سرآغاز
اینک شمارگان پژوهشنامة فرهنگستان هنر به مرز نمادین سه رسیده است. بخش نخست این شماره همانند شمارههای پیشین به موضوع پژوهش در عرصة هنر اختصاص یافته و حاوی سه مقالة دربارة روششناسی در پژوهش هنر است که در آنها ضرورت وجود پژوهش در حوزة هنر، تجزیه و تحلیل محتوا و جایگاه نظریه در پژوهش هنر پرداخته است.
بخش دوم (نقدنامه) به نقد تخیلی اختصاص یافته است. دربارة نقد تخیلی در مقدمة این بخش سخن گفته خواهد شد.
در مقابل، نقدنامة این شماره دارای یک نوآوری است که توضیح آن بی فایده نخواهد بود. در این شماره مقالهای تألیفی از چهرة شناخته شدة نقد در فرانسه، پروفسور ژرار شاندز که وارث دو میراث نقد تخیلی و نشانهشناسی است، ارائه میشود.این مقاله قصد دارد ترکیب این دو جریانِ به ظاهر متضاد را نشان دهد. پژوهشنامه فرهنگستان هنر بر آن است از این پس در هر شماره یک یا چند مقالة تألیفی از پژوهشگران برجستة جهانی (شرقی یا غربی) را که مرتبط با موضوع خود باشد، چاپ و منتشر کند. این روش غیر از ترجمة مقالات چاپ شدة این محققان است که در ایران نیز معمول میباشد. به سخن دیگر، شرط دریافت مقاله، تألیفی بودنِ آنهاست. به همین دلیل، مقالات محققان خارجی همانند محققان داخلی همواره ویژگی تالیفی بودن را داراست.
امید است این اقدام، گذشته از آشنایی دانش پژوهان و محققان ایرانی با جدیدترین نظریات جهانی، معرفی این پژوهشنامه را نیز به عنوان مرجع و منبعی علمی در پی داشته باشد.
تحقیقکیفی در مطالعات هنری با تأکید بر شیوههای گردآوری دادهها ، تحلیل محتوا و تجزیه و تحلیل تطبیقی
دکتر پروین پرتوی
عده ای را عقیده بر آن است که پژوهش در حوزة علم، و پژوهش در حوزة هنر با هم متفاوت هستند. پاسخ به این سؤال که آیا پژوهش میتواند اصولاٌ به علمی و هنری تفکیک شود نیاز به بررسی دقیق و مستند دارد. این مقاله تلاشی است تا از طریق استدلال علمی و منطقی اثبات نماید که نه تنها پژوهش هنری وجود دارد بلکه این نوع پژوهش، در پاره ای از موارد، از پژوهشهای متداول علمی دقیقتر و رساتر است. از طرف دیگر، پژوهش هنری با پژوهش در بارة هنر نیز متفاوت است. شاید پژوهش علمی با موضوع هنر صورت پذیرد. لیکن این مقاله در صدد است تأکید نماید که پژوهش هنری در تبین فرآیند آفرینش هنری، چه قبل از آفرینش، یا بعد از آن، تأثیر بهسزائی دارد. شناخت در مورد این دو روش با توجه به کمیّ و کاستیهائی که در تعریف، یا در بهکارگیری آنها وجود دارد میتواند ما را به ابزاری مجهز نماید تا اندکی از مقام و شأن هنر و هنرمند، که پس از انقلاب صنعتی و در دنیای مدرن مورد بی مهری روششناسان علم گرا قرار گرفتهاند، دفاع کند.
واژگان کلیدی
پژوهش هنری، پژوهش علمی، پژوهش جامع، پژوهش بخشی و فرابخشی، پژوهش کمیّ و کیفی، شفاف سازی هنری و کلی سازی علمی.
روششناسی پژوهش هنر
دکتر فرزاد نوابخش
مقاله حاضر تلاشی است در راستای توضیح ابعاد مختلف پژوهشهای علمی با تاکید بر موضوعات هنری که ضمن ارائه کلیاتی در خصوص فلسفة پژوهش علمی در پژوهش هنری به جایگاه تئوری در پژوهش علمی و تدوین فرضیهها میپردازد و در نهایت به روشهای پردازش اطلاعات در پژوهشهای هنری اشاره میشود.
واژگان کلیدی
روششناسی، تجربه گرائی، عقلگرائی، استنباطی، نظریه، فرضیه، تحلیل اطلاعات.
باشلار ، بنیانگذار نقد تخیلی
دکتر بهمن نامور مطلق
گاستون باشلار فیلسوف و منتقد ادبی نامدار و صاحب سبکی است که راه و رسمی نو در تفکر و نقد ادبی را بنیان نهاد. بیشترکتاب هایی که به نقد و به ویژه نقد ادبی قرن بیستم پرداختهاند، بخشی از مطالب خود را به این منتقد و پیروانش اختصاص دادهاند. مقالة حاضر بر آن است تا از زاویهای متفاوت و نو آراء باشلار را مورد بررسی ومداقه قرار دهد. بر این اساس، پس از معرفی روش و انواع نقد باشلاری، آثار و نظریات وی از زاویة تخیل و نقدِ تخیلی مورد بررسی و تأمل قرار می گیرد.
واژگان کلیدی
باشلار، تخیل، منتقد، نقد تخیلی.
از نقد تخیلی تا نقد مضمونی آراء، نظریات و روششناسی ژرژ پوله
دکتر مرتضی بابک معین
از نقد تخیلی تا نقد مضمونی آراء، نظریات و روششناسی ژرژ پوله - دکتر مرتضی بابک معین از دهة پنجاه به بعد در فرانسه فضائی برای تولد نقدی مهیا میشود که ریشههای شکلگیری آن را اساساً باید در کارهای فیلسوف فرانسوی گاستون باشلار جستجو کرد. اساس این حوزة جدید در نقد بر مفهوم تازهای که بهمضمون داده شد بنا نهاده شده است. مضمون دیگر به معنای سوژهای که نویسنده آگاهانه در اثر خود بدان میپردازد نبوده، بلکه در این حوزه مضمون اشاره به هسته مرکزی دنیای تخیلی و کاملاً شخصی و انتزاعی خالق هنری دارد که در حین تولید اثر و خلقِ ساختارهای کلامی و شبکههای واژهای و تصویری جلوهای عینی به خود میگیرد. از جمله منتقدینی که در این حوزه تاثیر بسیار از آراء و عقاید باشلار میگیرد، ژرژ پوله نام دارد. پوله اساساً نقد را فعالیتی میداند که در آن منتقد خود را به دنیای تخیلی و جهان اندیشهای و احساسی نویسنده نزدیک کرده تا جائی که اثر به آیینهای برای نمایاندن دنیای درونی منتقد تبدیل میشود. لذا نقد مضمونی از دیدگاه پوله نقدی است مبتنی بر همدلی کاملِ منتقد و نویسنده. در این مقاله ضمن معرفی اجمالی این حوزة جدید به بررسی آراء، عقاید و روش شناسی ژرژ پوله پرداخته میشود و در نهایت به گرایش اصلی نقد پوله که مطالعه در خصوص درکِ مقولههای زمان و مکان در نویسنده مختلف است اشاراتی خواهد شد.
واژگان کلیدی
باشلار، پوله، مضمون، دنیای تخیلی، نقد مضمونی،همدلی، مقوله های زمان و مکان.
معرفی نظریه و روش شناسی نحو تخیل نزد ژان بورگوس
دکترعلی عباسی
نظریة تخیلی (نحو تخیل) سعی دارد روشی را نشان دهد تا به کمک آن خواننده بتواند ساختار و ترکیب نحوی تصاویر هنری را در یک اثر هنری پیدا کند و خوانشی علمی از آنها داشته باشد. با این حال این احتمال وجود دارد که از نظر بسیاری تفکر اساسی این نوع کارها و خوانش ها که تقریباًً از روش های ساختگرایی سود می جویند کمی متناقض به نظر آید. اما به نظر نگارنده تخیل نیز از قواعد تخیل، از قواعد حاکم بر تولیدات متنوعش پیروی می کند. و موضوع اصلاً انکار آزادی تخیل فردی نیست بلکه تنها آزمایش شرایطی است که تخیل در آن به کار بسته میشود به منظور اینکه خصوصیت اصلی و مفهوم ذاتی آن بهتر درک گردد. کثرت بررسی ها در این زمینه ها به وضوح مانع از هر گونه ادعایی برای جامعیت انتقادی بود. بنابر این نگارنده مقاله به گزینش یک روش شناسی یعنی روش ژان بورگوس بسنده میکند. این روش شناسی خط سیر پیوسته ای را مشخص می کند که از تخیل جمعی آغاز و به سوی تخیل فاعل شناسائی ختم می شود، یعنی اگر بخواهیم یک سر این نظریات تخیل را نظریات یونگ و سر دیگر آن را نظریات لکان که در ارتباط با تخیلِ فاعلِ شناسایی هستند در نظربگیریم، نظریه های ژان بورگوس در میانه این دو خط سیر قرار میگیرد. . به همین خاطر، پرسش خود را مطرح می سازیم و به جستجوی پاسخی برای آن می پردازیم: چرا این یا آن تصویر به ذهن تحمیل میشود، چه دلالت معنایی را در بر میگیرد و چه تصاویر دیگری را به صورت بافتی فرا میخواند ، یا چه نحو تخیلی را نشان میدهد؟ و چگونه باید این قواعد حاکم بر تولیدات تخیل را فراگرفت.
واژگان کلیدی
نحو تخیل، نحو حیله، نحو رد، نحو شورش، تخیل، تصویر هنری، محرکه، کهن الگو، نماد.
انسان شناسی تخیل و نشانه شناسی تنشی، رویکرد ترکیبی
پروفسور ژرار شاندز
نگارندة مقاله حاضر میکوشد میان دو گونه نقد و مطالعة آثار هنری و ادبی که به آنها تعلق دارد، یعنی انسانشناسی تخیل از دیدگاه ژیلبرت دوران و نشانهمعناشناسی تنشی با نسخة زیلبربرگ پیوند برقرار کند. در واقع، امروزه نزدیکیهای زیادی میان تخیلشناسی و نشانهشناسی ایجاد شده است که تصور آن برای گذشتگان امکان ناپذیر بود. مؤلف مقاله قدمی فراتر برداشته است و امکان ایجاد یک روش ترکیبی از این دو جریان را بررسی میکند.
واژگان کلیدی
انسانشناسی تخیل، نشانهمعناشناسی تنشی، ژیلبرت دوران، کلود زیلبربرگ، نقد ادبی و هنری.