طبقه بندي : | کتاب , | موضوع : | دانشنامة زيباييشناسي | نویسنده : | بريس گات ، دومينيك مكآيور لوپس | عکس : |  | ویراستار : | مشيت علايي | چاپ اول : | زمستان 1384 | چاپ و صحافي : | شادرنگ | تعداد صفحات : | 471 صفحه | اطلاعات بیشتر : | سخن ناشر
هنر حاصل ذوق، حس زيباييشناختي هنرمند، تجربهها و آموختههاي اوست. هنرمند، در تعامل با هنر و دانش ديگر اقوام، بر غناي تجربة خود ميافزايد و به افق وسيعتري دست مييابد، آثار و انديشههاي هنري از چنين رهگذري بهمنصة ظهور ميرسند و ميراث هنري شكل ميگيرد. ميراث هنري جلوة تلاش هنرمندان، انديشمندان و انسانهايي است كه در آفرينش آثـار زيبـا سهم داشتـهاند. درواقع، آنچـه بـهمنزلـة دستساختهاي انساني در قالب بنايي عظيم، مجسمهاي زيبا، تصويري چشمنواز و خطوط اسرارآميز خودنمايي ميكند، حاصل انگارهها و انديشههاي تمدنهاي گوناگون بشري است. بايد اين ميراث را شناخت و ابعاد گوناگون هنري، فلسفي، تاريخي و علمي آن را تحليل و بررسي كرد.
انتشـارات فرهنگستـان هنر ، همگـام بـا توجـه خـاص صاحبنظران، استادان و دوستدارانِ فلسفه به مباحث زيباييشناسي و فلسفة هنر، تلاش كرده است تا با انتخاب آثار برجستة موجود به رفع خلا مباحث نظري اين حوزهها بپردازد. برايناساس، در گام اولْ كتاب حاضر برگزيده شد كه مدخلي جدي و سودمند بر عمدة موضوعات، مفاهيم، تاريخ و نظريهپردازان زيباييشناسي ميگشايد. مؤلفان اين كتاب، كه همه از اساتيد طراز اول دانشگاههاي انگليسيزبان بهشمار ميروند، در موضوع تخصصي خود نيز واجد صلاحيت لازم براي تأليف مقالهاي فشرده اما بسيار پرمحتوا، روشن و منسجم بودهاند. نقدها و بررسيهاي بهعملآمده از كتابْ خود دالّ بر آن است كه اين دانشنامه از متون درسي دانشگاههاي معتبر بهشمار ميرود كه ويراست جديد آن نيز بهزودي با افزودن چند مقاله بهچاپ خواهد رسيد.
ترديدي نيست كه جامعة فرهنگي و دانشگاهي كشور با فقر جدي ترجمة منابع دستاول و كلاسيك روبروست كه تاكنون نيز طرحي جامع و هدفمند براي رفع اين نقيصه تدوين نشده است. درنتيجه تا يافتن چارهاي براي اين معضل قديمي، كه عموم رشتههاي علوم انساني و هنر را تحت تأثير قرار داده است، ناگزير از آنيم كه به منابع معتبر خارجي و ترجمههاي موثق روآوريم. ازاينرو، فرهنگستان هنر در طي دو سال اخير با وارد شدن به حوزة تخصصي زيباييشناسي و فلسفة هنر دست به گزينش و ترجمة آثار برجستهاي زده كه از حد مقدمه و كليات صرف فراتر رفته و عرصههاي نويني بر مباحث جدلي و عميق گشودهاند. از جملة اين آثار ميتوان از ارزش هنر از پيتر كيوي، زيباييشناسي و ذهنباوري از كانت تا نيچه از اَندرو بووي، و نظرية زيباييشناسي از آدورنو نام برد كه درحالحاضر مراحل چاپ را ميگذرانند. كتاب ويتگنشتاين: نظريه و هنر نيز پيش از اين بهچاپ رسيده است.
در راستاي رفع معضلي كه پيشتر از آن ياد كرديم گروه فلسفه و هنر فرهنگستان هنر درنظر دارد ترجمة گزيدهاي از مقالات مهم و كليدي اين رشته را منتشر سازد، كه در قالب مجموعههاي جيبي چندجلدي در اختيار علاقهمندان قرار خواهد گرفت. تدوين و ترجمة فرهنگ توصيفي و واژهنامة مستقل زيباييشناسي نيز از ديگر برنامههاي در دست اقدام فرهنگستان هنر است.
انتشارات فرهنگستان هنر براي ترجمة آثار جديد از همة مترجمانِ متخصصِ اين حوزه دعوت به همكاري ميكند.
انتشارات فرهنگستان هنر
زمستان 1384
يادداشت ويراستار
تأمل در هنر و زيبايي، همچون ديگر مقولـههـاي فلسفه و علوم انساني، قدمتي بيش از دوهزار سال دارد و چنانكه ميتوان انتظار داشت، يونانيان باستان، آنگونه كه از رسالات هيپياس بزرگِ افلاطون و بوطيقاي ارسطو برميآيد، سهم عمدهاي در تكوين آن داشتهاند. بااينحال، اطلاق لفظ زيباييشناختي (استتيك) به اين نوشتهها، همچنين به نوشتههاي هنرشناسان چيني و هندي قرنهاي بعد، خالي از تسامح نيست. زيباييشناسي كه تأمل انتقادي درباب هنر، فرهنگ و طبيعت است، پديدهاي است تاريخي كه مشخصاً با دورة روشنگري اروپـاي قرن هجدهم پيونـد خورده است، دورهاي كـه تداعيكنندة فروپاشي فئوداليسم، رشد طبقة متوسط، گسترش صنعت چاپ و آغاز زوال سنت و اقتدار ـــ بهويژه، دو نهاد ديرپا و پرقدرت آن، يعني كليسا و دولت ـــ در مواجهه با خردگرايي است. پژوهندگان مباحث فلسفي از جايگاه خاص زيباييشناسي در اين مباحث، كه با روشنگري آغاز شد، شگفتزده ميشوند و در اين ميان سهم فرهنگ آلمان ـــ كانت، هگل، شلينگ، شوپنهاور، نيچه، ماركس، فرويد، لوكاچ، آدورنو، گادامر، هابرماس و هايدگر ـــ بسيار برجسته بوده است. جريانهاي بانفوذ و گستردة پساساختگرايي و هرمنوتيك درخصوص متن و تفسير، عمدتاً وامدار فلسفة آلمان است، چنانكه بيترديد ميتوان گفت ايدهآليسم آلماني، در قيـاس با خردگرايـي فرانسوي و تجربهگرايـي انگليسـي، بيشترين تأثير را بر تفكر زيباييشناختي معاصر گذاشته است، و اين، البته، شگفتيآور نيست، چراكه متفكرين آلمانِ قرن نوزدهم، حتي هگل كه از «مرگ هنر» و استقرار علم بهجاي آن سخن گفته بود، بر منزلت انساني هنر و درنتيجه زيباييشناسي تأكيد تمام كرده بودند. بااينهمه، حق آن است كه بگوييم زيباييشناسي تاحدود سهدهه پيش از اين هرگز از چنين وجاهت و اقبالي برخوردار نبوده است و چنانكه ويراستاران كتاب حاضر در مقدمة خود متذكر شدهاند، در گذشتهاي نه چندان دور ـــ نزديك بيست يا سيسال پيش ـــ عموم فيلسوفان، مسائل زيباييشناختي را از حيث فلسفي قابلطرح نميدانستند.
اقبال نظريهپردازان و فيلسوفان اروپايي دو قرن اخير به زيباييشناسي، قبل از هر چيز، در خود اصطلاح استتيك نمايان است كه سواي تأثير همجواري فرهنگها و زبانها، از نوعي اروپامحوري حكايت ميكند، بدين معنا كه همة زبانهاي اروپايي موجود ـــ انگليسي، فرانسوي، آلماني، ايتاليايي، اسپانيايي و حتي روسي ـــ كلمة مزبور را تقريباً بيهيچ تصرفي پذيرفتهاند (زيباييشناسي در فارسي ظاهراً برگردان علم الجمال عربي است). اين كلمه، چنانكه بيترديد ميدانيم، مأخوذ از واژة آيستتا يا آيستتيس يوناني است كه نخستينبار باومگارتن آن را در تأملاتي در شعر در معناي " مُدرَكات " و متمـايز از نوئتـا (معقولات) بـهكـار گرفت، و چنانكه پيداست، الزاماً متضمن بار يا محتواي زيباييشناختي يا هنري نبود. زيباييشناسي نزد او علمي بود كه در آن از معرفت حاصل از حسّيات بحث ميشد و از معرفت حاصل از منطقْ وجود بالاستقلال داشت. باومگارتن، بهشيوة ديگر متفكران خردگرا، بهويژه كريستيان وولف، عقيده داشت كه هدف در زيباييشناسي تحويل يا ترجمان دريافتهاي گنگ حسي به ايماژها يا تصاوير مفهومي روشن است؛ بهعبارتديگر، زيباييشناسي حركت از احساس به ادراك، از معرفت حسي يا ادراكي به معرفت عقلاني يا مفهومي را توضيح ميدهد. باومگارتن در آيستتيكا ، كتابي كه او سالها پس از تأملاتي در شعر و در حكم تكملة آن نوشت، به تعريف زيباييشناسي ميپردازد كه در بالا از آن ياد كرديم: علمي كه از معرفت يا شناخت حسي و دريافت مستقيم و بلاواسطة واقعيت از راه حواس بحث ميكند و در آن نه از ماهيت هنر و نه از اهميت اجتماعي آن سخني بهميان ميآيد. باومگارتن، كه در چـارچوب روانشنـاسـي تجربـي مـينوشت، اصطلاح مزبور "استتيك" را براي مشخصكردن بخشي از آن روانشناسي بهكار برد كه به قوّة نازل روان انسان، يعني شناخت يا معرفت حسي، ميپرداخت و ازاينرو مقولة زيبايي فقط يكي از مباحث آن بهشمار ميآمد. اين جريان تا كانت ادامه داشت و حتي او هم از اصطلاح زيباييشناسي، دستكم در نقد عقل محض ، بعضاً معناي معرفت حسي را مراد ميكرد. عدم ارتباط ميان زيباييشناسي و هنر را در آغاز بايد معلول اين واقعيت دانست كه تا آن زمان (قرن هجدهم) واژهاي كه امروزه اروپاييان براي هنر بهكار ميگيرند هنوز باب نبود و لفظ تِخنة يوناني كه بر هنر دلالت ميكرد، عمدتاً در معناي "فن" يا "صنعت" (تكنيك) استعمال ميشد. درواقع، ارتباط ميان زيباييشناسي و هنر حاصل تحولات صورتگرفته در فلسفه، خودِ هنر و ديگر رشتههاي مرتبط با هنر بود. بهاينترتيب، در قرنهاي اخير نظريهپردازي فلسفي درباب ماهيت هنر، بهمثابة مقولهاي عام، جاي رسالههاي متعددي را گرفت كه در سدههاي ميانه و بهويژه با آغاز عصر نوزايي (رنسانس) به موضوعات مشخصي همچون شعر، نقاشي و موسيقي پرداخته بودند.
تعميم، كه با نهادينهشدن علم درپي انقلابهاي صنعتي و رشد علمگرايي ابزار گمانهزني و نظريهپردازي شده بود، در كنار اهميتي كه فيلسوفان تجربي براي معرفت حسي، در قياس با معرفت منطقي، قائل بودند، زمينه را براي طرح مباحث عام هنري آماده ساخت. چنانكه ميتوان گفت تمايز ميان علوم جديد، كه خود برپاية ملاحظات فيلسوفان تجربي درباب انواع شناخت صورت پذيرفته بود، زيباييشناسي را به حوزة تأملات فلسفي كشاند. نقد قوّة حكمِ كانت را بايد آغاز رويكرد نظاممند فلسفه به زيبايي دانست، هرچند يكي از چالشهاي فراروي زيباييشناسي فلسفي همواره اين بوده است كه آيا صدور احكام كلي درخصوص هنر در مقايسه با مطالعات يا پژوهشهاي موردي هنرهاي چندگانه، در شناخت بهتر و سودمندتر هنر مؤثر است يا خير.
از نظر تاريخي و بهويژه جامعهشناسيِ تاريخي، ظهور و رشد طبقة متوسط در اروپا كه با پيدايش فردگرايي ملازمت داشت، استقلال نسبي هنرها را نيز كه تا پيش از آن از حمايت دربار و كليسا برخوردار بودند، بههمراه داشت و درنتيجه دسترسي عموم مردم را به هنر آسانتر ساخت، چنانكه ميتوان گفت با حذف قيمومت آن دو نهاد يا دستكم با كمرنگترشدن نظارت و دخالت آنها در امر آفرينش هنري، هنرها نيز همچون جامعه تدريجاً ابعاد دموكراتيك و سكولار (دنيوي) يافتند كه براثر آن پديدهاي فرهنگي شكل گرفت كه هابرماس آن را «حوزة فرهنگ عمومي» ناميده است. پس ميتوان ديد كه شكوفايي زيباييشناسي در قرنهاي اخير با شكوفايي طبقه متوسط ملازم بوده است، بهبيان درستترِ ايگلتون در ايدئولوژي امر زيبا ، همة مفاهيم زيباييشناسي ـــ آزادي، استقلال، خودمختاري، قانونمندي، ضرورت، تفرد و شمول يا جهانيبودن و نظاير آن ـــ بازتابدهندة آرمانهاي بورژوازي و مبارزة اين طبقه براي بهدستگيري هژموني سياسي است. بهاينترتيب، تلقي كنوني و غالب از امر زيبا لامحاله با ايدئولوژي مسلط بر جامعة طبقاتي نوين پيوند خورده است. پس، بـهزعم ايگلتـون، جـايگـاه مطمئن زيباييشناسي حاضر نه از آن حيث است كه مردان و زنان دفعتاً چشم به روي هنرها گشودهاند، بلكه بدان سبب است كه زيبـايـيشنـاسـي نمـايانگر ايدئولوژي و آرمـانهاي طبقهاي اجتماعي است.
در كنار عوامل اجتماعي، بايد از تأثير برخي جريانات فلسفي، بهويژه فلسفة تحليلي، كه دانشنامة حاضر عمدتاً در چارچوب آن تدوين شده است، ياد كرد. تاحدود دو يا سه دهة پيش از اين، فيلسوفان انگليسيزبان، يا جريان موسوم به آنگلو ـ آمريكن، بـهخلاف جريـان كُنتينـانتـال (آلمانـي ـ فرانسوي)، سهم ناچيزي در مطالعات زيباييشناسي داشتند و حتي فيلسوفاني همچون كالينگوود و ديويي هم، بهرغم عنايت تمام به هنر، به غناي زيباييشناسي تحليلي چيزي نيفزودند. در اين راستا، نقش فيلسوفان زبان، همچون ديويدسون، پاتنم، گرايس، گيچ، رايل و ديگران بهسبب طرح مسائل مهم مربوط به معنا و دلالت (ارجاع) بسيار برجسته بوده است. دستاوردهاي فيلسوفانِ تحليلي برخي از نظريهپردازان شناختشناسي را بر آن داشته است تا آثار هنري را نيز، همچون گزارههاي علمي، حامل صدق و حقيقت و مآلاً معرفت قلمداد كنند.
ديالكتيك زيباييشناسي معاصر را بايد درمقابل نيروهاي اجتماعي، جريانهاي فلسفي و تحولات درون هنرها جست كه آن را به نقطة تلاقي علوم و فلسفه تبديل كرده است: جامعهشناسي، روانشناسي، فلسفه، سياست، الاهيات و حتي رياضيات هر يك جداگانه سهم خود را در غناي بيشتر زيباييشناسي و در مواردي ابهام و پيچيدگي بيشتر آن ادا كردهاند؛ نظريههاي شناخت و ادراك، همچنين نظريههاي فرهنگي، نشانهشناسي، روانشناسي، علوم شناختي يا معرفتي، ماركسيسم و فمينيسم نيز بر دامنه و عمق مطالعات زيباييشناسي افزودهاند.
كتــاب حــاضر تــرجمــهاي است از The Routledge Companion to Aesthetics ، و همانگونه كه پيشتر نيز اشاره شد، عمدتاً از منظر فلسفة تحليلي تأليف شده كه روشني بيان و پرهيز از دشوارنويسي از ويژگيهاي آن است. همين موضع ويراستاران نسخة اصلي سبب شده است كه برخـي مبـاحث مطرح و نزاعبرانگيز دهههـاي اخير، همچون پسـاساختگرايـي و پسـامدرنيسم بـهاختصـار و حتـي نوعي شتابزدگي برگزار شوند و موضوعات و چهرههاي مهم و تأثيرگذاري نظير ماركسيسم، هرمنوتيك، آدورنو و بنيامين موردغفلت قرار گيرند ــ نقيصهاي كه ظاهراً در چاپهاي بعدي برطرف شده است و بالطبع در ويرايشهاي آتي ترجمة فارسي نيز لحاظ خواهد شد. درهرحال، كتاب حاضر يكي از بهترين منابع موجود براي علاقهمندان زيباييشناسي فلسفي در زبان فارسي محسوب ميشود و يقيناً در رفع بسياري از ابهامات و دشواريهاي اين موضوع كه در ساليان اخير وجاهت قابلملاحظهاي كسب كرده است مفيد خواهد بود.
اتخاذ ديدگاه و روششناسي جريان فلسفة تحليلي يا آنگلوفون مانع از آن نشده است كه پارهاي دشواريها و بلكه ابهامات كه ذاتيِ موضوعاتي از اين دستند به بيان نويسندگان مقالات راه يابد، كه بالطبع دشواريهاي حاصل از آن در ترجمة فارسي دوچندان شده، بهطوري كه كار ترجمه و ويرايش آن نزديك به دوسال بهطول انجاميده است. در همينجا لازم ميدانم از زحمات صادقانه و بيدريغ آقايان بابك محقق و مسعود قاسميان، كه در كنار ترجمه، ويراستار فارسي را در كار سنگين ويرايش كتاب ياري رساندند صميمانه تشكر كنم. دقت، هوشمندي و توانايي ايندو در حدي است كه در بسياري از موارد بايد آنها را در ترجمه شريك دانست.
همچنين شـايستـه است از حوصلـه و مساعدتهـاي آقاي عليرضـا اسماعيلـي، مدير انتشـارات فرهنگستـان هنر، سپـاسگزاري كنم.
مشيت علايي
منابع
1. براي اطلاع از تفصيل اصول زيباييشناسي باومگارتن از نگاه يك فيلسوف برجستة نئوكانتي معاصر نگاه كنيد به: ارنست كاسيرر (1370) فلسفة روشنگري ، ترجمة يدالله موقن، تهران: نيلوفر، صص 72-447. همچنين نگاه كنيد به: رنه ولك (1373) تاريخ نقد جديد ، ترجمة سعيد ارباب شيراني، تهران: نيلوفر، ج1، صص 201-203.
2. براي اطلاع از جزئيات اين مفهوم نگاه كنيد به: رابرت هولاب (1375) يورگن هابرماس: نقد در حوزة عمومي ، ترجمة حسين بشيريه، تهران: ني، صص 23-40.
3. Eagleton, T. (1990) The Ideology of the Aesthetic , Oxford: Basil Blackwell, p: 3.
راهنماي پيوستها
1) ضبط اَعلام
اَعلام اين كتاب را عموماً اسامي نظريهپردازان، فيلسوفان، هنرمندان و نويسندگان تشكيل ميدهد و به نام شهرها و مكانها كمتر اشاره شده است. ما در ضبط اَعلام تا حد امكان سعي كردهايم به تلفظ اصلي نامها در كشور مبدأ نزديك شويم مگر در مواردي كه ضبط جاافتادهاي در فارسي موجود بوده يا ترانويسي دقيق آن نام مشكلاتي براي خوانندة فارسيزبان بـهوجود مـيآورده است. البتـه در برخـي موارد بـهرغم جستجوي بسيار موفق به يافتن آوانگاري نامها نشدهايم كه دراينصورت از آشناترين شيوههاي ترانويسي بهره جستهايم. درهرحال واقعيت اين است كه ضبط اَعلام زبان فارسي هنوز شكلي مدون نيافته و ممكن است حتي در كتابي واحد، مانند اين كتاب، موارد تناقضآميز هم بهچشم بخورد. در انتهاي كتاب فهرستي از نام اشخاص كه موفق به يافتن تاريخ تولد و مرگ آنها شدهايم افزوده شده و در مواردي كه بهرغم جستجو در منابع متعدد بهنتيجه نرسيدهايم صرفاً به ضبط لاتين نام اين افراد در پينوشتها اكتفا كردهايم.
لازم به ذكر است كـه در ضبط صحيح اَعلام از منـابع تخصصي كه فهرست آنها در همين صفحه آمده استفاده شده است.
2) واژهنامه
واژهنامة اين كتاب بهصورت دوسويه (انگليسي ـ فارسي و فارسي ـ انگليسي) در انتهاي كتاب آمده است. مدخلهاي واژهنامه الزاماً واژگان تخصصي زيباييشناسي و فلسفة هنر نيستند. بسياري از آنها واژههايي هستند كه خوانندة كتاب بهكمك آنها به درك صحيحتري از مطلب خواهد رسيد. البته، برخي از معادلهاي پيشنهادي مترجمان و ويراستار اولينبار در اين كتاب مطرح شدهاند و لزوماً بهترين معادل براي اصطلاحات تخصصي بهشمار نميروند. زيباييشناسي در ايران هنوز نوپاست و طبعاً معادلهاي فارسي اين رشته هم تا پختهشدن و جاافتادن بايد از صافيهاي متعدد بگذرند. بههرحال، بايد اعتراف كنيم كه گاه براي يافتن معادلي مناسب چارهاي جز واژهسازي يا معادلسازي نداشتيم و در برخي موارد از دو معادل بهشرط برهم نزدن يكدستي متن، استفاده كردهايم.
3) نمايه
نماية انتهاي كتاب برگردان نماية كتاب انگليسي با اندكي تغييرِ ناگزير است. محتواي اين نمايه را اسامي اشخاص، مكانها، آثار (اعم از آثار هنرهاي تجسمي و آثار مكتوب و فيلم و جز آن)، و موضوعات تشكيل ميدهد كه بهويژه نماية موضوعي اين كتاب كليد ورود به مباحثي بهشمار ميرود كه در فهرست مطالب كتاب يافت نميشود و بهكمك آن ميتوان بهسرعت صفحة موضوع موردنظر را پيدا كرد.
بابك محقق
مسعود قاسميان
منابع
Crystal, D. (1998) The Cambridge Biographical Encyclopedia , 2nd Edition, Cambridge: Cambridge University Press.
Roach, P. and Hartman, J. and Setter, J. (2003) Cambridge English Pronouncing Dictionary , 16th Edition, Legoprint S.p.A: Cambridge University Press.
Wells, J. C. (2000) Longman Pronunciation Dictionary , 2nd Edition, Barcelona: Longman.
Wermke, M. (2003) Duden Das Aussprachewخrterbuch , 6. Band, Mannheim: Dudenverla.
اسامي نويسندگان مقالات
نَن استالنكر Nan Stalnaker ، مدرس نگارش در دانشگاه هاروارد و فلسفه در كالج كانكتيكاتِ آمريكا.
رابرت استكر Robert Stecker ، استاد فلسفه در دانشگاه ميشيگانِ آمريكا.
ماري اسميت Murray Smith ، استاديار ارشد و صاحب كرسي مطالعات فيلم در دانشگاه كنتِ انگلستان.
مايكل اينوود، Michael Inwood ، عضو هيئت علمي و استاد راهنماي فلسفه در دانشكدة ترينيتيِ آكسفوردِ انگلستان.
روبن بـريـوس Ruben Berrios ، دانشجوي دكتـراي دانشگـاه ساوتهمپتون.
نيكولاس پاپاس Nickolas Papas ، دانشيار فلسفه در كالج سيتي در نيويوركِ آمريكا.
آيلين جان Eileen John ، دانشيار فلسفه در دانشگاه لوئيزويل در كنتاكيِ آمريكا.
كريستوفر جاناوي Christopher Janaway ، دانشيار فلسفه در دانشكدة بيركْبكِ دانشگاهِ لندن.
دنيس داتون Denis Dutton ، مدرس فلسفة هنر در دانشگاه كانتربري نيوزيلند.
مارك دبليس Mark DeBellis ، دانشيار موسيقي در دانشگاه كلمبياي آمريكا.
استيون ديويس Stephen Davies ، عضو گروه فلسفه در دانشگاه اوكلندِ نيوزيلند.
ديويد ديويس David Davies ، دانشيار فلسفه در دانشگاه مكگيلِ كانادا.
مـارك رالينز Mark Rollins ، دانشيـار گروه فلسفـه و معـاون يونيورسيتي كالج در دانشگاه واشينگتونِ آمريكا.
آرون ريدلي Aaron Ridley ، استاديار ارشد فلسفه در دانشگاه ساوتهمپتونِ انگلستان.
راجرسيمون Roger Seamon ، مدرس زبان انگليسي در دانشگاه بريتيش كلمبيايِ كانادا و عضو هيئت سردبيري مجلة زيباييشناسي و نقد ادبي .
جيمز شلي James Shelley ، استاديار فلسفه در دانشگاه اوبورنِ آمريكا.
ريچارد شوسترمن Richard Shusterman ، استاد و صاحب كرسي فلسفه در دانشگاهِ تمپلِ آمريكا.
جان اِي. فيشر John A. Fisher ، استاد فلسفه در دانشگاه كلرادوي آمريكا.
كرتيس ال. كارتر Curtis L. Carter ، رئيس موزة هنر هاگرتي و استاد زيباييشناسي در دانشگاه ماركت در ويسكانسينِ آمريكا.
آلن كارلسون Allen Carlson ، استاد فلسفه در دانشگاه آلبرتا در ادمنتونِ كانادا.
نوئل كارول Noel Carroll ، استاد فلسفه در دانشگاه ويسكانسينِ آمريكا.
گرگوري كاري Gregory Currie ، استاد فلسفه در دانشگاه ناتينگامِ انگلستان.
دانلند دابليو. كرافورد Donald W. Crawford ، استاد فلسفه در دانشگاه كاليفرنيا در سانتابارباراي آمريكا.
كارولين كورسماير Carolyn Korsmeyer ، استاد فلسفه در دانشگاه نيويورك در بوفالوي آمريكا.
تد كوهن Ted Cohen ، استاد فلسفة دانشگاه شيكاگوي آمريكا و رئيس سابق انجمن فلسفة آمريكا.
متيو كييران Matthew Kieran ، استاديار دانشكدة فلسفه در دانشگاه ليدزِ انگلستان.
بريس گات Berys Gaut ، مدرس گروه فلسفة اخلاق در دانشگاه سنت اندروزِ اسكاتلند.
گوردون گراهام Gordon Graham ، استاد انتصابي فلسفة اخلاق در دانشگاه اَبردينِ اسكاتلند.
آلن گلدمن Alan Goldman ، استاد فلسفه در دانشگاه مياميِ آمريكا.
سايمون گلندينينگ Simon Glendinning ، استاديار فلسفه در دانشگاه رِدينگِ انگلستان.
پيتر لامـارك Peter Lamarque ، استـاد فلسفـه در دانشگـاه هـالِ انگلستان.
كالين لايس Colin Lyas ، استاديار ارشد فلسفه در دانشگاه لنكسترِ انگلستان.
دومينيك مكآيور لوپس، Dominic McIver Lopes ، دانشيار فلسفه در دانشگاه بريتيش كلمبيايِ كانادا.
پِيزلي ليوينگستون Paisley Livingston ، استاديار ارشد فلسفه در دانشگاه آرهوسِ دانمارك.
دِرِك ماتراورز Derek Matravers ، مدرس فلسفه در دانشگاه اوپنِ انگلستان.
جوزف مارگوليس Joseph Margolis ، استاد فلسفه در دانشگاه تِمپل در فيلادلفياي آمريكا.
گراهام مَكفي Graham McFee ، استاد فلسفه در دانشگاه برايتونِ انگلستان.
جنيفر آن مكمان Jennifer Anne McMahon ، مدرس دانشگاه كانبراي استراليا.
پاتريك مِينارد Patrick Maynard ، استاد فلسفه در دانشگاه وستون در اونتاريويِ كانادا.
ديويد ناويتس David Navitz ، دانشيار فلسفه در دانشگاه كانتربري نيوزيلند.
آلكس نيل Alex Neill ، استاديار ارشد گروه فلسفه در دانشگاه ساوتهمپتونِ انگلستان.
سارا وُرث Sahra Worth ، استاديار فلسفه در دانشگاه فورمن در گرينديل در كاروليناي جنوبي در آمريكا.
رابرت ويكس Robert Wicks ، استاديار ارشد فلسفه در دانشگاه اوكلندِ نيوزيلند.
ادوارد وينترز Edward Winters ، رئيس مركز مطالعات هنر و نقد و استاديار زيباييشناسي در گروه معماري در دانشگاه وستمينيسترِ انگلستان.
گري ال. هاگبرگ Garry L. Hagberg ، استاد فلسفه در كالجِ بارد.
جيمز آر. هميلتون James R. Hamilton ، مدرس فلسفه در دانشگاه كانزاسِ آمريكا.
جيمز اُ. يانگ James O. Young ، استاد فلسفه در دانشگاه ويكتورياي كانادا.
مقدمه
امروزه زيباييشناسي فلسفي رشتهاي است زنده و جذاب، حال آنكه بيست يا سيسال پيش از اين، فيلسوفان عموماً بر اين باور بودند كه نميتوان نكات فلسفي مهمي را درخصوص هنر عنوان كرد. كساني كه از منظري غيرفلسفي به هنر مينگريستند گلهمند بودند كه فيلسوفان معاصر درحقيقت چيز مهمي به آنها نگفتهاند، بهقول بارنت نيومن، از نقاشان آن دوره، «زيباييشناسي براي هنرمندان حكم پرندهشناسي براي پرندهها را دارد». حتي در آن زمان هم اين همگراييِ تأسفبارِ ديدگاهها بستر مساعدي يافت. امروزه، براي اين همجواري هيچ توجيهي وجود ندارد. فلسفه بار ديگر زيباييشناسي را كشف كرده است، و كتاب حاضر حاصل توجهي است كه ديگربار فيلسوفان به هنر ابراز داشتهاند.
بخشي از اين جريانْ ناشي از توجه فزايندة فيلسوفان به مكانيسم، تاريخ و نقد هنرها، ازجمله ادبيات، موسيقي، نقاشي، معماري و سينما بوده است، و نيز ناشي از وقوف بر اينكه مسائل فلسفي از جزئيات و ويژگيهاي رسانههاي هنري نشئت ميگيرند. درك هنر دركل اصولاً موقوف بر درك و فهم يكايك هنرها و شناخت ماهيت و هويت يگانة آنهاست. برخي از فيلسوفان به نوشتن دربارة بعضي از رمانها، اشعار، سمفونيها و فيلمها پرداختهاند، و در اين كار دقت و تعمقي همطراز كار منتقدين ادبي، موسيقيشناسان و منتقدين هنري و سينمايي نشان دادهاند.
احياي توجه فلسفي به زيباييشناسي تا حدي نيز ناشي از اين فكر است كه شناخت بسياري از موضوعات مهم و عام فلسفي، همچون ماهيت بازنمايي، تخيل، عاطفه و بيان، بدون بررسي نقش آنها در هنر و فهم هنري ممكن نيست، چراكه اين دو حوزه منصة ظهور برخي از جالبترين و پيچيدهترين نمودهاي موضوعات فوق بودهاند. دليل ديگرِ توجه به زيباييشناسي را بايد در گسترش پلوراليسم در خود فلسفة تحليلي جُست، كه از كانونهاي فلسفة زبان و فلسفة علم برخاسته و در پي آن است كه حوزههاي جديدي، همچون اخلاقياتِ كاربردي، فلسفة سياسي، علوم شناختي، و زيباييشناسي را فتح كند.
كتاب حاضر، عمدتاً در چارچوب فلسفة تحليلي تدوين شده و همچون آن جريان فلسفي، خود را به روشنيِ بيان و دقت استدلال ملزم ميداند، علاوهبرآن، خود را متعهد ميداند پلوراليسمِ فزايندة رويكرد تحليلي را بسط دهد. همچنين، كتاب حاضر با طرح نظرات متفكرين خارج از جريان تحليلي نشان ميدهد كه زيباييشناسي تحليلي ميتواند از آنها چيزها بياموزد.
هدف كتـاب حـاضر معرفـي بسيـاري از موضوعـات و متفكرين مهم زيباييشناسي فلسفي است، و بهاينترتيب، ميتوان از آن بهعنوان كتاب درسي دانشگاهي براي دروس فلسفة هنر استفاده كرد. اما جز آن، براي غيرفيلسوفاني هم كه بخواهند از عقايد زيباييشناختي فلاسفه اطلاع يابند خالي از لطف نيست. بخشي از بهترين نوشتههاي امروزِ زيباييشناسي نيز در اين كتاب آمده است. نويسندگان مقالات را هم، دانشوران صاحبنظرِ بلندمرتبه و هم پژوهندگان برجستة جوانتر تشكيل ميدهند. ويراستاران كتاب از مؤلفين خواستهاند كه به بررسي محض موضوع خود بسنده نكرده نظرگاههاي شخصي خويش را نيز انعكاس دهند. حاصل كار نهفقط براي نوآمدگان زيباييشناسي كه براي متخصصان اين رشته نيز جالب توجه خواهد بود.
كتاب در چهار بخش تنظيم شده است. بخش نخست تاريخي است و بسياري از نويسندگان كلاسيكِ اين موضوع و همچنين برخي از متفكران صاحبنفوذ متأخر فلسفههاي تحليلي و اروپايي را دربرميگيرد. ملاك ما در اين بخش براي اختصـاص فصل يـا بخشـي از يك فصل بـه يك نـويسنده، كاملبودنِ نسبي نوشتههاي او بوده است. (بحث مربوط به نظرية پسامدرنيسم را بايد مستثني' دانست.) چهرههاي مهمي كه هنوز مشغول شرحوبسط نظريات خود هستند در بخشهاي ديگر كتاب، كه به مباحث موردنظر آنها اختصاص دارد، موردبحث قرار گرفتهاند. بخش دوم كتاب به مفاهيم و نظريههاي اساسي زيباييشناسي اختصاص يافته است، و به مسائل مهمي همچون تعريف "هنر"، ماهيت امر زيبا و موازين تفسير درست ميپردازد. در بخش سوم از مسائل مشخصتـري، از قبيل هنر و شنـاخت هنر و احسـاسـات و عواطف و همچنين چالشهـاي فمينيسم، زيبايـيشناسـي زيستمحيطـي و نقش هنـر عـامـهپسند در مواجهـه بـا زيبايـيشناسـي سنتـي بحث شده است. موضوع بخش آخر هنرهـاي نُهگانـه است: موسيقـي، نقاشـي، عكاسي، سينما، ادبيات، تئاتر، رقص، معماري و مجسمهسازي. بهاينترتيب، كتاب حاضر را ميتوان مكمل مناسب دروس زيباييشناسي قرار داد: چه آنجاكه اين رشته از منظر تاريخي تدريس ميشود، چه آنجاكه تأكيد بر مسائل و موضوعات زيباييشناسي است، و چه در مواردي كه هدفِ آموزشْ پرداختن به هنرهاي نُهگانه باشد.
هـرچند كتـاب حـاضر چشماندازي وسيـع و نـو از زيباييشناسي بهدست ميدهد، پيداست كه در كتابي با اين حد و اندازه نميتوان به همة موضوعات مهم و جالب اين رشته پرداخت، ازاينرو خوانندگان ميتوانند نظراتشان را درمورد مطالبي كه بهعقيدة آنها ميبايست گنجانده ميشد اعلام دارند، و ما احتمالاً بسياري از اين پيشنهادها را، بهويژه در بخش تاريخي كه از غناي كمنظيري برخوردار است، خواهيم پذيرفت. بااينهمه، ما تصور ميكنيم كه اين مجموعه تنوع، جذابيت و مفاهيم اصلي زيباييشناسي امروز را به خواننده انتقال ميدهد. ما از نويسندگان كتاب خواستهايم كه بهجاي مدخلهاي كوتاه بهشيوة واژهنامه، فصلهاي مربوطه را براساس تقريباً 5000 كلمه تنظيم كنند. اين حجم به آنها امكان ميدهد كه مطلب خود را با قدري تفصيل بيان كنند، و درعينحال ميتوان در يك نشست مطلب مزبور را خواند و بهاينترتيب امكان گنجانيدن طيف وسيعي از مقالات در كتابي نهچندان حجيم نيز فراهم ميآيد. هر فصل خواننده را به ديگر فصلهاي مرتبط با آن موضوع ارجاع ميدهد و فهرست آثار موردبحث را نيز در اختيار خواننده ميگذارد، و در مواردي كه نويسنده لازم دانسته، خواننده را به منابع بيشتري ارجاع ميدهد. بهاينترتيب، خواننده امكان وسيعتري مييابد كه نكات موردعلاقهاش را در موضوعات مطرحشده دنبال كند. حق آن است كه كتاب حاضر را در حكم دعوت به زيباييشناسي قلمداد كنيم. در پايان، شايسته است مراتب سپاس فراوان خود را از كساني كه ما را در ويراستن كتاب ياري كردهاند اعلام داريم. نخست از نويسندگان كتاب بهخاطر اشتياق و تواناييشان در تأليف مقالاتي بسيار خوب، عليرغم وقت محدود و مجال تنگ. دوم، بسياري از فضلا و دانشمنداني كه از نظراتشان در جريان برنامهريزي كتاب بهرهمند شديم، حتي آن دسته كه ما را از اين كار منع كردند (لجاجت ماية لذت است). پس از آن، از توني بروس و يارانش در انتشارات راتلج بهخاطر علاقه و حمايتي كه هرگز فروكش نكرد. سپاس پاياني ما شايد چندان موجه نباشد، اما اهميت آن بههيچوجه كمتر نيست. كتاب حاضر بهطور مشترك در اسكاتلند و ايالت متحدة آمريكا ويرايش شده، و نگارش آن در آمريكا، كانادا، انگليس، دانمارك، استراليا و نيوزيلند انجام يافته است. اين ارتباط جهاني عمدتاً از طريق اينترنت صورتپذيرفته است، و هرچند اين كتاب يكسره دربارة هنر است، بااينوصف در جاي خود گواهي است بر قدرت فناوري و اجتماعِ جهانيِ دانشوراني كه حضورشان را اين فناوري تحقق بخشيده است.
بريس گات
دومينيك مكآيور لوپس
فهرست مطالب
فهرست تصاوير
سخن ناشر
يادداشت ويراستار
راهنماي پيوستها
اسامي نويسندگان مقالات
مقدمه
بخش يكم: تاريخ زيباييشناسي
فصل 1 افلاطون / كريستوفر جاناوي
فصل 2 ارسطو / نيكولاس پاپاس
فصل 3 زيباييشناسي در قرون وسطي / جوزف مارگوليس
فصل 4 تجربهگرايي: هاچيسون و هيوم / جيمز شلي
فصل 5 كانت / دانلد دابليو. كرافورد
فصل 6 هگل / مايكل اينوود
فصل 7 نيچه / روبن بريوس و آرون ريدلي
فصل 8 فرماليسيم / نوئل كارول
فصل 9 پراگماتيسم: ديويي / ريچارد شوسترمن
فصل 10 هايدگر / سايمون گلندينينگ
فصل 11 بيانگري: كروچه كالينگوود / گوردون گراهام
فصل 12 سيبلي / كالين لايس
فصل 13 فوكو / رابرت ويكس
فصل 14 پسامدرنيسم: بارت و دريدا / ديويد ناويتس
بخش دوم: نظرية زيباييشناسي
فصل 15 تعاريف هنر / استيون ديويس
فصل 16 امر زيبا / آلن گلدمن
فصل 17 ذوق / كارولين كورسماير
فصل 18 مقولههاي عام زيباييشناختي / دنيس داتون
فصل 19 ارزش هنر / متيو كييران
فصل 20 زيبايي / جنيفر آن مكمان
فصل 21 تفسير / رابرت استكر
فصل 22 تخيل و وانمود / گرگوري كاري
فصل 23 داستان / ديويد ديويس
فصل 24 روايت / پِيزلي ليوينگستون
فصل 25 استعاره / گري ال. هاگبرگ
فصل 26 بازنمايي تصوير / مارك رالينز
بخش سوم: مسائل و چالشها
فصل 27 نقد / راجر سيمون
فصل 28 هنر و دانش / آيلين جان
فصل 29 هنر و اخلاق / بريس گات
فصل 30 هنر، بيان و احساس / دِرِك ماتراورز
فصل 31 تراژدي / آلكس نيل
فصل 32 طنز / تد كوهن
فصل 33 اصالت اجرا / جيمز اُ. يانگ
فصل 34 آثار جعلي و تقلبي / نن استالنكر
فصل 35 هنر فاخر و هنر نازل / جان اِي. فيشر
فصل 36 زيباييشناسي زيستمحيطي / آلن كارلسون
فصل 37 زيباييشناسي فمينيستي / سارا وُرث
بخش چهارم: هنرهاي نُهگانه
فصل 38 ادبيات / پيتر لامارك
فصل 39 فيلم / ماري اسميت
فصل 40 عكاسي / پاتريك مِينارد
فصل 41 نقاشي / دومينيك مكآيور لوپس
فصل 42 مجسمهسازي / كرتيس ال. كارتر
فصل 43 معماري / ادوارد وينترز
فصل 44 موسيقي / مارك دبليس
فصل 45 رقص / گراهام مَكفي
فصل 46 تئاتر / جيمز آر. هميلتون
واژهنامة انگليسي ـ فارسي
واژهنامة فارسي ـ انگليسي
فهرست اعلام
نمايه
فهرست تصاوير
فصل 26، تصوير 1 آداب بهار اثر پيكاسو نشان ميدهد كه اطلاعات اَشكال چگونه در تصاوير سايهنما گنجانده شدهاند 218
فصل 26، تصوير 2 نظام توصيف فشردة اَشكال براي موجودات دوپا و چهارپا 218
فصل 26، تصوير 3 پرندگان و طرح اثر وان دِ پاسه 220
فصل 26، تصوير 4 يكنواختي اندازه با توجه به كاركرد تعداد عناصر بافتي پوشيدهشده از تصوير ديگري كه با سطحْ تماس دارد 222
فصل 41، تصوير 1 تصوير اردك ـ خرگوش 371
فصل 44، تصوير 2 قطعة كوتاهي از مسيحا ي هندل 396
| |