سرآغاز
مقالات این شماره از پژوهشنامه نیز همانند شمارههای پیشین در دو بخش کلی ارائه شده است؛ نخستین مقاله در ادامة نقدنامة شمارة پیشین دربارة مکتب انتقادی است. نگارندة این مقاله ضمن تحلیل آرای والتر بنیامین به پیامدهای بازتولید و تکثیر مکانیکی آثار هنری در عصر حاضر میپردازد. مقاله دیگر این بخش ضمن تقسیم نقد تئاتر به سه گونة مختلف و تشریح هر یک، ویژگیهای منتقد هنری را بیان میکند که این خود دیدگاه دیگری را در حوزة مطالعه و نقد هنری معرفی میکند.
بخش دوم یا نقدنامة این شماره به یکی از نظریهها و نقدهای مهم هنر و ادبیات، یعنی نقد هرمنوتیکی اختصاص یافته که به دلیل غنای تاریخی و گسترة موضوعی، خود رویکردها و رهیافتهای گوناگونی را در پی داشته است. بیشک پرداختن به هرمنوتیک به خصوص در یک ویژهنامه با صفحات محدود بسیار دشوار است و به طور یقین مباحث آن با این شماره به پایان نمیرسد. با وجود این کوشش شده است از هرمنوتیک به خصوص هرمنوتیکی که امروزه مطرح است، به عنوان نظریه یا نظریههایی برای مطالعه و نقد هنر و ادبیات تصویری کلی ارائه شود. لذا پنج مقالة نقدنامه با این دیدگاه گزینش شده است تا بتواند توجه خوانندگان را به هر سه ساحت نقد هرمنوتیکی هنر جلب کند. البته محدودیت صفحات مانع چاپ و انتشار مقالات دیگر گردید و بیشک در آینده باز هم به این موضوع در پژوهشنامه پرداخته خواهد شد. امید است این مجموعه نیز در ادامة رویکردهای معرفی شده نقد در ده شماره گذشته مورد توجه و استفادة علاقهمندان نقد هنر واقع گردد. فرصت را مغتنم میدانیم و ضمن اعلام موضوعات شمارگان آینده پژوهشنامه یعنی نقد تحلیل گفتمان هنر، نقد ساختگرایی هنر، نقد اسطوره شناختی هنر و نقد شرقشناسانه هنر، از پژوهشگران این عرصهها برای همکاری و ارائة مقاله دعوت مینماییم.
والتر بنیامین و واژگونیهای قداست متافیزیکی در هنر
دکتر محمد ضیمران
در نوشتاری که پیش رو دارید، نگارنده ضمن بررسی مقالة معروف والتر بنیامین با عنوان «اثر هنری در عصر بازتولید مکانیکی» به وجهی واژگونی انگارة هنری در عصر جدید اشاره نموده و مدعی گردیده که مفهوم هنر و بهطور کلی تجربة هنری در این دوران تحولی ژرف را پشت سر نهاده و مفاهیمی چون هالة قدسی، فضای مینوی و اصالت اثر هنری را به دست تاریخ سپرده و در برخورد با اثر هنری تجربة سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را جانشین مراسم آیینی و نیایشی کرده است. نگارنده بر این باور است که بازتولید مکانیکی در عصر جدید، ضربة تازهای را بر پیکر فرادادههای سنت دیرین وارد کرده و فصل نوینی را در قلمرو تجربة هنری باز گشوده است.
واژگان کلیدی: والتر بنیامین، هنر، قداست متافیزیکی.
نقد هنری تئاتر و تفاوت آن با نقد ژورنالیستی و نقد آکادمیک
دکتر قطبالدین صادقی
تقسیمبندی نقد تئاتر به سه بخش: ژورنالیستی، آکادمیک و هنری از ماست، اما باید یادآوری کرد که پیشتر، دو منتقد بزرگ و بلند آوازة اروپا، لوسین گلدمن و رولان بارت در مباحث کلی نقد ادبی، دو دسته نقد را از هم متمایز کردهاند. گلدمن در برابر نقد آکادمیک، نقد تکوینی را مطرح میکند و بارت در تحلیلی دیگر نقد آکادمیک را در برابر نقد تفسیری قرار میدهد. به هر حال، مبحث ما در مقولة نقد تئاتر با مباحث آنان کاملاً متفاوت است.
در این پژوهش، فرضیة ما این است تا با تشریح کارکردی بودن نقد هنری تئاتر، نشان دهیم چنین نقدی نسبت به نقد ژورنالیستی که تبلیغی، سطحی و مصرفی است، یا نقد آکادمیک که خنثی و فاقد پیوند با فعالیتها و مسائل زندة روز است، ویژگیهای بسیار متفاوتی دارد. اهمیت و جایگاه ویژة این نقد اقتضا میکند که با حقیقت و راستی همواره سه عامل اصلی موجودیت نمایش، یعنی نمایشنامه، اجرا و تماشاگران را یکجا در نظر گیرد، تا هم در جهت رشد زیباییشناسی و توسعة زبان هنری تئاتر روزگار خود گام بردارد و هم در جهت توسعة اندیشة انتقادی دورانی که در آن بهسر میبرد. برای نیل به این اهداف منتقد راستین هنر نمایش باید دارای سه ویژگی: دانش، استنباط و وجدان حرفهای باشد.
واژگان کلیدی: پیش فرض، تحلیل روشمند، بازخوانی، تفسیر، مضامین پنهانی، تحلیل ساختاری، تئوری تجریدی، استنباط، وجدان بیدار، استعارههای درونی.
بررسی دیدگاههای هرمنوتیکی در ساحتهای مختلف فهم
دکتر حمیدرضا آیتاللهی
هرمنوتیک به معنای عام آن یعنی تفسیر و تأویل متن، با مسائل بسیاری مواجه است. اگرچه نظریات هرمنوتیکی در نوشتارهای مختلف بازنموده شده است، اما ارتباط این نظریات با مشکلات و محدودیتها در فرایندهای فهم و انتقال معنا، کمتر مورد توجه بوده است. در این مقاله فرایند فهم و محدودیتهای بسیار آن بررسی و سپس نشان داده شده است که چگونه نظریات هرمنوتیکی مختلف برای غلبه بر این محدودیتها و ابهامها به کار میآیند. برخی از این نظریات تفسیری به محدودیتهای پدید آورندة اثر توجه نمودهاند و برخی به مشکلات ناشی از اوضاع تاریخی و فرهنگی آن و بعضی به حجیتبخشی مفسر به فهم و ماهیت وجودی آن پرداختهاند. سپس نشان داده میشود که هر یک از آثار مختلف هنری، بیشتر در معرض یکی از این نظریات تفسیری قرار میگیرد. در نهایت دیدگاه امیلیو بتی مطرح خواهد شد که با در نظر داشتن محدودیتها بتواند دیدگاهی منسجمتر و جامعتر برای لحاظ تمامی سطوح و ساحتهای فهم ارائه نماید.
واژگان کلیدی: هرمنوتیک، تفسیر، معنا، فهم، مفسر، مؤلف، متن.
هایدگر: «پیمان هنر» در «شامگاه» فلسفه
دکتر سیمون فرید اولیایی
ارتباط پرسشگریِ تعیینکنندة مارتین هایدگر دربارة «معنی هستی» با مسائل متعدد دنیای«سرگردان» ما را میتوان به بهترین نحو با تأکید وی بر متناهیبودن بنیادین این دنیا تشریح کرد. در واقع، هایدگر هستی را به صورتی رونوشت کرد تا بهتر بتواند بر امکان خاص هستیشناختی این دنیا تأکید کند؛ دنیایی که به گفتة او بنیان هستیشناختی مطلق آن چیزی جز «ورطة هستی» نیست که بهعنوان «بیبنیادی ورطهمانندش» درک میشود. در متونی که هایدگر طی سالهای پس از جنگ جهانی دوم نوشت و مشخصاً در سخنرانی جنجالبرانگیز «بِرمن» که در 1949 با عنوان «خطر» ارائه شد، وی به وضوح «ورطة هستی» را با مفهوم «مرگ» یکی شمرد که در حکم «کاشانة هستی» درک میشود. هایدگر برای آنکه بتواند با چنین روشی به مرگ بیندیشد، مفهوم «دنیا» را که نقشی کلیدی در سخنرانی تأثیرگذارش در اواسط دهة 1930 دربارة «هنر» داشت، تغییر داد. با توجه به تأکید خود هایدگر بر «یگانگی» سرچشمة اثر هنری و «حقیقت» در حکم «ورطة هستی»، ما در ادامه استدلال خواهیم کرد که صرفاً دستاورد «هنر» بهعنوان «شعر» است که میتواند بیانگر مرگ در حکم «کاشانة هستی» و نیز افق باز «ماهیت حفاظتشدة» آن گردد.
واژگان کلیدی: هستی، ورطه، افق بازِ هستی، محاکات، شعر، مرگ، هنر.
شکلگیری: هرمنوتیک ایماژها از دیدگاه گادامر
دکتر کریستین لوتز
استنباط گادامر از «ایماژ» برای بحث در مورد فلسفة کلی ایماژها و پردازش آنها خصوصاً به دو دلیل قابل توجه است: در تقابل با اغلب توضیحات معاصر در مورد ایماژها گادامر افق سنتی را که با مفاهیمی چون «شکل» و «ماهیت» مشخص میشود رها نمیکند.
کریستین لوتز نخست راجع به این مفهوم کلی ایماژ بحث میکند و سپس به شکل مشخصتری به روند شکلگیری تصاویر میپردازد. وی نظراتش را طی برخورد طرح هرمنوتیک با یکی از جدیدترین و از جنبة پدیدارشناختی، مهمترین نگرههای تصاویر به پایان میبرد که همان تحلیل ریچارد وُلهایم از «دیدن چیزی در چیز دیگر» است و آن را در حکم یکی از نمونههای توضیح پیرامون درک تصاویر به کار میبرم. چنانکه نویسنده به نحوی موجز شرح میدهد، ایدة اصلی گادامر نهایتاً به نگرهای در مورد تصاویر میانجامد که متقاعدکنندهتر از توضیحات وُلهایم است.
واژگان کلیدی: ایماژ، هرمنوتیک، تصاویر.
یائوس و ایزر: نظریه دریافت
دکتر بهمن نامور مطلق
مکتب کنستانس که توسط یائوس و ایزر بنیان نهاده شد، تأثیر زیادی بر هرمنوتیک نیمة دوم قرن بیستم گذارده است. در این دیدگاه که ارتباط عمیقی با مطالعات ادبی و هنری دارد، با تکیه بر موضوع زیباییشناسی دریافت و اهمیت خوانش آثار، جایگاهی ویژه برای خواننده ومخاطب در نظر گرفته می شود. در مکتب کنستانس در این خصوص نظریات بدیعی ارائه گردیده که مورد توجه بسیاری از نظریهپردازان و منتقدان قرار گرفته است. در این نوشتار تلاش خواهد شد ضمن معرفی اجمالی آرای دو نظریهپرداز اصلی این مکتب (یائوس و ایزر ) و خاستگاههای فکری آنها، ارتباط این جریان به ویژه با هنر مورد مداقه و بررسی قرار گیرد. همچنین، چگونگی تداوم این آرا و نقدهای وارده بر آن از دیگر مباحثی است که به اجمال به آن اشاره خواهد شد.
واژگان کلیدی: هرمنوتیک ادبی، زیبایی شناسی دریافت، مخاطب، یائوس، آیزر.
همسخنی با اثر هنری
دکتر محمود خاتمی
چگونه میتوان به آنچه اثر هنری، همچون منصة ظهور هنر و کار هنرمند، حامل آن است، راه یافت و در عالم اثر هنری بار یافت؟ در پاسخ به این پرسشِ چالش برانگیز که در خلال مباحث هرمنوتیک هنر پرورش و گسترش یافته است، رهیافتهایی بدیع گفتهاند و گاه نکاتی چون دُر سفتهاند. در این نوشتار به فراخور احوال و با نظری به گذشته و حال، به برخی از این رهیافتها اشارت و به بعضی از این نکتهها دلالت میشود.
واژگان کلیدی: هرمنوتیک هنر، اثر هنری، همسخنی، همدلی.
|