همايش ادبيات در مكتب اصفهان با ارائه ديدگاه ها و نظرات ادبيات و انديشمندان ايراني و خارجي روز چهارشنبه 22 آذرماه در تالار شهيد آويني دانشگاه اصفهان برگزار شد.
همايش ادبيات در مكتب اصفهان با ارائه ديدگاه ها و نظرات ادبيات و انديشمندان ايراني و خارجي روز چهارشنبه 22 آذرماه در تالار شهيد آويني دانشگاه اصفهان برگزار شد.
به گزارش روابط عمومي فرهنگستان هنر، در ابتدا ايتگا كاذره «استاد دانشگاه تفليس» درباره روابط ادبيات ايران و گرجستان در عهد صفوي در همايش مكتب اصفهان گفت: «يكي از ويژگي هاي هنر گرجي، مركب بودن آن است. اين ويژگي ناشي از قرار گرفتن كشور بر سر دوراهي غرب و شرق است، اما اين ويژگي موجب نشده است كه گرجي ها در طول تاريخ فرهنگ خود را از دست بدهند.»
وي تصريح كرد: «گرجي ها در طول تاريخ رابطه تنگاتنگي با ايراني ها داشته اند و اولين تماس را با مادها برقرار كردند كه تأثير اين رابطه تنگاتنگ در فرهنگ و زبان گرجي به خوبي نمود دارد. مثلاً در يكي از آثار گرجي، يك جمله فارسي به حروف گرجي نوشته شده است كه اين جمله از نظر آوا نويسي و تاريخ زبان خالي از اهميت نيست.»
اين استاد دانشگاه تفليس با اشاره به اين مطلب كه گرجي ها با آثار ادبيات پهلوي، يادگار زريران، ادبيات مانوي و دين زرتشتي آشنا بودند، گفت: «پيش از اسلام رابطه ايراني ها و گرجي ها با هم بسيار خوب بود، اما پس از سلطه اعراب بر ايران، رابطه با ايران قطع شد، اما در قرن 12 و 11 ميلادي كه دوران اعتلاي فرهنگ و هنر گرجي است بسياري از خوانندگان گرجي با اسامي شاهكارهاي ادبي و متون ادبي فارسي آشنا بودند.»
اين پژوهشگر گرجي با اشاره به ترجمه «ويس و رامين» فخرالدين گرگاني به زبان گرجي اظهار داشت: «اين ترجمه چيزي در حدود 100 سال پس از سروده شدن اين منظومه توسط يكي از مترجمان گرجي صورت گرفته است. ترجمه اين اثر يكي از آثار ملي و كلاسيك گرجي به شمار مي رود و در سال 1914 ترجمه انگليسي «ويس و رامين» بر اساس متن گرجي آن صورت گرفته است.»
وي افزود: «بي شك مترجم اين اثر عظيم به نسخه اصلي اين اثر دست يافته است. يكي از نكات قابل تأمل در خصوص اين اثر اين است كه اولين متن انتقادي درباره «ويس و رامين» نيز توسط پژوهشگران گرجي است.»
وي با اشاره به وقفه طولاني كه ميان فرهنگ فارسي و گرجي بر اثر تسلط و حمله مغول ها صورت گرفت، گفت: «از اين پس بسياري از فعاليت هاي فرهنگي در غارها صورت مي گرفت و اين وضعيت سه قرن طول كشيد و بر ديواره هاي اين غارها حتي بخش هايي از شاهنامه نيز حك شده است و در اوايل قرن ششم روح جديدي در ميان روابط دو ملت ديده شد و اين دوران مقارن با عصر پر رونق صفويه در ايران بود.»
اين مدرس دانشگاه تفليس با اشاره به روايت هاي منشور گوناگوني كه بر اساس متن خداي نامه ها و شاهنامه توسط گرجي هاصورت گرفته است، اظهار داشت: «بسياري از متون و آثار ادبيات فارسي در ميان گرجي ها با استقبال خوبي رو به رو شده است و در عرصه صفوي بسياري از شاعران و نقاشان گرجي با نام گرجي در عرصه فرهنگ و هنر ايران فعاليت داشتند.»
گاتيا كاذره با اشاره به سخن و گزارش «پاتريك برنارد» گفت: «اين جهانگرد كه قرن 17 در تفليس به سر مي برد در يكي از گزارش هايش مي نويسد با اينكه تفليسي ها انسان هاي عاقل و انسان دوستي هستند جاي تعجب دارد كه به جاي خواندن متون ديني به سراغ خواندن شاهنامه و كتاب هايي از اين دست مي روند، اما يكي از نويسندگان گرجي به خوبي اين نكته را در مي يابد و در مقدمه ترجمه شاهنامه مي نويسد اگر شاهنامه را مطالعه كنيد به اخلاق گرجي ها پي خواهيد برد كه همواره نسل به نسل پدران به فرزندان خود خواندن شاهنامه را توصيه كرده اند.»
در ادامه ملوك پهلوان زاده كه ديگر سخنران اين مراسم بود درباره قهوه خانه هاي عصر صفوي و رابطه شان با فرهنگ و هنر گفت: «تاريخ پيدايش قهوه خانه ها به پيدايش شهرنشيني باز مي گردد و قهوه خانه را نخستين بار شاه طهماسب از قزوين به اصفهان آورد و تاريخ قهوه خانه در ايران به 400 سال پيش باز مي گردد.»
وي تصريح كرد: «قهوه خانه ها در دوران صفويه محل و مقر رفت و آمد عامه مردم، شاعران و ادبا بود. قهوه خانه ها به گونه اي طراحي شده بودند كه شاه نشين داشتند و به بهترين شكل ممكن ديوارهاي آن آراسته شده بود و بازي هايي چون نرد، شطرنج، ميمون بازي، خرس بازي و نقالي در آن رايج بود.»
اين كارشناس و پژوهشگر ادامه داد: «نقل بيان شعر با بيان مناسب و حركات براي سرگرم كردن و برانگيختن روح افراد است و يك نقال بايد بازيگر خوبي باشد؛ چرا كه بايد به جاي تمام شخصيت هاي نمايش خوب سخن بگويدو نقش اجرا كند. بهترين نقال كسي است كه بتواند نقل رستم و سهراب را بگويد.»
وي با اشاره به اين مطلب كه نقالي در ايران از عصر شاه اسماعيل شروع مي شود، گفت:«در اين دوران با توجه به اينكه شاه اسماعيل مذهب شيعه اثني عشري را مذهب رسمي ايران اعلام كرد؛ 17 سلسله را مأمور كرد تا با شعر خواندن، صحبت كردن، مداحي كردن و در نهايت شاهنامه خواني، مردم را با آداب شريعت آشنا كنند.
پهلوان زاده با اشاره به «شاردن» كه در سفرنامه اش درباره قهوه خانه مي نويسد، اظهار داشت: «"شاردن" در يكي از ياداشت هايش مي گويد: قهوه خانه ها جاي بسيار جالبي هستند؛ چرا كه در اين مكان همه به راحتي مي توانند حرف خودشان را بزنند و كسي مزاحم كسي نمي شود.»
وي افزود: «در روزهايي كه قرار بود نقال در قهوه خانه نقل بگويد سر در قهوه خانه پلاكاردي مي زدند تا مردم باخبر شوند. نقال در طول نقالي به شاهنامه خواني، اضافه خواني و خواندن سمك عيار مي پرداخت و داستان رستم و اسفنديار، گذر سياوش از آتش، كشته شدن ديو سفيد توسط رستم، داستان رستم و سهراب از بهترين و پر طرفدارترين داستان هايي بودن كه نقال نقل مي كرد.»
پهلوان زاده با اشاره به اينكه مردم تا آخرين لحظه از نقال ها مي خواستند كه سهراب و سياوش يا اسفنديار در آخرين لحظه كشته نشوند، گفت: «مردم حتي براي اينكه اين اتفاق نيفتد، پولي نيز به نقال مي دادند. آن ها حتي در يك حركت جمعي براي روح قهرمانان نيز دعا مي گردند و اين مسائل بسيار قابل تأمل است.»
وي افزود: «يكي از دلايل شاهنامه خواني و نقالي در قهوه خانه، مسائل اجتماعي است؛ چرا كه قزل باش ها، يكي از طرفداران قهوه خانه ها بودند و صفويان از اين طريق مي خواستند روح جنگاوري و توجه به ميهن را در وجود اين افراد هميشه بيدار نگه دارند.»
اين پژوهشگر با اشاره به نقش قهوه خانه ها در سخنوري مردم گفت: «در آن دوران سطح سواد در ميان مردم پايين بود، اما با توجه به اينكه بيشتر مردم در قهوه خانه ها جمع مي شدند و نقال ها هم آدم هاي خوش ذوق و شاعر مسلكي بودند با خواندن شعرهاي مختلف اطلاعات زيادي به مردم مي دادند و همين امر موجي مي شد كه مردم نيز اين اشعار را حفظ كنند. همچنين در قهوهخانه كه محل تجمع شاعران بود، بحث هاي بسياري ميانآن ها صورت مي گرفت و از دل اين بحث ها مردم نيز با مسائل اجتماع و مسائل ديگر آشنا ميشدند. »
وي اظهار داشت: «اگر كمي دقيق تر به قهوه خانه ها در ايران نگاه كنيم مي بينيم قهوه خانه ها در دوره صفويه همچون مدرسه اي عمل مي كردند و به مردم كمك مي كردند به استعداد شعري و هنري خود بپردازند. نقالان نيز در اين راه بسيار سهيم بودند و اميدواريم كه روزي دوباره زمزمه نقالان در حالي كه عصا در دست دارند به گوش همه برسد.»
در ادامه «عبدالرضا مدرسي زاده» درباره «واژگان خاص شعر صائب از ديدگاه سبك شناسي» گفت: «شاعران هر يك در شعر خود زندگي، طبيعت و محيط زندگي خود را انعكاس داده اند. مثلاً در شعرهاي خاقاني غول در كوهستان تصور ميشود و اين اتفاق در شعر «حافظ» يا «سعدي» در بيابان مي افتد.»
وي در ادامه اظهار داشت: «بسامد گل در شعر «بابا طاهر عريان» معني دار است. او عمري را در ارديبهشت هاي افسونگر الوند سپري كرده است و گل، دلو، طناب، چاه در شعر خاقاني و شهاب، صبا، نسيم، رند خرابات در شعر حافظ از بسامد بالايي برخوردار هستند.»
اين پژوهشگر با اشاره به شعر «صائب» كه تا حدودي متأثر از تغيير پايتخت از قزوين به اصفهان است، گفت: «در شعر سبك هندي اولين چيزي كه خودش را نشان مي دهد، تعبيرات باغ و خيابان در كنار هم است كه ما پيش از اين چنين تعبيراتي را نداشتيم و اولين واژگان خاص شعر «صائب»، طبيعت زيباي پايتخت جديد اصفهان است.»
مدرسي زاده اظهار داشت: «صفويه به دليل تعصبات مذهبي كه داشتند كماكان فضايي را به وجود آوردند كه بسياري از شاعران و هنرمندان به كشورهاي ديگر از جمله هندوستان سفر كردند و «صائب» نيز به هندوستان سفر كرده است. مثلاً در شعر اين دوره سنگ نمود خاصي پيدا مي كند. به دليل سفرهايي كه اين شاعران كردند در بيابان ها با سنگ هايي رو به رو ميشدند كه براي اينكه مسافران راهشان را گم نكنند به عنوان نشانه ميگذاشتند.»
وي افزود: «با اينكه «سعدي» بيش از 30 سال سفر كرد، اما هرگز در شعرهايش از گردباد سخن نگفت، ولي شاعران سبك هندي با سر سلسله «صائب» براي اولين بار از موتيف در شعرشان استفاده كردند. از ديگر موتيف هاي شعر سبك هندي به عبور از دريا، خاشاك گوهر، ساحل طوفان، كباب و در بخش واژگن تجاري، شراب پرتغالي، آيينه ها در دار مي توان اشاره كرد.»
اين پژوهشگر گفت: «بسياري از شاعران تحت تأثير «صائب» به سرودن شعر به اين شيوه پرداختند، هر چند كه در دوره اي نيز همين شاعران دور هم جمع شدند و تصميم گرفتند كه تغيير سبك بدهند.»
سيدرسول معرك زاده كه ديگر سخنران اين مراسم بود در خصوص تعامل و تقابل شعر و نگارگري مكتب اصفهان از منظر آرايه هاي ادبي گفت: «هنر بازنمودي از تعامل طبيعت و جامعه است و ادبيات به عنوان نوعي نهاد اجتماعي، بازتابي از جهان انديشه هنرمند و جامعه معاصرش است. اگرچه نظريه پسا ساختارگرايي هر متن هنري را پديدهاي مستقل از خود هنرمند و فراسوي تاريخ تلقي مي كرد، اما با ظهور «رولان بارت» و «ژاك دريدا» اين خودپايندگي متن به چالش كشيده شد.»
وي تصريح كرد: «از آنجايي كه در اكثر جوامع، هنرهاي تصويري قدما وامدار ادبيات روايي و در تعامل با آن بوده است؛ نگارگري ايران نيز بر همين منوال بوده تا اينكه در مكتب اصفهان عصر صفوي تعامل و پيوند نگارگري و ادبيات گسسته مي شود و نگارگري و شعر مستقل عمل ميكنند.»
اين پژوهشگر ادامه داد: «در عصر صفويه با يكپارچه شدن سرزمين ايران، زمينه هاي رفاه و امنيت تا حدودي در ايران فراهم شد و بستر مناسبي نيز براي هنر به وجود آمده اما نگارگري و شعر به دليل تفكري كه در دربار صفوي وجود داشت كمتر مورد توجه و حمايت قرار گرفت. از اين رو غزل و شعر به زبان عامه مردم و محيط پيرامون آن با برداشتي واقع گرايانه نزديك شد. بسيار از واژه ها و تركيبات فرهنگ عامه وارد شعر اين دوره شد و نگارگري هم كه مستقل عمل ميكرد به هنر ناب نزديك شد و آثارشان بيشتر بيانگر روايتهاي انسانهاي واقعي شد.»
وي با اشاره به اين نكته كه آثار نگارگري بسيار زنده و جلوه گاه حركات و ويژگي هاي واقعي انساني شد، گفت: «در تعامل ميان نگارگري و شعر قالب غزل مكتب اصفهان و بررسي رمز زيبايي شناسي عناصر درون متني و نشانه هاي مشترك از منظر آرايه هاي ادبي در مييابيم كه چگونه اين دو گونه هنري، نگاره و غزل، با آنكه استقلال خود را جست و جو ميكنند و در ظاهر از همديگر گريزانند، اما در انديشه و عملكرد، رفتاري يكسان را دنبال كرده اند.»
معرك زاده با اشاره به مضامين و تصاوير مشترك در نگارگري و شعر اظهار داشت: «از اين مضامين مشترك مي توان به كلاه فرهنگي، كفش، استفاده از حيوانات دست آموز، ساقي، مي، كدوي شراب، دستار و عمامه، غنچه، گل، بلبل و زن چادري اشاره كرد كه هر يك به نوعي در شعر و نگارگري اين دوره خودي نشان داده اند و به نوعي همه اين مضامين و عناصر دست به دست هم داده اند تا تحولي در نگاره و شهر اين دوره به وجود بيايد.»