سرآغاز
متون کهن تاریخ هنر ایرانی هنوز چنانکه بایسته و شایسته است، مورد شناسایی، بررسی و تدقیق قرار نگرفته است و این در حالی است که برخی ازاین متون همچون دیباچه ها، رسالات، تذکره ها، دیوانهای اشعار و .... علاوه بر آنکه شرح تفصیلی راجع به وضعیت هنر هر دوره به دست میدهد، حاوی اطلاعات ارزشمندی دربارة نقد هنر در ایران با قدمتی بیش از چند سده میباشد. اگرچه نقدهای مورد اشاره با مباحثی که امروزه با این عنوان در جامعه رایج است، متفاوت میباشد. انگیزة گردآوری مقالات بخش نخست این شمارة پژوهشنامه تلاشی است برای گشودن دریچهای به چشم انداز و پیشینة نقد هنری در ایران و آگاهی از ساختارهای ذهنی صاحب نظران و تاریخ هنر نویسانی که در متون خود گاه به تحلیل و نقد آثار هنری نیز اقدام نمودهاند. لذا سه مقالة نخستین این شماره در جستجوی یافتن سابقة نقد در سنت ایرانی - اسلامی است و هر یک از زاویه ومنظر خاص خود متون کهن این سرزمین را مورد مداقه و بررسی قرار دادهاند.
بخش دوم مقالات این شماره از پژوهشنامه نیز همچون شمارههای پیشین به معرفی یکی از رویکردهای رایج نقد هنر در دنیای معاصر و مهمترین چهرة شناخته شدة آن اختصاص یافته است. در این بخش علاوه بر مقالاتی که حاوی آراء و نظریات پژوهشگران ایرانی است، مقالهای تألیفی ازیکی از استادان دانشگاه لستر انگلستان به چاپ رسیده است که امید است مورد توجه و رضایت علاقهمندان عرصة پژوهش و نقد هنر واقع گردد.
معنا و مفهوم نقد در آثار قدما، اسلامی-ایرانی
دکتر حسن بلخاری
در تاریخ فرهنگ اسلامی – ایرانی متون و تالیفاتی به نگارش در آمده اند که رسما عنوان «نقد» یا «عیار» دارند که ازآن جمله اند:
نقد الشعر، اثر ابن قتیبه عیار الشعرا، اثر ابن طباطبا نقد الشعر، اثر ابوالخراج قدامه بن جعفر نقد الشعر، اثر ناشی در کنار این کتب باید نقدهای عالمانه وهنری ابوحیان توحیدی در آثاری همچون «الامتاع و الموانسه» و «الهوامل و الشوامل» و نیز نقدهای دقیق «جاحظ» پیرامون نقد شعر و ادب را باید افزود . گرچه اکثر این آثارپیرامون نقد ادب و شعرآن دوره است اما تحقیق و تامل در آنها، نوع دیدگاهها و تعاریف، نشان دهنده مفهوم نقد در آغازین قرون شکل گیری فرهنگ اسلامی – ایرانی است. به ویژه که نسبت وسیع و وثیق شعر با موسیقی و نیز جایگاه کلیدی آن (موسیقی) در فلسفه، خواه ناخواه دامنه این مبحث را به حوزه هنر نیز می کشاند.
این مقاله بررسی آراء ابن قتیبه ،قدامه بن جعفر جاحظ و ابوحیان توحیدی در معنا و مفهوم نقد است.
واژگان کلیدی: نقد، نقد ادبی، قدامه بن جعفر، جاحظ، ابوحیان توحیدی، جرجانی.
راه و رسم پیشینیان در نقد
حبیب درخشانی
این نوشتار، نگاهی به ماهیت و حقیقت نقد هنر نزد پیشینیان بهویژه نویسندگان سده دهم است. از آنجا که گذشتگان ما به دو روش مستقیم (در رسالات اختصاصی نقد) و غیر مستقیم (در کتابهای تاریخ هنر، تذکرهها، دیباچهها و کتابهای تخصصی هنری مانند رسالههای فنی خوشنویسی و نقاشی) به مسئله نقد پرداخته و آثار ارزشمندی پدید آوردهاند، نگارنده در این مجال کوشیده است، راهی به جهان نقد گذشتگان و شناسایی روشها و نگرشها بگشاید و به توضیح، تفسیر و تجزیه و تحلیل نمونهها بپردازد. در این رهگذر کتابهایی چون گلستان هنر، دیباچة شمسالدین محمد وصفی و دیباچه میر سید احمد مورد بررسی قرار گرفته است.
واژگان کلیدی: نقد بومی، روش نقد، تأویل، دیباچه، هرمنوتیک، زندآگاهانه.
مقایسه در مطالعات هنری ایرانی
دکتر بهمن نامور مطلق - منیژه کنگرانی
با نگاهی هر چند گذرا به کتابهای سدههای پیشین در کشور، جایگاه و اهمیت مطالعات مقایسهای و تطبیقی هنر برای مولفان آنها مشهود میشود. این مؤلفان برای شناخت و شناساندن و برای ارزیابی و گاهی داوری به مقایسه میان هنرمندان و یا آثار آنها توجه داشتهاند به بیان دیگر، مطالعه تطبیقی یکی از مهمترین روشها در نقد سنتی هنر کشورمان محسوب میشده است. گاهی حضور روش تطبیقی چنان پررنگ میشود که گویی بدون آن نمیتوان به شناخت اثر هنری یا هنرمند نائل گشت.
این مقاله قصد دارد جایگاه و اهمیت مطالعات و روش تطبیقی در پیکره مطالعاتی زیر را مورد بررسی قرار دهد و به طبقه بندی انواع این مقایسهها بپردازد. در طبقهبندی به انواع مقایسهها همچون عالی مطلق، عالی مقید، تفضیلی همراه با پرسشهای مطرح شده پاسخ بدهد پرسشهایی همچون: آیا این مقایسهها متن محور هستند یا مؤلف محور یا ترکیبی؟ درحوزه متن آیا این مقایسهها صورتگرا هستند یا مضمونگرا!
واژگان کلیدی: نقد، مقایسه، تطبیق، مؤلف، متن.
نقد شالودهشکنانه در عرصة هنر و زیباییشناسی
دکتر حسینعلی نوذری
مقالة حاضر به بررسی و تحلیل نظری و مفهومی دو جریان پارادایمی عمده در فلسفه و نظریة اجتماعی خواهیم پرداخت: شالودهشکنی و زیباییشناسی. هر دو جریان به لحاظ تکوینی و تأسیسی و نیز از نظر خاستگاه به فلسفه بازمیگردند و به لحاظ بسترهای کارکردی و ساختاری به حوزة نظریة اجتماعی، نقد اجتماعی و بهویژه در عرصة هنر (به لحاظ کاربردی) به تحلیل و بررسی کاربستهای هنر و زیباییشناسی معطوف میشوند.
ابتدا بهطور مستقل به بحث و بررسی مقدماتی برای معرفی، شرح و تبیین این دو جریان میپردازیم و پس از آن به بررسی کاربستهای نقد شالوده شکنانه (واسازانه، چنان در نزد پارهای منابع و محافل متداول است) در عرصة فراخ دامن زیباییشناسی و فلسفة هنر خواهیم پرداخت. در معرفی این دو مفهوم یا جریان پارادایمی ابتدا از منظر ریشهشناسی و معناشناسی و سپس از بُعد مفهومی و معرفتشناسی آنها را تحلیل و تبیین مینماییم.
واژگان کلیدی: شالودهشکنی، زیبایی شناسی، پساساختارگرایی، نقد شالودهشکنانه (واسازانه).
رویکرد و نقد دریدا به هنر
دکتر محمد ضیمران
نگارنده در این نوشتار بر آن است که ضمن بررسی مفهوم حقیقت ومناسبت آن با هنر از دوران افلاطون تا کنون، رویکرد دریدا به هنر و نقد هنری را با تکیه به آرای اندیشمندانی چون کانت، هایدگر و نیچه، مورد وارسی و مداقه قرار دهد و در این چارچوب، نظریة پاراگون در «نقد قوه حکم کانت» را در بررسی مناسبت میان گسترة هنر و ساحت فرا هنری تحلیل و تبیین نماید. برای اثبات موضع بنیانفکنانة دریدا نیز چند اثر هنری را تفسیر نموده و مناسبت میان گسترة درون ذات و برون ذات را در حیطة هنر بیان میکند.
واژگان کلیدی: حقیقت، هنر، محاکات ارزشی، داوری، ذوق، قاب، اثر هنری، لوگوسمداری.
از نشانه شناسی تا واسازی عکس
دکتر امیر علی نجومیان
این مقاله در دو بخش ارائه میشود. پس از طرح چند پیشانگاشت برای ورود به بحث اصلی، در بخش نخست، پس از طرح دو گونه متمایز عکس و همچنین انواع نگاه در عکاسی، نشانهشناسی عکس به عنوان یک روش خوانش متن درون رویکرد ساختگرا معرفی میشود و مهم¬ترین استراتژیها و روشهای این روش (مانند جانشینی/همنشینی، تقابلهای قطبی، ارجاع مستقیم و ضمنی، روایت و جهت) توضیح داده میشود. در بخش دوم، بر اساس نگاه نشانهشناسی ساختگرای مطرح شده به طرح روشی نوتر با عنوان واسازی، یا به تعبیر نگارنده، نشانهشناسی پساساختگرا پرداخته میشود. در این نوشتار به ویژه به نظریات نظریهپرداز ادبی، هنری و فرهنگی رولان بارت پرداخته خواهد شد. با اشاره به نوشتههای مختلف بارت در زمینه عکاسی برآنم که نشان دهم چگونه نوشتههای او از نگاهی ساختگرا در آغاز به نگاهی واساز در آخرین اثرش اتاق روشن دگرگون میشود. در این بخش به استراتژیهای خوانشی مانند غیاب مدلول، بیتکلیفی معنی، مرگ و دلالت تصویری، آرایه، بینامتنیت، ضدروایت، چندمعنایی و عناصر استودیوم و پانکتوم در نظریه بارت اشاره خواهد شد. آثار تصویری که برای بررسی در این مقاله استفاده شدهاند، عکسهای عکاسانی ایرانی هستند که آثارشان در نمایشگاه پنجرههای نقرهای: برگزیده آثار عکاسان معاصر ایران: 17 نگاه در موزه هنرهای معاصر تهران در خرداد ماه سال 1385 به نمایش گذاشته شد.
واژگان کلیدی: نشانهشناسی، عکس، ساختگرایی، پساساختگرایی، واسازی، رولان بارت، اتاق روشن.
ارزش معرفتیِ واسازی در اندیشة تولستوی
احمد پاکتچی
آنگاه که دریدا مسئله واسازی را در ارائة اندیشه پست مدرن خود مطرح ساخت، بر این باور بود که واسازی خود همواره اتفاق میافتد و این روشی نیست که وی به میان آورده باشد. در مقاله حاضر، گونهای از اندیشة واسازی که در آثار نظری و ادبی تولستوی، اندیشمند سده 19 روس خود نموده، بازخوانی و صورتبندی شده است.
خاستگاه اندیشه واسازی نزد تولستوی، بحران معناداری است که بر سراسر آثار او سایه افکنده است. این بحران اگرچه زمینهای اجتماعی دارد، اما او را به گذار از معانی سطحی و راه یافتن به نظامی وسیعتر از معناداری سوق داده است. او در همین راستا به پرورش اندیشههایی در بارة عدم قطعیت معنا، سیال بودن معنا و نقد سیطره کلام و لوگوسانتریسم روی آورده است. بحران معناداری، در آثار تولستوی با ردیابی معنا دنبال میشود و شگردهایی پیجویی میگردد که بتوان از طریق آن به معنایی درک پذیرتر دست یافت. مهمترین دستاورد تولستوی در این راستا، اندیشه بیگانه سازی یا آشنایی زدایی است که بعدها توسط صورتگرایان بازخوانی شده است. تحلیل و بازگردانی به پیشینه، یافتن افتراقات میان اموری که همسان به نظر میآیند و اشتراکی میان اموری که متفاوت مینمایند، از دیگر شگردهای تولستوی در این باره است.
حاصل اندیشة واسازی نزد تولستوی، روی آوردن او به بحث از تعدد نظامهای معناداری و انتقال میان آنهاست؛ شگردهایی مانند وارونه سازی قطبهای غالب و مغلوب، دگرنگری در ارزشیابی، نقد خُردنگری در ارزشیابی، بسیار به آنچه چند دهه بعد در واسازی متأخر دیده میشود، نزدیک است.
واژگان کلیدی: معناداری، واسازی، بیگانه سازی، کلمه محوری، صورتگرایی روس، تولستوی.
دریدا و امر والا
دکتر فیلیپ شاو
این مقاله که از کتاب اصطلاحات ادبی: امر والا که از صاحب همین قلم اخذ شده، به نگرش دریدا به امر والای کانت میپردازد. این مقاله با نگاهی خاص و دقیق به بحث دریدا در کتاب حقیقت نقاشی دربارة تمایز اثر و قاب، بر آن است تا نشان دهد که چگونه امر والای کانت همچون پیامدی ساختاری در بدنة اصلی نقد قوة حکم شکل مییابد. در پایان به ادعای فرانسیس فرگوسن میپردازد و ادعا میکند که واسازی همان اشتباهات روش تجربی را تکرار میکند تا جایی که ضرورت نظری وجود چیزهای غیر محسوس را منکر میشود.
مقاله بر خلاف فرگوسن ادعا دارد که خوانش دریدا از امر والا کاملاً با بحث خود کانت همداستان و موافق است که میگوید امر والا اصالتاً نه کاملاً مادی است و نه کاملاً ایدهآلی، بلکه امر والا در چارچوب متن کانت به عنوان ضرورت ساختاری ایجاد میشود. مکملی که نه کاملاً به حوزة خرد ناب متعلق است نه خرد عملگرا، اما باید برای این دو لحاظ شود تا پیوستگی (یکسانی) حاصل آید.
واژگان کلیدی: امر والا، آرایة تزئینی، اثر، خرد، کانت، دریدا.
|