکل شفاهی و سینه به سینه پس از حدود 500 سال نقل و دخل و تصرف شده است.
در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم در دوره آتاتورک در ترکیه، تیمی توسط رئوف یکتا برای ثبت نت نویسی آثار متعلق به دوره عثمانی تشکیل شد. رئوف یکتا به همراه تیمش مأمور شدند هزاران تصنیف و قطعه سازی و آوازی را که متعلق به دوره عثمانی بود ثبت کنند. اینکه چرا این آثار در ایران موجود نبود و سر از ترکیه درآورد، حکایتی است. زیر بنای سبک عبدالقادر هیچ مغایرتی با مکتب صفی الدین ندارد. عبدالقادر در درجه اول ادامه دهنده راه صفی الدین است، اما كارش با نوآوری هایی همراه است.»
درویشی اضافه کرد: «این آثار می توانست در ایران و در فرهنگ های عربی و ترکی عثمانی فهمیده شود. دوم اینکه بعد از انقراض سلسله تیموریان، ظاهراً دو پسر عبدالقادر به حکومت عثمانی پناهنده می شوند و سبک پدر را از شرق به غرب ایران یعنی عثمانی منتقل می کنند و بدین ترتیب آثار عبدالقادر جدا از کتاب های نظری، زیر بنای موسیقی کلاسیک ترک می شود. یعنی بقیه آهنگسازان پس از عبدالقادر به روش عبدالقادر در آهنگسازی اقتدا می کنند.
آهنگسازان ترک در دوره عثمانی عبدالقادر را "نیای بزرگ "می نامند. در بین صدها آهنگساز بزرگ دوره عثمانی به چند تن لقب استاد داده شده که در رأس آنها عبدالقادر مراغی است.»
درویشی با اشاره به تأثیر موسیقی مراغی بر موسیقی ترک ها گفت: «شیوه عبدالقادر در آهنگسازی اگر از زیربنای موسیقی کلاسیک ترک بیرون کشیده شود، این موسیقی فرو می ریزد. آنچه در دوره عثمانی در حوزه آهنگسازی در فرم، در تلفیق شعر و موسیقی و تا حدودی ساختار ملودی و فواصل بنا شده مبتني بر سبك عبدالقادر است. از برخی از این تصنیف ها، روایت های مختلفی به دست ما رسیده. اینکه برخی از تصنیف ها چه روایتی دارد ممکن است حاکی از دو موضوع باشد: یکی غلط خواندن و خوانندگان مختلفی که به آنها استناد شده و دوم اینکه نقل شفاهی در افراد مختلف می تواند متفاوت باشد. با این حال، همه این روایت ها می تواند درست باشد. اختلاف روایت به این مفهوم نیست که یک روایت در بین همه روایت ها درست است.
آنقدر که عبدالقادر برای ما مهم است برای ترک ها اهمیت ندارد. ما به عنوان آخرین نظریه پرداز و یکی از مهمترین عناصر قدیم موسیقی ایران به او نگاه می کنیم. گرچه ترک ها به او نیای بزرگ می گویند، ولی همین که اساس موسیقی شان را از عبدالقادر گرفتند برایشان کفایت می کند و خیلی به او نمی پردازند.»
وی با اشاره به 30 تصنیف منسوب به عبدالقادر مراغی که تنها چهار تصنیف از آنها را در ترکیه اجرا کردند، تصریح کرد: «سه تصنیف راست و یک تصنیف سه گاه هم چون تفکر شیعی در آن است، آنها اجرا نمی کنند.
تصنیف سه گاه 21 دقیقه است که یکی از عظیم ترین تصانیف تاریخ موسیقی ایران است؛ 21 دقیقه تصنیف که خواننده 21 دقیقه در اوج خوانده است. قسمت اول فاقد شعر است که ترنم است، قسمت دوم و متن اصلی مثل مناجات نامه ای برای امام رضاست و قسمت آخر دوباره فاقد شعر و در شش فراز ملودیک است که خواننده اسامی مقام ها را بعد از ترنم ها یکی يكي ادا می کند و در پایان هر جمله که آن مقام قرار دارد اسامی مقام را می گوید.
در ترکیه بخش اعظم این تصنیف (حدود 17 دقیقه) را چون مربوط به امام رضاست و چون اهل سنت هستند، اجرا نمی کنند.
در تركيه کتاب مستقل از عبدالقادر چاپ نشده است. این کتاب در ایران چاپ خواهد شد. از 30 تصنیف، 24 تصنیف را پیدا کردهایم و 6 تصنیف گم شده است. این تصنیف ها در مجموع به نسبت تصنیف های منسوب به دوره قاجار و زندیه فرم و ساختار بسیار دقیقی دارند و از نظر ملودی پیچیده هستند.»
وی درخصوص تشکیل گروه عبدالقادر گفت: «اما هسته اصلي گروه عبدالقادر مراغی در مهر سال 84 با تعداد هفت نفر تشکیل شد و از فروردین 85 این گروه از ترکیب 22 نفر به مدت چند ماه فعالیت خود را ادامه دادند و در شهریور 85 با ترکیب نُه نوازنده و یک خواننده تا به امروز به فعالیت ادامه دادهاند. گرچه پروژه ما می تواند پروژه ای جنجال برانگیز در موسیقی ایران باشد، ما برای پرهیز از هرگونه سوء تعبیر یا جنجال، در این سه سالی که درگیر این كار بودیم سکوت پیشه کردیم و هیچ گفت و گویی راجع به این پروژه با هیچ خبرنگاری انجام نشده است و سعی شده افرادی غیر از گروه سر تمرینات نباشند. این گروه طی دو سال اخیر، دو نوبت در هفته و هر نوبت چهار ساعت، یعنی هفته ای هشت ساعت با پشتکار کار خود را ادامه داده است. اعضای این گروه جوان و بسیار حرفه ای و از چهره های برجسته موسیقی کشور هستند. خیلی از این جوانان در مقطع دکتری تحصیل می کنند. خواننده این گروه برجسته ترین خواننده معاصر ایران بعد از پدرش، یعنی همایون شجریان است. از 30 تصنیف، 24 تصنیف را ضبط کردیم و تمامی تصنیف ها را همایون شجریان خوانده است. بخش مکتوب نیاز به زمان دارد تا به نتیجه برسد و تا پنج ماه آینده سه سی دی و یک کتاب توسط کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان منتشر می شود.»
درویشی تصریح کرد: «هدف ما از بازخوانی این تصانیف هیچ نوع نظريهاي نیست. ما نظريه پرداز نیستیم؛ اجرا کننده موسیقی هستیم و موسیقی دانیم. آنها که داعیه نظري دارند می توانند آثار ما را نقد و بررسی کنند. کار ما چارچوب مشخصی دارد و می دانیم چه بکنیم. هدف ما رجوع به یک هویت درست در سنت موسیقی ایران است. در این دو سال هم زحمات بسیاری کشیده ایم و گروه هم پتانسیل زیادی دارد. ما با کسی شوخی نداریم و این آثار حرمت بسیاری دارد؛ چه این آثار برای عبدالقادر باشد، چه نباشد. آنهایی که می گویند این آثار متعلق به عبدالقادر نیست؛ ثابت کنند. ما نمی توانیم ثابت کنیم حتماً برای اوست. این آثار شنیدنی است و مغناطیس عجیبی دارد و به لحاظ نظری با رسالت عبدالقادر می خواند و موسیقی فاخری است.»
سپس گروه عبدالقادر مراغی برای پاسخگویی به سؤالات حاضران در جلسه مبنی بر چگونگی روند کار این گروه، توضیحاتی ارائه کردند.
فرهاد فخرالدینی، رهبر ارکستر ملی در خصوص شيوه ثبت و نگارش الحان يا آهنگهاي موسيقي به روايت عبدالقادر مراغي گفت: «ثبت و نگارش الحان يا نتنويسي آهنگهاي موسيقي براي موسيقيدانان بسيار اهميت داشته است، زيرا فقط بدينوسيله آهنگهاي موسيقي به نسلهاي بعدي منتقل ميشد و موسيقي هم مانند شعر و ادبيات بايد الفباي خاص خود را ميداشت. دانشمندان و موسيقيدانان قديم ايران و عرب هم در پي آن بودهاند كه آهنگهاي زمان خود را ثبت يا نتنويسي كنند. در بين اين موسيقيدانان، عبدالقادر مراغي تنها كسي است كه تا حدودي در اين امر موفق بوده، ولي اين شيوه براي موسيقيدانان ديگر چندان قابل درك نبوده است.»
وی افزود: «عبدالقادر از تركيب دو عامل اساسي موسيقي، يعني صدا و وزن، نمونههاي مختصري از آهنگهاي زمان خود ارائه ميدهد. در اين نمونهها، او ابتدا مقام و دور ايقاعي(ريتم يا وزن) آهنگ مورد نظر را مشخص كرده و شماره نقرات هر صدا(ميزان كشش هر صدا) را در زير آن نوشته است و بدينترتيب امتداد و كشش صداها را نيز تعيين كرده است.»
فخرالدینی در ادامه گفت: «در مورد آهنگ های منسوب به عبدالقادر مراغی محققان و دانشمندان از دویست سال پیش تحقیقات فراوانی انجام داده اند ولی متأسفانه موفق به فهم دقیق هجاهای شعر و نت های موسیقی که عبدالقادر ارائه میدهد نشدهاند. در قدیم صداهای موسیقی را بر روی دسته و پرده های ساز با حروف ابجد معرفی می کردند و اینها دارای صداهای معینی بودند که در نمونه هایی که می آورم مشخص خواهد شد.»
فرهاد فخر الديني كه چند سال قبل يكي از تصانيف عبدالقادر مراغي را در سريال «امام علي (ع)» با صداي صديق تعريف انتشار عمومي داده بود، گفت كه سي سال روي اين طرح كار كرده تا توانسته است به چنين لحن و بيان عملي در كار دست يابد.
|