اخبار > چرا چین مهم است؟


چرا چین مهم است؟

 

یادداشتی از عبدالرحیم فیروززاده، مدیر حوزه ریاست، روابط‌عمومی و امور بین‌الملل فرهنگستان هنر، درباره تاریخ، اندیشه و تفکر، مذهب، سیاست و فرهنگ چین منتشر شد.

چین همان کشوری است که با جغرافیایی پیچیده و تنوع طبیعی بسیار فراوان، از دشت‌ها و صحراها و رودها تا کوهستان‌های بسیار بلند جهان، شناخته می‌شود. در واقع، بلندترین کوه‌های جهان، یعنی اورست، و طولانی‌ترین رود جهان، یعنی یانگتسه، و بزرگترین دریاچۀ جهان، در میان مرزهای جغرافیایی چین قرار گرفته است.

چین با چهارده کشور جهان همسایه است. همچنین، در میان این جغرافیای عظیم، بیش از 18درصد کل جمعیت جهان سُکنا گزیده‌اند و یکی از فرهنگ‌های بسیار متنوع جهان در این بخش از دنیا قرار دارد. برای پاسخ به این سؤال که «چرا چین مهم است»، به بررسی این کشور، به روش معمول و الگوهای دایرۀ‌المعارف نباید بسنده کرد. چین در واقع به‌دلیل ویژگی‌های جغرافیایی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی، مفهومی بزرگ است. این تفاوت اصلی چین با بسیاری دیگر از کشورهای جهان است؛ به‌گونه‌ای که هر گاه بخواهیم چین را بشناسیم، باید از سبک‌های معرفت‌شناختی (اپیستمولوژیک)، نخست مفهوم آن را درک کنیم. سرزمین چین و مردمان چین ویژگی‌هایی دارد که در برخی موارد منحصربه‌فرد است.

چین و تاریخ

مفهوم چین از لحاظ تاریخی، در پارادوکس ریشه‌های تمدن آن نهفته است. همۀ تاریخ‌نگاران و اندیشمندان به‌گونه‌ای از تاریخ جهان سخن گفته‌اند که هرگز در تاریخ زمانی نبوده است که چین وجود نداشته باشد:

«ما عادت کرده‌ایم که یک نقطۀ شفاف و عزیمت در روند بررسی تاریخ ملت‌ها تعریف کنیم و از آن نقطه به بعد، گام‌به‌گام، پیشرفت آن‌ها را بررسی کنیم؛ لیکن تمدن چین با پیشینه‌ای آن‌چنان دور و دراز آغاز شده است که کسی تمایل ندارد زحمت تعیین نقطۀ شروع آن را بر خود تحمیل کند. در میان این مردم، هیچ اثری از خردسالی یک «ملت» به چشم نمی‌خورد. یکی از واقعیت‌های غریب دربارۀ چین همین است.»

نگرش مردمان چین به تاریخ خودشان نیز مؤید همین دیدگاه است. از سوی دیگر، وسعت عظیم جغرافیایی، دشت‌ها، کوه‌ها، هزاران کیلومتر ساحل دریایی، جمعیت کلان چین با بیش از 56 قومیت شناخته‌شده، ده‌ها زبان گوناگون، با اقتصادی که از بدو تاریخ تاکنون در حال پیشرفت بوده و هست، در کنار چگونگی تفکر و اندیشه در آن سرزمین، که همۀ این‌ها بیان می‌کند که گویی چین خود به‌تنهایی یک دنیاست. همۀ تحولات تاریخی و سیاسی این کشور و برخورداری از قدرتی که هرگز برای سلطه بر دیگران به کار نرفت، ولی چیرگی خود را در اذهان همسایگان به‌عنوان حقیقتی بی‌پایان ملکه کرد، ناشی از این اندیشۀ چینی بود که خود را «مرکز عالم وجود» می‌دانستند و هنوز هم ریشه‌های آن در زمان حال این سرزمین و مردمان آن دیده می‌شود.

 

اندیشه و تفکر چین

چین کشوری با تاریخی غنی، متنوع و جامعه‌ای پویا و در حال تحول است. طرز تفکر مردمان چین و ایدئولوژی و روابط با دیگر ملت‌ها در طول تاریخ تحت تأثیر عواملی چون قومیت‌ها، جغرافیا، مذهب، فلسفه، سیاست و اقتصاد، متحول شده و رشد یافته است. در اندیشۀ چینی، چند مفهوم بسیار مهم است:

هارمونی یا همان بهترین وضعیت در حرکت به‌سوی اهداف در تلاش‌های انسانْ منبع شادمانی و نیک‌بختی است که این موضوع ریشه در اندیشۀ کنفوسیوس دارد و الهام‌بخش ایدئولوژی سوسیالیسم با ویژگی‌های چینی است.

مفهوم مهم دیگر در اندیشۀ چینی مفهوم «گوانْشی» است. این مفهوم در فرهنگ و جامعۀ چینی‌ها نقشی حیاتی دارد. در واقع، حلقه‌های ارتباطات فرد در جامعه، تعهدات به دیگران، پیوندهای عاطفی و تبادل احترامات همان گوانشی است. این مفهوم دسترسی به منابع و داده‌ها و آگاهی‌های فراوان در جامعه را فراهم می‌کند که به حمایت‌ها و درک متقابل و شناخت جامعه از خود و دیگر ملت‌ها منتج می‌شود.

مفهوم مهم دیگر، برای شناخت نحوۀ تفکر چینی‌ها، آبرو یا اعتبار، شخصیت و پرستیژ فرد از چشم دیگران است. این مفهوم به پایگاه اجتماعی فرد، هویت و احترام به خود اشاره دارد. مردم چین به‌شدت در تلاش‌اند که آبروی خود را در جهان حفظ کنند. در محیط پیچیده و پویای قدرت جهانی و تاریخ به‌جای‌مانده از استعمار، چینی‌ها به میراث حاصل‌شده از تمدن خود و تأثیر آن در جهان افتخار می‌کنند و ضمن تأکید بر نقش خود در جهان، در برابر ازدست‌دادن جایگاه و شأن خود یا همان مفهوم آبرو حساس‌اند.

این مفاهیم البته تنها بخشی از عناصر تبیین‌کنندۀ نحوۀ تفکر مردمان چین است و هرگز در شناخت چین نباید دچار ساده‌گرایی شویم.

 

چین و مذهب

مذهب در چین، همانند تنوع قومیت‌ها و گستردگی جغرافیایی، بسیار گوناگون است؛ به‌نحوی که این 18درصد جمعیت جهان از مذاهبی همچون بودیسم، تائوئیسم، اسلام، مسیحیت کاتولیک و پروتستان پیروی می‌کنند؛ لیکن مذهب رسمی در این کشور آتئیسم است. مسلمانان تقریباً 2درصد جمعیت این کشور را شامل می‌شوند و اقلیت‌های اویغور، هوئی، قزاق‌ها و دیگران در همین دسته‌بندی جای دارند. همچنین، این فرهنگ غنی عامۀ چینی از عناصر فراوان پرستش اجداد، شمنیسم، اندیشۀ کنفوسیوسی و دیگر سنن تشکیل شده است.

 

چین و سیاست

ساختار سیاسی چین بر اساس نظام کنگرۀ خلق و در چارچوب تک‌حزبی سوسیالیستی، مارکسیستی، لنینیستی، بنا نهاده شده است. این کنگره، که تمام قدرت سیاسی و رسانه‌های اجتماعی و اقتصادی را تحت اختیار خود دارد، 90میلیون نفر عضو دارد. این نهاد عظیم سیاسی به مدل مرکزگرای دموکراتیک اداره می‌شود؛ به‌نحوی که ساختارهای پایین‌دست از ساختار بالادست اطاعت می‌کند. در حال حاضر، دبیرکل این حزب جنای آقای شی‌جین‌پینگ است که از سال 2012 قدرت به او واگذار شده و علاوه بر این، او رئیس‌جمهور چین نیز هست. شی‌جین‌پینگ ریاست کمیته‌های گوناگون را بر عهده داشته و ایدئولوژی سیاسی خود یا همان «اندیشه‌های شی‌جین‌پینگ» را به‌گونه‌ای ترسیم کرده و توسعه داده است که خط‌مشی توسعۀ دولت و نقش چین در جهان را تبیین می‌کند. چین در بسیاری از سازمان‌های بین‌المللی و بزرگ جهان، همچون سازمان ملل متحد، بانک‌جهانی، سازمان تجارت‌جهانی و صندوق جهانی‌پول، بانک توسعۀ زیرساخت آسیا، سازمان همکاری‌های شانگ‌های و سازمان همکاری‌های چین و آفریقا، نقش فعال دارد. طرح ابتکاری کمربند و جاده طرحی است که نشان از برنامه‌های چین برای توسعۀ سیاسی و اقتصادی دارد و مدل سیاست‌گذاری جهانی مخصوص چین را به‌خوبی تبیین می‌کند. این کشور با داشتن تسلط چشم‌گیر بر کشورهای آسیای جنوب‌شرقی، به‌ویژه کشورهایی که وابستگی اقتصادی به چین دارند و یا اقلیت بزرگی از چینی‌تبارها را در خود جای داده‌اند، به دنبال شکل‌دادن «نظم» و «استانداردها» و قواعد خود در منطقه است. از سوی دیگر، به‌رغم این نفوذ گسترده، کشورهای عضو آسه‌آن و دیگر کشورهای منطقۀ جنوب‌شرق آسیا، با ایجاد پیوندهای استراتژیک با دیگر کشورهای بزرگ، مثل ایالات متحدۀ آمریکا، توازن قدرت چین را در حوزۀ مهم سیاسی بر هم زده‌اند.

 

چین و فرهنگ

فرهنگ و هنر مهم‌ترین بخش این مقدمه است. بهتر است دیگر بخش‌های این مقدمه را مقدمه‌ای بر مؤلفۀ فرهنگ در چین بدانیم. آن‌چه در بخش «اندیشه و تفکر چین» گفته شد و عناصر و بنیاد تفکر چین نامیده شده‌اند، در فرهنگ و توسعۀ فرهنگی چین، نمود عینی دارد. از سوی دیگر، مدل‌های توسعۀ اقتصادی و سیاسی این کشور نیز ریشه در فرهنگ دارد و نهاد سیاست و نهاد اقتصاد و نهاد فرهنگ رابطۀ متقابل تنگاتنگ دارند. طرح ابتکاری «یک جاده، یک کمربند» بیش از یک دهۀ پیش از سوی کنگرۀ خلق چین تصویب شد. توسعۀ همکاری‌های بین‌المللی در این طرح از زاویۀ فرهنگ و کهن الگوی چینی در روابط با دیگران تبیین‌شدنی است. به هر حال، کشور چین، با چنان میراث فرهنگی متنوع و غنی‌ای که ریشه در تاریخ و جغرافیا و تبادلات با دیگر ملل دارد، در دهه‌های اخیر، با سرعت جهشی به‌سوی توسعۀ اقتصادی و اجتماعی حرکت کرده است و در نتیجه، در توسعۀ فرهنگی و معرفی فرهنگی این کشور نیز تأثیر فراوان گذاشته است. یکی از وجوه گویای توسعۀ فرهنگی چین را در صنعت فیلم آن کشور می‌توان یافت. بر اساس آخرین داده‌ها ، به‌رغم رکود دوران کرونا، فروش گیشه‌ها در آن کشور، در سال 2021، از آمریکا سبقت گرفت در سال 2019، فروش سینما حدود 8میلیارد و 800میلیون بوده و در همان سال، حدود یک میلیارد نفر به تماشای فیلم‌ها در سینما نشسته‌اند. چین در حال حاضر دارای 12هزار سالن سینماست و حدود 8هزار فیلم در حال اکران است که این رقم معادل میزان اکران فیلم در ایالات متحدۀ آمریکاست. همچنین، فروش گیشۀ سینماها، در سال گذشتۀ میلادی، رقم حدود 7میلیارد دلار را نشان می‌دهد. سالانه، حدود 500 تا 600 فیلم در چین تولید می‌شود. همچنین، سهم فیلم‌های خارجی از 40درصد، در ده سال پیش، به کمتر از 10درصد، در سال گذشتۀ میلادی، رسیده است. همچنان صنعت فیلم چین راه‌های جدید توسعه، به‌ویژه استفاده از فناوری‌های نوین، را در صدر برنامه‌های خود دارد. تولیدات موسیقی و تئاتر در چین نیز همین وضعیت را دارد. تاریخ هنرهای نمایشی در چین بسیار طولانی است و انواع هنرهای نمایشی، ازجمله اُپرای چینی، درام، تئاتر موزیکال، تئاتر عروسکی و تئاتر تجربی، را در بر می‌گیرد. بر اساس آمار سال 2019 از صنعت هنرهای نمایشی، چین 3269 سالن تئاتر دارد که حدود یک میلیون و 200هزار نمایش در این سالن‌ها اجرا شده که جذب 312میلیون نفر مخاطب را در پی داشته است. صنعت موسیقی چین با انواع گوناگون آن، ازجمله کلاسیک و موسیقی اقلیت‌ها و موسیقی مدرن، بر اساس همان گزارش در سال 2020، حدود 58میلیارد دلار، یا معادل 378 میلیارد یوآن، سودآوری داشته است. از سوی دیگر، از ابعاد مهم توسعۀ فرهنگی چین، باید به آمار مدارس و دانشگاه‌های هنر در آن کشور اشاره کرد. این مدارس و دانشگاه‌ها وظیفۀ تربیت و آماده‌سازی نسل بعدی هنرمندان و طبقات شاغل در حرفه‌های فرهنگی را به عهده دارند. بر اساس آمار سال 2020 توسعه، چین دارای 1143 مدرسۀ هنر و 1029 دانشگاه هنر بوده که این مراکز، در مجموع، حدود 7/2میلیون نفر دانشجو و 230هزار عضو هیئت‌علمی را در خود جذب کرده‌اند. این مدارس و دانشگاه‌ها، که برنامه‌های مختلف و سطوح علمی متفاوتی ارائه می‌کنند، در زمینه‌های هنرهای تجسمی، هنرهای سنتی، هنرهای مدرن، هنرهای نمایشی، هنر مدیا و دیجیتال، فعالیت دارند. از مهم‌ترین این مؤسسات آموزشی می‌توان به «فرهنگستان ملی هنر چین» و «آکادمی هنرهای زیبای گوانگجو» و «آکادمی تئاتر شانگ‌های» اشاره کرد. از اهداف بنیادین آموزش هنر در چین می‌توان کشف استعدادهای هنری و توسعۀ آن‌ها، تشویق خلاقیت‌های هنری و تقویت اعتماد فرهنگی در اجتماع را نام برد. چین در سازمان‌های مهم فرهنگی بین‌المللی، ازجمله یونسکو، ایکوم، مجمع جهانی کتابخانه‌ها (ایفلا)، سازمان بین‌المللی مالکیت معنوی، آسه‌آن، عضویت و نقش فعال دارد تا ضمن به‌اشتراک‌گذاری دستاوردهای فرهنگی خود و تبادلات با دیگر کشورها، نقش مؤثر خود در گسترش تنوع و میراث فرهنگی جهان را حفظ کند.

میراث فرهنگی چین، به‌عنوان یکی از بخش‌های برجستۀ تمدنی جهان، و تأثیر آن در تاریخ جهان بر هیچ کس پوشیده نیست. تنوع و گستردگی هنرهای چین، از ابتدای تاریخ مکتوب تا کنون، همچنان حفظ شده است و در دوران اخیر، سیاست‌مداران چین با هوشیاری از این ظرفیت و نیز توانمندی‌های دیگر سیاسی و اقتصادی و اجتماعی، در جهت اهداف خود، بهره جسته‌اند. میلیون‌ها نفر هنرمند در سرتاسر چین، به‌ویژه در بخش هنرهای سنتی، مشغول به کار بوده‌اند و این تاریخ غنی فرهنگی را حفظ کرده‌اند.

 

خلاصه

آن‌چه در بخش‌های بالا ذکر شد مقدمه‌ای بود تا تصویری کامل‌تر از کشور چین ارائه و اهمیت آن کشور نشان داده شود. از آن‌جا که هدف در این یادداشت اهمیت چین و روش همکاری و تعاملات با چینی‌ها در بخش هنر و فرهنگ است، چند نکتۀ مهم را به‌عنوان پیوست اضافه می‌کنم.

نخست آن‌که باید اقرار کنیم که تصویر کنونی در جامعۀ ایرانی از کشور چین تصویری ناقص و ابتر است. این در حالی است که بنا بر اولویت‌های روابط سیاسی کشورمان، ارتباط با چین در صدر قرار گرفته است؛ لذا شناخت دقیق از چین بسیار ضروری است. لازم است تمامی مدیران ارشد کشور، کارشناسان، و به‌ویژه هنرپژوهان و دانشجویان ما، در بخش‌های مختلف در این زمینه تلاش و برای آن برنامه‌ریزی کنند.

در این مقدمه، از «چین مدرن» ذکری نرفته است؛ چراکه نویسنده معتقد است «چین مدرن» هنوز در حال «شدن» است و جایگاهی را که در ذهن چینی‌ها پرورانده شده است هنوز به دست نیاورده است؛ اما اشاره به مبانی آن جایگاه که در اندیشۀ مقامات ارشد چین است و آن‌ها در صدد حصول آن هستند خالی از لطف نخواهد بود. این مبانی عبارت‌اند از:

1. چین در دوران جدید (به‌ویژه قرن 21) نشان داده است که در عرصه‌های همکاری‌های بین‌المللی و نیز سیاست داخلی‌اش، دهه‌های اول قرن 21 را «فرصت استراتژیکی» برای خود تلقی می‌کند. تلاش‌های فراوان در تمامی عرصه‌ها، ازجمله جهش بسیار سریع اقتصادی، از همین دیدگاه درک خواهد شد.

2. چین با درس‌گرفتن از سابقۀ تاریخی خود تلاش می‌کند تا هراس خارجیان از قدرت فزایندۀ خود را از طریق پارادایم «خیزش صلح‌آمیز چین» کاهش دهد. بر همین اساس، با تغییر برخی نگرش‌ها، از زمان ریاست‌جمهوری «هوجین تائو»، استراتژی «جامعۀ موزون و هماهنگ با دنیای موزون و هماهنگ» تعریف شده است.

3. در هر تعامل با چینی‌ها در عرصه‌های سیاسی و اقتصادی و فرهنگی، لازم است بدانیم چینی‌ها به دنبال تسخیر دیگران نیستند؛ بلکه با بهره‌گیری از خِرد سنتی و فضیلت تاریخی خود «دیگران» در جهان را در عظمت و پیروی از آن «سرزمین مرکز عالم» اقناع می‌کنند‌کنند.

 

 

 
 
 

زمان انتشار: يکشنبه ٤ آذر ١٤٠٣ - ١٣:٥٥ | نسخه چاپي

نظرات بینندگان
این خبر فاقد نظر می باشد
نظر شما
نام :
ایمیل : 
*نظرات :
متن تصویر:
 

خروج




اخبار مرتبط
اخبار
اخبار موسسات و زیرمجموعه ها
کلیه حقوق متعلق به این پورتال برای فرهنگستان هنر محفوظ است.