سینما محصول تفکر انسانی است برای همین نمیتوان به آن هنری غربی یا شرقی گفت، چرا که نمیشود تکنولوژی را تبدیل به ایدئولوژی تبدیل کرد. سینما محصول تفکر انسانی است برای همین نمیتوان به آن هنری غربی یا شرقی گفت، چرا که نمیشود تکنولوژی را تبدیل به ایدئولوژی تبدیل کرد.
هنرهایی نظیر سینما ریشه در غرب دارند. آیا از این هنر میتوان به عنوان ابزاری برای تبلیغ مفاهیم دینی بهره برد؟ سینما به عقیده من بیش از اینکه هنر باشد رسانه است البته سینما از هنر بهرهمند است اما نمیتوان گفت صددرصد هنر است بلکه در بستر هنر حرکت میکند تا بتواند از کارکردهای روانشناختانه هنر بهره ببرد. سینما محصول تفکر انسانی است برای همین نمیتوان به آن هنری غربی یا شرقی گفت چراکه نمیشود تکنولوژی را تبدیل به ایدئولوژی کرد. در کشور ما ایدئولوژی از دین ساخته شده است. این اتفاق در دو دوره تاریخی در کشورمان رخ داده است. ابتدا در دوره صفویه و سپس بعد از انقلاب اسلامی. ایدئولوژی بعد از انقلاب اسلامی به همه جا سیطره پیدا کرد ولی ما به اشتباه تصور میکنیم تکنولوژی و سختافزار هم باید ماهیت اسلامی داشته باشد. در این رابطه مثالی ذکر میکنم. در دوره آقای لاریجانی در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بحثی تحت عنوان ویدئو آغاز شد. در آن مقطع عده زیادی با ویدئو به مخالفت پرداختند. در همان ایام مصاحبهای انجام دادم و گفتم با تکنولوژی نمیتوان مخالفت کرد. همچنین از تکنولوژی نمیتوان توقع داشت مطابق آرای ما حرکت کند اما از اندیشهای که توسط این تکنولوژی تقویت میشود میتوان انتظار داشت. سینما ابزار است. آنچه در سینما اهمیت دارد استفاده ما از این ابزار برای تبلیغ مفاهیم مورد نظرمان است. شوروی بعد از انقلاب اکتبر، تئوریسینهای فرهنگی نظیر پلخانف، داوشنکوف و... داشت. اینها به اندازهای روی این ابزار کار کردند که آن را مال خود کردند و سپس با این ابزار تئوریهای اعتقادی خودشان را تبیین کردند. در ادامه مکتب بسیار قدرتمندی به وجود آمد که باعث شد سال ۱۹۶۸ انقلابی در دنیا ایجاد شود. این اتفاق به واسطه تسلط آنها روی تکنولوژی به ویژه سینما رخ داد که باعث شد مکتب رئالیسم-سوسیالیسم شکل گیرد. انقلاب «صد گل شکوفا» در هند به واسطه همین امر رخ داد. در دوره ما فیلمسازان نسل سوم چین به رهبری «چن کایگه» توانستند با فیلم «تار زندگی» جریان فیلمسازی نوینی را رقم زنند. آنها با تاریخنگاری کار خود را آغاز کرده و در ادامه با «جکی چان» و تاثیرگذاری فیلمهای اکشن روی جوانان به خواسته خود رسیدند.
امروز در سینمای آمریکا توجه به واقعیت مجازی شکلی ویژه دارد، پیرامون این مسئله توضیح دهید؟ بسیاری از فیلمهایی که سالیانه در آمریکا ساخته میشود و به ۲۰۰۰ فیلم هم میرسد برای خود آن کشور نیست و از این تعداد فیلم شاید دویست فیلم برای مصرف داخل باشد. گرایش جوانان آمریکایی بیشتر روی انیمیشن متمرکز است. در دنیای امروز بدون توجه به دنیای واقعیت مجازی نمیتوان به سینما نزدیک شد ولی در کشور ما بیشتر توجهات روی کارهای شبه اجتماعی استوار است، درصورتیکه این شکل تولیدات دیگر کارکرد لازم را ندارد. بعد از انقلاب به اندازهای درگیر مسائل سطحی و جزئی بودهایم که غافل شدیم از اینکه برای چه انقلاب کردهایم، رویدادی که دارای ظرفیت فکری و فرهنگی است و باید تولید فکر زنده و پویا کند. لازم به ذکر است جدا از اینکه در این عرصه کاری انجام نمیشود افرادی نظیر من که در این رابطه دغدغه دارند بایکوت میشوند! اگر از ما نظر پرسیده میشد حتماً به آنها میگفتم راه مواجهه با سینما این روش نیست که هم اکنون در پیش گرفتهایم. ما نیازی نداریم برای تایید شدن دنبال جشنوارههای خارجی برویم بلکه ما نیازمند تائید مردم خودمان هستیم.
سخنانی که گفتید کاملاً بجا و صحیح است، اما نمیتوان کتمان کرد ظرفیت برخی هنرها با یکدیگر متفاوت است. برای مثال قرابت و نزدیکی خوشنویسی به آموزههای اسلامی با دیگر اشکال هنر قابل مقایسه نیست. خوشنویسی در چین، ژاپن و کره تابع قواعدی است. این اتفاق در گذشته در کشور ما هم وجود داشت. یادم است پیشترها برای خوشنویسی کردن وضو گرفته میشد. در اهمیت خوشنویسی همین بس که در زمان کودکی به ما اجازه نمیدانند با خودنویس بنویسیم چون خط وسط خودنویس به سمتی است که متناسب با زبان انگلیسی در نظر گرفته شده، درحالیکه جهت نگارش فارسی عکس انگلیسی است. این دقت نظر حاکی از اهمیت خوشنویسی است. در کشورمان خوشنویس مناسک و دستوارت خاص خود را دارد. چون کتابت قرآن را انجام میدهد. با این نکته که خوشنویسی با مفاهیم قرآنی نزدیکی بسیار دارد، موافقم.
مطلب دیگر به بحث نمایش مربوط میشود. عدهای ریشه هنر نمایش را در غرب جستوجو میکنند، درصورتیکه شواهد تاریخی نشان میدهد نمایش در کشور ما قدمتی چند هزار ساله دارد. جالب است از همان ابتدا نیز نمایش با آموزههای اعتقادی نزدیکی خاص داشت. پیرامون این موضوع نیز لطفاً توضیح دهید؟ طبقهبندی در هنر توسط منتقدان به وجود آمده است، در حالیکه توده مردم مردم اینگونه نمیاندیشند. بگذارید با این گفته منظورم را بیان کنیم. در رشته کوه البرز یا کناره آرال نزدیک نوروز نمایشی باستانی اجرا میشود. در این نمایش یکی خود را شبیه «ننه سرما» میکند و دیگری خود را مانند بهار. در نمایش با خواندن آواز، آمدن بهار بشارت داده میشود. جالب است مردم نیز به آنها غذا یا آذوقه میدهند. از این مثال میخواهم نتیجه بگیرم هنر با نمایش به وجود نیامده، بلکه با موسیقی شکل گرفته است. این امر نیز نشات گرفته از نظم و توازنی است که موسیقی دارد. این هنر همیشه جذابیت خود را داشته به همین دلیل آن را ناب میدانند. موسیقی به خودی خود در برگیرنده همه هنرهاست و از آن می توان به عنوان هنر کامل نام برد. بگذارید مثالی از قرآن بزنم. در قرآن موسیقایی زیبایی را شاهدیم. در سوره توحید دقت کنید تا متوجه ضرباهنگ آن شوید. در این آیات تنها قافیه را نمیبینیم، بلکه وزنی پنهانی که در آن وجود دارد غیر قابل توصیف است. در دیگر عرصهها نیز اهمیت موسیقی را به خوبی مشاهده میکنیم. ماهیگیران جنوبی برای صید از صدای آهنگ برای کار بهتر بهره میبرند یا اینکه در گذشته از موسیقی در جنگها برای ایجاد و شور و انگیزه استفاده میشد. نوعی دیگر از هنر وجود دارد که حاصل زندگی فردی انسان است. این هنر نقاشی است که در غارها اثرات آن از هزار سال پیش بر جا مانده است. در این هنر قول و تامل فردی اسباب تصویرگری شده است. گاهی این هنر از طریق کشیدن تصویر حیوانات و پیرامون آدمها شکل میگیرد و گاهی نیز در قالب تصویرگری از توتم و تابو خلق میشود. چیزی که بشریت را کمک کرده تا حتی در شناخت خداوند تامل و تفکر کند و در ادامه نتیجه بیرونی این تفکر، هنر میشود. سپس رنگ شناخته میشود و انسان در مییابد که بین گرگ و میش صبح با آغاز مغرب تفاوتی وجود دارد. از همین جا، مغرب و مشرق دنیایی به وجود میآید. عالیترین شکل هنر را سهروردی در حکمت اشراق خودش توضیح میدهد. من به جوانان توصیه میکنم کتاب «آفاق تفکر شیعی در ایران اسلامی» نوشته هانری کربن را بخوانند. در این کتاب مکاشفه زیبایی بین این نویسنده فرانسوی و فرهنگ ایرانی را شاهد هستیم.
پیرامون هنر اسلامی و اینکه آیا چنین عنوانهایی از اساس صحیح است، توضیح دهید؟ آرای مختلفی در این رابطه وجود دارد، چون عدهای معتقدند هنر، هنر است، برای همین نمیتوان برای آن دستهبندی لحاظ کرد. هنر یک کارکرد اجتماعی دارد و یک کارکرد فردی. انسان به تنهایی قادر است همه نیازهای خود را برطرف کند. وقتی انسان زندگی اجتماعی را انتخاب میکند مشخص میشود که به دنبال رفاه و آسایش بیشتر است. برای همین خواهش میکنم متاورس جدی گرفته شود. وقتی میگوییم هنر اسلامی منظورمان این است که هنر تناسبی با آموزشهایی که در اسلام داده شده، داشته باشد. برای نمونه به هنر مسیحی اشاره میکنم. اگر دقتی در نقاشی و معماری کلیسایی داشته باشید متوجه این امر خواهید شد. در هنر اسلامی نیز باید شاخصه اسلامی را به روشنی در آثار مشاهده کنیم. این ویژگی را در هنر معماری به وضوح میبینیم که از آموزههای اسلامی به شکل زیبایی بهره برده شده است. هنر اسلامی و شیعی باید بیانگر این باشد که در نهایت منجی ظهور خواهد کرد که دنیا را به آرمانشهری که مد نظر است خواهد رساند. ممکن است عدهای بگوید اصول مارکسیستی نیز عدالتگرایانه است یا اینکه حرکت اسپارتاکوس هم در جهت عدالتگرایی رخ داد. این اتفاق خوبی است اما آخر اصول انسانی، نیهیلیسم است ولی در نگره اسلامی آخر، آغاز است. برای همین هم تا به این اندازه روی دنیای متاورس تأکید دارم. غرب برای ما یک طراحی دارد و برای مردم خودش در طبقهبندیهای مختلف، طراحی دیگر دارد.
با آمدن دولت جدید و سیاستهای تازه به عنوان یک سینماگر چه توقعی از آنها دارید؟ من از دولت جدید و آقای رئیسی که منادی دولت پاک هستند توقع دارم چون دوست دارم این اعتماد وجود داشته باشد اما درک نمیکنم در چنین شرایطی چرا وزیر علوم این دولت میگوید ما باید به ثروتمندان همچنان که به دانشمندان بها میدهیم، توجه کنیم! این امر در حالی است که در اسلام و باورهای دینی ما به مداخلی که ثروت از آن حاصل شده بها داده میشود. حضرت امام(ره) بنیاد گذار انقلاب اسلامی زندگی بسیار ساده داشت. مقام معظم رهبری نیز زندگی کاملاً ساده دارند. البته من با ثروت مشکل ندارم چون اگر از راه صحیح ثروت کسب شود نه تنها مذموم نیست بلکه جای تقدیر دارد، ولی منظور ما ثروت نامشروع است. قوانین اسلامی به اندازهای دقیق و حساب شده است که اگر بخواهیم به درستی به آن متعهد باشیم هیچگاه دستوارت اسلامی اجازه نمیدهد فردی ثروتهای بادآورده به دست آورد. این اتفاق در غرب یا آمریکا هم رخ میدهد اما مالیاتهایی که در آنجا وجود دارد این اجازه را به کسی نمیدهد که ثروتهای آنچنانی به دست آورند و فاصله طبقاتی غیر قابل کنترل باشد.
چرا با وجود رشته تحصیلی غیرمرتبط با سینما، هنر هفتم را برای کار انتخاب کردهاید؟ درباره خودم باید بگویم اگر انقلاب اسلامی نبود من وارد سینما نمیشدم چون تحصیلات من وزارت خارجه بود و باید در آن حوزه کار میکردم، حتی در کرواسی مشغول تدریس بودم اما چون خود را مدیون انقلاب میدانم تلاش کردم دینم را به واسطه سینما ادا کنم.
سخن پایانی. در انتهای این گفتوگو دوست دارم مطلبی را بیان کنم زیرا این خبرگزاری متبرک به نام قرآن است. همیشه در آغاز جلسات، قرآن خوانده میشود. از طریق این رسانه میخواهم از همه خواهش کنم علاوه بر اینکه قرآن با صوت زیبا تلاوت میشود ترجمه آن نیز خوانده شود، چون وقتی قرآن خوانده میشود باید به معنا توجه کرد نه اینکه در سطح باقی ماند. این اتفاق متاسفانه در زمان حال رخ میدهد و اکثر توجهات به سطح خلاصه شده است. وقتی ما عادت کنیم ترجمه را بخوانیم حتی روی انتخاب آیهها نیز دقت خواهیم کرد تا برای هر جلسه متناسب به موضوعی که مطرح میشود تلاوت قرآن را انجام دهیم. برای نمونه اخیراً در جلسهای حضور داشتم که آیات تلاوت شده کاملاً متضاد با موضوع جلسه بود! این امر نشان از سطحینگری دارد. امیدوارم روزی نکتهای که مطرح کردم مد نظر قرار گیرد. |
||
نام : | |
ایمیل : | |
*نظرات : | |
| |
متن تصویر: | |
![]() |
![]() |
![]() |