ديباچه
اين كتاب حاصل سلسله درسگفتارهايي كه در سال 1983 در برنامة تابستاني پديدارشناسي در دانشگاه دولتي پنسيلوانيا القاء شده است. براي اين دروس از يادداشتها و مقالات كوتاهي استفاده كردهام كه پيشتر بين سالهاي 1987 و 1982 براي سيمينارهاي بينرشتهاي در خصوص فلسفة متأخر هَيدِگر بهطور عام و فلسفة زبان و هنر او بهطور خاص، نوشتهام. شركتكنندگان در اين سمينارها اعضاي دانشكده و دانشجويان علوم، هنرهاي زيبا، ادبيات، نقد ادبي، تاريخ هنر، آموزش هنر و فلسفه بودند. در هر دو زمينه تلاش كردم كساني را كه هنوز دانش تخصصي از فلسفة هَيدِگر ندارند، به طريق متأخر تفكر او آشنا كنم. در اين تلاش من بر آن بودم كه هدف ما بهعنوان يك گروه بايد حفظ دقت، صراحت، صداقت، وفاداري و ژرفنگري باشد و در عين حال با حفظ فاصله، ديدگاههاي هَيدِگر را با تلقيهاي ديگر فيلسوفان و متفكران مقايسه كنيم و معناي درستي را از نقادي بپرورانيم.
طي ساليان بر من آشكار شده است كه در ميان فيلسوفان، نقادان ادبي، دانشگاهيان شاغل در رشتههاي تاريخ هنر، آموزش هنر، و رشتههاي مختلف علوم جديد، كسان بسياري هستند كه علاقة خاصي به فلسفة هنر هَيدِگر دارند. همچنين من متقاعد شدهام كه بسياري از اين دانشگاهيان اغلب در فهم درسگفتارهاي هَيدِگر درباب هنر و آثار هنري دچار مشكل ميشوند. اين امر دور از انتظار نيست. البته اكنون بهخوبي معلوم است كه فلسفة متأخر هَيدِگر كه تأملات او بر هنر و آثار هنري نيز بدان تعلّق دارد، بسيار مشكل است و حتي شايد از مشكلترين آثار فلسفي باشد كه تاكنون نگاشته شده است. گذشته از اين، كساني كه با زيباييشناسي فلسفي و تاريخ آن آشنايي دارند، نيك ميدانند كه فهم همة آثار فلسفي در خصوص هنر و آثار هنري غالباً مشكل است، زيرا سخن گفتن درباب هنر و آثار هنري بهنحوي كه حقيقتاً حرفي مهم درباب هنر باشد، آسان نيست. در هر صورت، به عقيدة من آثار كانت، هگل، شوپنهاور، واگنر و نيچه بهراحتي قابلفهم نيستند. بالاخره، هَيدِگر معمولاً فرض را بر اين ميگذارد كه مخاطبانش شناختي وسيع و عميق از تاريخ فلسفه، ادبيات، تاريخ هنر و غيره دارند؛ بااينحال به جهت توسعة بسيار زياد علوم نسبت به يكصدسال گذشته، و به دليل تحوّل كامل نظام آموزشي ما، امروزه ديگر نميتوان بهطور كلّي، چنين فرضي داشت.
بههمين جهت در اينجا به جدّ كوشيدهام در ابتدا تأملات هَيدِگر درباب هنر را در متن تاريخي مناسب آن قرار دهم (بخش اول) و تلقّي او از ذات هنر را تا حدّ ممكن به روشني و وفادارانه توضيح دهم (بخش دوم). در بخش دوم، همچنين به اجمال مهمترين مفاهيم هستيشناسي بنيادين هَيدِگر (وجود و زمان) و نيز برخي مفاهيم مربوط به فلسفة متأخر او (عالم، حقيقت، وجود و غيره) را تا آنجا كه ظاهراً بيواسطه به" فلسفة هنر" او مربوط ميشوند، توضيح دادهام.
هَيدِگر در خصوص هنر و آثار هنري در چند زمينه بحث كرده است. مشهورترين نوشتههاي او درباب هنر و آثار هنري بدين قرار است:
1.سلسله درسگفتارها تحت عنوان "سرآغاز اثر هنري" (1935)؛ 2. دروس "ارادة به قدرت بهمثابه هنر" (1937-1936)؛ 3. تأملات هَيدِگر بر اشعار هولدرلين، ريلكه، گئورگه و تراكل و توضيح آنها (1959-1936)؛ 4. درسگفتارهاي او درباب هنر، القاء شده در آتن در آوريل 1967. در اين كتاب من اساساً به "سرآغاز اثر هنري" ميپردازم. براي مقالات، درسگفتارها و دروس ديگر بايد به برخي ديگر از كتابهاي منتشر شدهام، ارجاع دهم. همانطور كه قبلاً گفتم براي آنكه موضع هَيدِگر در اين سه درسگفتار بيشتر قابلفهم گردد، كوشيدهام تأملات هَيدِگر را در منظر هستيشناختي و تاريخ مناسب خود قرار دهم و آنچه را از ديگر آثار با هدف اصليام به نظر مرتبط ميرسد، يعني به دست دادن شرحي روشن، مُجمل و قابلقبول از تلقي هَيدِگر از هنر و آثار هنري، با در اختيار خواننده گذاشتن بر آن بيفزايم.
در بخش اول، با نگاهي گذرا به نظريههاي زيباييشناسي گذشته كوشيدهام در مورد هَيدِگر كاري كنم كه او در مورد نيچه كرده است، يعني بهاجمال به ذكر جزئياتي از تاريخ زيباييشناسي بپردازم كه مستقيماً به فهم صحيح نظر خود هَيدِگر مربوط ميشود. اما در اين كار، از شرح خود هَيدِگر از اين تاريخ به حدّي بهره بردهام كه امروزه براي ما قابلدسترسي است. در مورد دورههايي از تاريخ زيباييشناسي كه هَيدِگر بهصراحت بدان نپرداخته است، از منابع ديگر استفاده كردهام. اما حتّي در اين مورد نيز كوشيدهام از "روح" رهيافت خود هَيدِگر پيروي كنم. لذا به جاي آنكه در اين موارد بكوشم شرحي نظاممند از منشاء، بسط و تاريخ "زيباييشناسي" به خواننده عرضه كنم، صرفاً بر حوادث و مطالبي تكيه كردهام كه براي فهم تلقي هَيدِگر از هنر مهم است و نيز به مطالب نويسندگاني كه خود هَيدِگر از آثار آنها استفاده كرده است و يا نظر آنها را مورد بحث انتقادي قرار داده است، تكيه كردهام. شق اخير بهخصوص در مورد ديدگاههاي زيباييشناختي افلاطون، كانت، هگل و نيچه صادق است.
در مباحث تاريخي اساساً از درسگفتارهاي هَيدِگر درباب نيچه، بويژه آنها كه از نيمسال پاييز1936-1937 كه چنانچه پيشتر گفته شد، به اراده به قدرت بهمثابه هنر اختصاص داده شده است، بهره بردهام. هَيدِگر در اين درسگفتارها به مطالب تاريخي بسيار با اهميت (درمورد شش دورة بزرگ تاريخ زيباييشناسي، در مورد افلاطون، كانت، شوپنهاور، واگنر و بهخصوص خود نيچه ) متذكر ميشود، كه در اين بخش از كتاب حاضر بدان تكيه ميكنم. بااينحال در مورد دورة سوم تاريخ هنر در تقسيمبندي هَيدِگر و دورة پس از 1930 و دورة بين افلاطون و بائومگارتن، از مطالبي از تاتار كيويچ، گيلبرت، ديلتاي و گادامر بهره بردهام .
خواننده تعجب خواهد كرد كه چرا من فكر ميكنم افزودن دورههاي خاصي از تاريخ زيباييشناسي كه هَيدِگر خود ذكر نكرده است، با اهميت است. دو دليل مهم وجود دارد كه موجب شد تصميم بگيريم چند تذكر مجمل را در خصوص ارسطو، رواقيان، پلوتين، اگوستين قديس، قرون وسطي، رنسانس و زيباييشناسي جديد و معاصر، بيفزايم. اول آنكه در بخش اول تلاش نكردهام (چنانكه هدف هَيدِگر در كتاب نيچه بود) خواننده را با تفكر نيچه آشنا سازم، بلكه قصد من آن بود تا خواننده را با مطالبي آشنا كنم كه شايد به او در فهم موضع خود هَيدِگر ياري رساند. دو ديگر آنكه خواهيم ديد كه موضع هَيدِگر عميقاً متأثر از هگل و نيچه است و نه چنانكه گاهي انتظار دارند، از كانت. براي توضيح موضع نيچه در قبال زيباشناسي "افلاطوني" و توضيح سرآغاز زيباييشناسي كانت از يكسو و هگل از سوي ديگر، ظاهراً لازم است چيزي درباب ديگر ديگر دورههاي مذكور گفته شود، بههرحال بايد به ياد داشت كه اينجا به چيزي بسنده كردهام كه فكر ميكنم براي فهم درست آنچه هَيدِگر در تأملاتش بر ذات هنر ميكوشد انجام دهد، ضروري است.
در بخش دوم اساساً بر سه درسگفتار موسوم به "سرآغاز اثر هنري" تمركز كردهام. اولاً كوشيدهام متن را به چند فصل تقسيم كنم. در اين كار از تفسير عالي فن هرمان بر اين درسگفتارها استفاده كردهام ، ثانياً در هر فصل خواننده را با شرح از متن هَيدِگر آشنا كردهام و در اين كار قصدم نيل به دقّت، صراحت و توضيح كامل بوده است. لذا در هر مورد تا سرحدّ امكان متن را دنبال كردهام، گرچه نكوشيدهام متن هَيدِگر را ترجمه كنم. در اين راه، ترجمة هوفشتاتر را عالي يافتم و لذا نميخواهم بگويم شرح من را بايد بهعنوان جايگزيني براي ترجمة رسمي در نظر گرفت، بلكه شرح من متن اصلي هَيدِگر يعني متن آلماني را همسان با متن انگليسي توضيح ميدهد.
چنانكه معلوم است مترجم اغلب با مسائل بسيار مشكل و مهمي درگير است كه شارح نگران آنها نيست. برخلاف مترجم، شارح ميتواند چيزي به متن بيفزايد، برخي عبارات را حذف كند، تغييرات جزيي در آن ايجاد نمايد، متن را دستكاري، تلخيص و توضيح كند. آنجا كه عبارتي را مستقيماً از هَيدِگر نقل كردهام به روش معمول آن را با علامت نقل مستقيم، مشخص كردهام. قاعدتاً از ترجمة هوفشتاتر استفاده كردهام، اما به ترجمة منتشر نشدهاي از زيگمونت آدامچوسكي نيز دسترسي داشتهام. در بسياري از موارد مجبور بودم ترجمههاي موجود را با واژگان مورد استفاده در اين كتاب كه در بسياري موارد از كتاب ريچاردسون در مورد هَيدِگر اقتباس شده است، وفق دهم . ثالثاً، در هر فصل تأملاتي را افزودهام كه از ديگر آثار هَيدِگر، تفاسير از فُن هرمان، بيمل، بيرولت، ريچاردسون، تامينو، گادامر، دريدا و ديگران و يا از منابع ديگر و منجمله آثار خودم، اقتباس شده است، كه فكر ميكنم بتواند خواننده را در فهم متن هَيدِگر كمك كند. و همانطور كه قبلاً تذكر دادم. خوانندگاني كه اين كتاب براي آنها نگاشته شده است، متخصصان فلسفة هَيدِگر نيستند، بلكه فيلسوفان، نقادان ادبي، مورّخان هنر، آموزگاران هنر و دانشمنداني هستند كه گرچه ممكن است "متخصص" فلسفة هَيدِگر نباشند، برآنند كه هَيدِگر درباب سرآغاز اثر هنري و بهخصوص شيوة به حضور_ آمدن و استمرار هنر، مطالب بسيار مهمّي براي گفتن دارد.
چند فصل از اين كتاب بهصورتي مختصراً متفاوت در دو اثر منتشرشدة ديگر من در مورد هَيدِگر وجود دارد. لذا ميخواهم از ناشران بهجهت اجازة استفاده از بخشهاي ذيل در اين كتاب تشكر كنم:
"درباب ذات حقيقت" از: درباب حقيقت وجود. تأملات بر فلسفة متأخر هَيدِگر(Bloomington: Indiana University Press 1948 ) صفحات 6 تا 15.
"بازيابي ساختارشكنانه و پديدارشناسي هرمنويتيك" از: هَيدِگر و علم جديد. بهسوي پديدارشناسي هرمنويتيك علوم (Washington D.C: Center for Advanced Research in Phenomenology University Press of America,1985), فصل 6
دانشگاه دولتي پنسيلوانيا
يوزف ي. كوكلمانس
فهرست مطالب
فهرست علائم اختصاري
يادداشت مترجم
ديباچه
بخش اول: ملاحظاتي درباب تاريخ زيباييشناسي و شيوة تلاش هَيدِگر در بازيابي برخي مقاطع اصلي آن
1. در آمد. زيباييشناسي: نظام و عنوان زيبايي شناسي
فصل اول: مفهوم كلاسيك زيبايي و هنر
2. تلقي افلاطون از زيبايي و هنر
3. از ارسطو تا قرون وسطي
الف. زيباييشناسي ارسطو
ب. زيباييشناسي نزد رواقيان و التقاطيان
ج. پلوتين
د. اگوستين قديس
4. قرون وسطي و رُنسانس
الف: زيباييشناسي ميانه، آكوئيناس
ب : رُنسانس
فصل دوم: زيباييشناسي مدرن
5. بائومگارتن، بِرك و هردر
الف. اصالت عقل. بائومگارتن
ب.اصالت تجربه. برك
ج. رومانتيسيسم. هردر
6. كانت و گوته
فصل سوم: هگل
7. زيباييشناسي هگل. زيباييشناسي و تاريخ هنر
8. زيبايي و هنر نزد هگل
9. زيبايي هنر و صور خاص آن
فصل چهارم: قرن پس از هگل
10. ريچارد واگنر
11. تعلق خاطر نيچه به زيباييشناسي
الف: متافيزيك نيچه. ارادة به قدرت. پرسشهاي اساسي فلسفه
ب: پنج نظرية اساسي در مورد هنر و مضامين آنها
12. ذات هنر نزد نيچه
الف: درباب وَجد
ب: وَجد و صورت- نيروي خلاّق
ج: هنر در سبك بزرگ
د. درباب حقيقت و هنر
13. حوزة نوكانتيان و سنّت هرمنويتيك
بخش دوم: سرآغاز اثر هنري
درآمد
فصل اول: تأملات مقدماتي: زمينة تاريخي درسگفتارها و موضوع و روش آنها
بهرة اول : زمينة تاريخي و ويژگي درسگفتارها
14. زمينة تاريخي مقالة كتاب راههاي گيلي درباب هنر
الف. از وجود و زمان تا سرآغاز اثر هنري
ب. ذيل و مضامين آن
15. نوشتة هَيدِگر در مورد اثر هنري را چگونه بايد تفسير كرد؟
بهرة دوم: موضوع و روش درسگفتارها
16. سرآغاز و به_ حضور_ آمدن_ پديدارشناسي هرمنويتيك
الف. سرآغاز و به_ حضور_ آمدن._ پرسش از روش
ب. بازيابي و اصلاح ساختارشكنانه
ج. پديدارشناسي: روش هستيشناسي
د. پديدارشناسي هرمنويتيك
17. دور هرمنويتيك
الف. از اثر بهسوي هنر و از هنر بهسوي اثر؛ دور
ب. تفهم، تفسير و هرمنويتيك «بهمثابه»
ج. دور هرمنويتيك در وجود و زمان
د. دور در هگل و هَيدِگر
فصل دوم: شيء و اثر
بهرة اوّل: پرسش هستيشناختي درباب شيء_ بودن شيء
18. اثر هنري داراي خصلتي شيءوار است
الف. آثار هنري شيء هستند
ب. تفاسير سنّتي از شيء_ بودن شيء
19. بهسوي سرآغاز اصيل ساختار مادي صوري._ مرور مطالب گذشته
الف. ابزار بين شيء و اثر
ب. يادآوري انديشههاي انتقادي درباب سه تلّقي از شيء
بهرة دوم: از ابزار بهسوي اثر هنري
20. توضيح ابزار بودن ابزار به وسيلة يك اثر هنري
الف. يك جفت كفش روستايي بهمثابه نمونهاي از يك قطعه ابزار
ب. توضيح ابزار بودن ابزار به كمك تجربهاي بيواسطه از يك اثر هنري: ونگوك، شاپيرو، دريدا
21. حقيقت خود را در اثر (هنري) بنا ميكند
الف. قابليت اعتماد و ساختار مادي صوري
ب. اولين ويژگي كار بودن اثر: در كار حقيقت خود را بنا ميكند. درباب ذات هنر و زيبايي هنري
ج. خلاصه و چشمانداز
فصل سوم: اثر هنري و حقيقت
بهرة اول: برخي ويژگيهاي ذاتي آثار هنري
22. ويژگيهاي ذاتي آثار هنري چگونه آشكار ميشود؟
الف. اثري هنري بر خويش استوار است
ب. پيش_ آمد حقيقت موجودات در يك معبد يوناني
23. برافراشتن و گشايش يك عالم
24. ويژگي دوم كار_ بودن اثر_ وحدت اين دو ويژگي ذاتي
الف. حاضر ساختن زمين
ب. مؤانست در پيكار بين عالم و زمين
بهرة دوم: پيش- آمد حقيقت در اثر هنري
25. تلقي هَيدِگر از ذات حقيقت
26. حقيقت بهمثابه مطابقت، و بهمثابه نا_ مستوري. «حقيقت و اثر هنري»
الف. حقيقت بهمثابه نا_ مستوري
ب. نزاع حقيقت و ناحقيقت و تخاصم بين عالم و زمين زيبايي در مقابل حقيقت
ج. از اثر و حقيقت به حقيقت و هنر
فصل چهارم: حقيقت و هنر
بهرة اوّل: توليد هنري. اثر هنري بهمثابه توليد بودن
27. توليد هنري و روشنايي فتوح در اثر هنري
الف. بهسوي ذات توليد هنري
ب. بنياد روشنگري فتوح حقيقت در اثر (هنري)
28. پيش_ آمد حقيقت بهمثابه گشتالت تثبيت ميشود. توليد شده بودن
الف. پيش_ آمد نا_ مستوري بهمثابه گشتالت تثبيت ميشود
ب. توليد شده بودن، يك وجه كامل اثر هنري است
بهرة دوم. اثر هنري بايد در حقيقت نگاه داشته شود
29. آثار هنري بايد در حقيقت نگاه داشته شود
الف. نگاهداشت بهمثابه ايستادن بر پيش_ آمد حقيقت
ب. نگاهداشت و تجربة آثار هنري
30. تأملي ديگر بر خصلت شيءوار اثر
الف. از خصلت شيءوار به خصلت زميني اثر
ب. شيء به زمين متعلق است
فصل پنجم: درباب ذات هنر. به_ حضور_ آمدن و استمرار آن
31. بهسوي ذات هنر
الف. هنر بهمثابه سرآغاز اثر (هنري)، هنرمند و نگاهبان
ب. شعرسرايي ذات هنر است
ج. ذات هنر، زبان و حقيقت
32. درباب ذات شاعري
الف. شاعري بهمثابه سرآغاز، بنياد و بخشش بنيان حقيقت
ب. هنر بهمثابه جهشي اساسي
33. درباب تفكر و شاعري
34. نسبت اين تأملات با هنر معاصر
نتيجه: هنر نزد هَيدِگر
پينوشت
كتابشناسي
نماية اشخاص
نماية موضوعي