|

به مناسبت سالروز درگذشت استاد زندهیاد باقر آیتاللهزاده شیرازی، عضو جاوید فرهنگستان هنر یادداشتی از سیدمحمد بهشتی؛ عضو پیوسته این فرهنگستان منتشر شد.
سیدمحمد بهشتی
مرحوم شیرازی را باید در زمره نخستین دانشآموختگان رشته مرمت، چه در مفهوم دانشگاهی و چه در مفهوم حرفهای، جای داد. او، از سویی، از دانشکدهای معتبر در ایتالیا موفق به اخذ درجه دکتریِ مرمت شد و از سوی دیگر، به محض بازگشت به ایران، بر اثر همکاریِ عملی با کارشناسان و باستانشناسان ایتالیایی، مخصوصاً در اصفهان، مراحل تعلیمات و تجربیات عملیاش را گذراند که البته تا سالهای آخر حیاتش نیز به همان روند ادامه یافت. او از بطن خانوادهای بزرگ برخاسته بود؛ خانوادهای مذهبی، اصیل، معتبر، ریشهدار و پُرجمعیت. در خانه ایشان، بسیاری از مردمان محترم و مهم شهر رفتوآمد میکردند و از همان کودکی، زمینههای بزرگی در دکتر شیرازی پرورانده شد. خود او، در مراسم تجلیلش، چند لحظه پیش از فوت تأثربارش، نقل میکرد که پدرش از او خواسته بود شغلی انتخاب کند که خدا از او راضی باشد؛ برای همین، پیش از تَرک ایران تصمیم گرفته بود در رشته مرمت تحصیل کند و بیشتر به کار تعمیر مساجد و مزارات بپردازد. به این ترتیب، کسبوکار را به اصالتهای خانوادگی پیوند زد و به این عمل خود همواره میبالید. در عین فعالیت نظری و عملی، دکتر باقر آیتاللهزاده شیرازی در حوزه مدیریت تخصصی، چه قبل و چه بعد از انقلاب اسلامی، فعالیت بسیاری کرد. کار در حوزه حفاظت و مرمت، علیالخصوص، و میراث فرهنگی، بهطور عام، برای او شغل نبود، بلکه مسئولیتی بود که فرهنگ ایرانی بر عهدهاش گذاشته بود، و همواره تلاش میکرد تا هر کاری از دستش برمیآید انجام دهد تا امانت پیشینیان، بهسلامت، به آیندگان برسد؛ پس اگر لازم بود، با حوصله و شکیبایی و اگر نه، با سماجت و رندی، کارها را پیش میبُرد. پاکدامنی، زندگی سالم، و موقعیت خانوادگی ممتاز مرحوم شیرازی هیچ بهانهای برای خردهگیری و سوءاستفاده باقی نمیگذاشت؛ بنابراین، با وجاهت و تلاش فوقالعاده، توانست در بزنگاههایی مثل سالهای نخست پس از پیروزی انقلاب، نقشی یگانه در حفظ و صیانت از آثار تاریخیِ کشور و ظرفیتهای علمیِ سازمان میراث فرهنگی ایفا کند؛ یعنی درست همان زمانی که طوفانهای مقطعیِ سیاسی پدید آمد و آثار و کارشناسان و دانشمندان و استعدادها را دستخوش آسیب و تهدید ساخت. در تمام این مراحل نیز، مناسبات سازمانیِ او، بیش از آنکه اداری باشد، انسانی و همراه با عطوفت بود. دکتر شیرازی هر کار مرمتی را به عرصهای پژوهشی تبدیل میکرد و همیشه بهمثابه یک پژوهشگر، و نه صرفاً حفاظتگر و مرمتگر، فعالیت میکرد. حفاظت برایش موکول به پژوهش و امر مرمت صحنه پژوهش بود. دانشی که عموماً نانوشته در سینه داشت وی را به صاحبنظری ممتاز بدل ساخته بود؛ پس تعجبی نداشت که هر کجا حضور داشت محل مراجعه عموم پژوهشگران عرصه معماریِ دوران اسلامی باشد. این موضوع اختصاص به پژوهشگران ایرانی نداشت؛ حتی پژوهشگران بینالمللی هم برای نظر او اهمیت قائل بودند و به علم او معترف. نمونهای که خوب به خاطر دارم پیامی بود از هیلن برند برای او. زمانی که دکتر شیرازی مشغول ترجمه کتاب معماری اسلامی: شکل، کارکرد و معنی بود، فهرستی از اصلاحات را برای نویسنده ارسال و درباره وضعیت آنها در ترجمه کسب تکلیف کرد. هیلن برند در جواب به او گفت نظر شما حجیت دارد و هر کجا اصلاح دیگری نیاز داشت مختارید و آن را نیز به اطلاع من برسانید. همین مقام بینظیر، که میتوان از آن به «مرجعیت در رشته مرمت و حفاظت» تعبیر کرد، سبب شد در همه آثار مرمتشده طی سالهای فعالیتش، یا خود حضوری مؤثر و فعال داشته باشد یا مسئولان و دستاندرکاران مرمت، با بهرهگیری از نظر و راهنماییِ او، کار را پیش برند. بدین اعتبار و به دلیل سفرها و سرکشیهای فراوانش در سراسر کشور، بیاغراق، شناخت او از آثار تاریخی ایران، خصوصاً آثار دوران اسلامی، کمنظیر بود؛ اما در همان حال هیچ کس را در طول این سالها ندیدم که به اندازه او بگوید ما آثار تاریخیِ خود را نمیشناسیم و درباره آن چیزی نمیدانیم. این تکیهکلام او، از سویی، عظمت و عمق معماریِ دوران اسلامی را آشکار میکند و از سوی دیگر، خضوع و خشوع دکتر شیرازی را در برابر آن نشان میدهد. همین تواضع در برابر آثار نیاکان بود که مقام آموزش را برای مرحوم شیرازی اولی کرده بود؛ آموزشی که مطابق سنت پیشینیان، پایبند به تدریس و تربیت توأم، اولویت تربیت بر آموزش، و مبتنی بر مناسبات استادشاگردی بود. عطش فهم آثار معماری سبب شده بود که درِ اتاقش همیشه بهروی مراجعان باز باشد؛ از دانشجویان جوان گرفته تا برجستهترین دانشمندان بینالمللیِ این حوزه و حتی استادکاران حکیمی که سواد دانشگاهی نداشتند؛ چراکه به تجربه آموخته بود هر کدام فرصتی تازه برای آموختن پیش رویش قرار میدهند. حاصل اینکه امروز تمام کسانی که در رشته مرمت ابنیه تاریخی، چه به شکل عملی و چه دانشگاهی، مشغول به کارند، بهطور قطع، یا مستقیم شاگرد او بودهاند و یا شاگرد شاگردان اویاند. همین گستردگی فعالیت و کارنامه پُربار اوست که موجب میشود وی را بهراحتی شیخالمشایخ مرمت علمیِ کشور بنامم. ۲۸ مرداد هر سال بیاختیار ما را به یاد کودتای سال ۱۳۳۲ میاندازد. به یاد دارم از او شنیده بودم که میگفت من از پرورشیافتگان فضای سیاسیِ پیش از کودتای ۲۸ مردادم که تلاش میکردند سرخوردگی و حقارتِ ناشی از آن شکست ملی را با کاری طاقتفرسا در رشتههای دیگر جبران کنند و نسل ما به همین علت نسلی کوشا و موفق است. نمیدانم چه حکمتی بود که از قضا، روز ۲۸ مرداد سال ۱۳۸۶، عده بسیاری در سالن نقش جهانِ فرهنگستان هنر برای تجلیل از مقام علمیِ او گرد آمدند. او در آن زمان، به خاطر فضای سیاسیِ حاکم، از همه فعالیتهایش محروم شده بود و موقعیتی نداشت و به تدریس و تحقیق مشغول بود. همه کسانی هم که در مراسم سخن گفتند و حضور داشتند، در آن اوضاع، هیچ مقام و موقعیتی نداشتند؛ بنابراین آن مجلس، حقیقتاً و بیاندکی شائبه، محفل انسی از همه دوستداران و همفکرانش برای تقدیر از زحمات طولانیاش بود. هر یک از سخنرانان هر چه حقیقتاً در دل داشت، بی ملاحظه، بیان کرد و در انتهای مجلس از او خواستند چند کلمهای بگوید. نمیدانم چه شد که از خدا و عاقبت نیک گفت. پس از اندکی، وقتی صدای اذان بلند شد، پشت همان میزی که کمی قبلتر سخنرانی کرده بود، از دستان ما آرام پَر کشید. و چه شیرین رفت!
|