همايش ملي «آجر و آجركاري در هنر و معماري ايران» با ارائه 7 مقاله علمي از يكصدو سي و نه مقاله ارسالي به دبيرخانه، انتشار 4 كتاب و 3 ويژه نامه و يك چكيده مقاله در اين حوزه به كار خود پايان داد.
به گزارش روابط عمومي فرهنگستان هنر، دومين پانل از نشست تخصصي همايش «آجر و آجركاري در هنر و معماري ايران» با مديريت مهدي مكينژاد دبير علمي اين همايش به همراه محمد خزائي دانشيار ارتباط تصويري دانشكده هنر دانشگاه تربيت مدرس و از اعضاي شوراي علمي همايش، عصر دوشنبه 25 بهمن در سالن همايشهاي فرهنگستان هنر برگزار شد كه در اين بخش مقالاتي از محمد سمنانيان، پيمان پيلهچيها، جواد رسولي و مهدي گلچين عارفي اين همايش به كار خود پايان داد.
در ابتداي اين نشست، محمد سمنانيان با اين توضيح كه مقالهاش با عنوان «تابشبند آجري هوشمند»، پروژهاي تحقيقاتي است كه در دانشگاه تربيت مدرس زير نظر دكتر مهدوينژاد صورت گرفته است؛ سخنان خود را آغاز كرد و گفت: هدفي كه در اين پروژه دنبال ميشود، بهينه سازي(Optimize) نور خورشيد در ساختمانهاست.
وي در همين زمينه افزود: مبحث نورگيري در معماري تاريخي و سنتي ايراني و نمادهايي كه در آن وجود دارد، در اين پژوهش مورد نظر بود. در گذشته براي اينكه بتوانند از نور روز استفاده بهينه داشته باشند، بيشتر از مشبك، «مشربيه» (پنجرههای مشبک در معماري خاورميانه) و «شناشيل»(بالکن چوبی کرکرهدار که جلو پنجرههای طبقات فوقانی خانهها قرار دارد) استفاده ميكردند كه امروزه به عنوان مبحث مهمي در اقتصاد روز جهان مطرح است.
اين پژوهشگر ادامه داد: امروزه به دليل هزينههاي هنگفت در مصرف انرژي، بايد با رويكردي مناسب به اين مسئله نگاه كرد. يكي از اين راهها، توجه به معماري بناها و ساختمانهاست كه ميشود با طراحي مناسب از اتلاف انرژي در آن جلوگيري كرد.
وي استفاده از تكنولوژي با رويكرد ديجيتال را در بهينهسازي مصرف انرژي، يكي از راهكارهاي مناسب در اين زمينه دانست و افزود: به اين مبحث علاوه بر اينكه با رويكرد ديجيتال و استفاده از تكنولوژيهاي روز، نگاه شده، به معماري سنتي و تاريخي كشورمان نيز توجه شده است. معماري كه مبتني و متناسب با اقليم شهرها و مناطق مختلف كشورمان بود.
سمنانيان به مباحث معماري روز در دنيا اشاره كرد و افزود: معماري كه امروزه مورد بحث است، با عنوان معماري جنبشي و يا هوشمند از آن ياد ميكنند. به عنوان نمونه برجهايي كه در ابوظبي ساخته شدهاند، با تابش بندهايي كه روي نماي پوسته اين ساختمان كار شده است و ميزان نوري كه در آن گرماي منطقه موجب ميشود تا آسايش حرارتي انسان، تحت تاثير قرار گيرد، كنترل ميشود، در نتيجه مصرف انرژي كاهش مييابد.
وي به تشريح بيشتر اين تكنولوژي پرداخت و افزود: در اين برج علاوه بر توجه به هندسه ساختمان و ابعاد زيباييشناسي آن، مباحث كاربردي مصالح نيز مورد دقت قرار گرفتهاند. در اين برج، نورگيرها با سنسورهايي كه در اين بنا كار شده، باز و بسته ميشود و ما ميتوانيم نور روز را به راحتي كنترل كنيم.
محمد سمنانيان به تحقيقاتي كه در دانشگاه اشتوتگارت آلمان زير نظر آخينمنگر يكي از استادان اين دانشگاه، صورت گرفته است، اشاره كرد و گفت: تكنولوژي روز دنيا، موجب شده تا معماري به سمت مصالح هوشمند برود. به عنوان نمونه در فضاهايي كه رطوبت بالاست، خود مصالح با جذب رطوبت تغيير شكل ميدهند و روزنهها باز ميشوند ما ميتوانيم با عبور جريان هوا رطوبت داخلي را كاهش دهيم يا در داخل معماري معاصر نحوۀ آجر چينيهاي متفاوتي كه وجود دارند، را نشان دهند.
وي نتيجه گرفت: پس با استفاده از تكنولوژي ميتوانيم نگاه متفاوت و جديدي را نسبت به آجرچيني داشته باشيم. براي نمونه، چند تصوير مربوط به مسئله نور و شكست را با هم مشاهده ميكنيم. نمونه بنايي در بومهن نشان ميدهد، ديزاين كار شده به صورتي است كه داخل برخي از آجرها خالي شده و جاي آن با استيلي پر شده كه با يك شكست نور به داخل و تلالويي كه صورت ميگيرد، فضاي دلنشيني را ايجاد ميكند كه علاوه بر استفاده از نور طبيعي خورشيد، زيبايي بصري را به وجود ميآورد.
سمنانيان با ارائه تصاويري از ديگر بناهاي مشابه به تشريح بيشتر پرداخت و افزود: نمونه بعدي ساختماني است كه شركت «آناكيام آرتيكس» براي محققاني در هند ساخته است. ديوار اين بنا به گونهاي خاص طراحي شده كه علاوه بر استفاده از نور طبيعي، از ورود صداهاي مزاحم جلوگيري ميكند.
وي با توضيحات بيشتر و نمايش تصاويري از انواع آجرهاي هوشمند به سخنان خود پايان داد.
در ادامه اين نشست، پيمان پيلهچيها فارغالتحصيل دكتري از دانشگاه علم و صنعت مقالهاش را با عنوان «ظرفيت سنجي پوستههاي نوين آجري در بازخواني نقوش بومي با رويكرد گذار به پارامترهاي كمي» ارائه كرد. وي گفت: صرف نظر از اينكه بگوييم ما در گذشته چه داشتهايم، به ما كمكي نميكند؛ بلكه بايد درباره آنچه كه ميتوانيم انجام دهيم، سخن گفت.
وي مهمترين بحث در اين حوزه را هويت ملي دانست و اضافه كرد: هويت را بايد به مثابه يك اصل در معماري مورد بررسي قرار داد. كه يكي از ابزارهاي هويت ابتدا خودشناسي است و در عين حال تفاوتها و شباهتهايمان را با فرهنگ و هنر اقوام درك كنيم.
اين پژوهشگر با اشاره به مسجد شيخ لطفالله افزود: اين تصوير زير گنبد كبود شيخ لطلفالله است كه اغلب آن را ديديد، اين بنا مربوط به دوره صفويه است و تقريبا 400 سال از عمرش ميگذرد و در كمال تاسف بايد بگويم كاري كه 400 سال پيش انجام ميشده، هنوز هم، همان كار صورت ميگيرد.
پيلهچيها تاكيد كرد: براي اينكه بتوانيم به اصل خودمان برگرديم بايد در مسير جهاني حركت كنيم و از دوستيهايمان با ساير كشورها استفاده كنيم.
وي به نقوش فرشهاي ايراني اشاره كرد كه علاوه بر استفادهشان در فرشها، عنصر لاينفك معماري خانهها نيز هستند؛ سپس با ارائه تصوير مسجد جامع تيموري آن را اوج معماري ايراني دانست و يادآور شد: اوج هنر آجركاري را ميتوانيد در بناي مسجد جامع تيموري مشاهده كنيد، ميزان سايه روشنها برجستگيها و فرورفتگيها شاهكاري است كه با تكنيكهاي روز دنيا نيز نميتوانيم به آن دست بيابيم.
او در تشريح تكنيكي اين روش توضيح داد: در تكنيكي كه با آن نقوش فرش توسط سمپلرها و برنامهنويسي براي تصاوير آناليز ميشود، اعدادي بين صفر و يك به ما ميدهد كه در تيرگي و روشني آن نقش دارد. هنگامي كه تصويري داراي تيرگي ميشود كه ما آن را به صورت اعداد دريافت ميكنيم، فركانسهايي را به ما ميدهد كه به عنوان يك پارامتر مداخله كننده و مشاركتي در ساير نظامها، فرمي ايجاد ميكند.
پيلهچيها در ادامه به توضيح بيشتر پرداخت و گفت: در واقع ما فرش را به بستري از آجر تبديل ميكنيم كه با چرخش و جابجا شدن، هر ويژهگي ديگري بر اساس بافت فرش تغيير كند. اگر دقت كنيم، ما با سيستمي مواجه ميشويم كه به نظر پيچيده و غير عملي ميآيند. حال اين كارها را ما ميتوانيم در بناهاي بسيار قديمي انجام داده و تمام مباحث زيبايي شناسي را مورد توجه قرار دهيم.
در ادامه اين نشست علمي مقاله «تأثير آرايههاي آجري بر ميزان فاخر بودن خانههاي دورة قاجار در كرمان» توسط جواد رسولي ارائه شد. وي به در ابتدا اشاره كرد كه مقالهاش بخشي از يك كار بزرگتر تحقيقاتي است كه با همكاري دكتر رازجويان در دانشگاه شهيد باهنر كرمان انجام داده است و گفت: در اين مقاله تلاش ميشود تا معناي «فاخر بودن» را در معماري درك كنيم. اينكه كلمه فاخر به چه چيزي ميگويند؟ و آيا ميشود، يك تعريف مناسب و جامع را از اين واژه ارائه داد يا نه؟ چون حدود كلي بسيار وسيعي دارد.
اين پژوهشگر در ادامه توضيحات خود گفت: همه ما ميدانيم آرايه آجري چيست؟ اما اينكه «فاخر» به چه چيزي اطلاق ميشود؟ بايد به لغتنامهها اشاره كنيم. تعاريفي كه در لغتنامهها آمده، شايد خيلي نتواند راهگشاي كار ما باشد مانند: پسنديدگي، نفيس بودن، اينها خيلي مفاهيم كلي و انتزاعياي هستند و نياز دارند كه بازتر و بازتر شوند. و اما اينجا يك سوال بسيار اساسي مطرح است، و آن اين است كه چه كسي قرار است، فاخر را درك كند ؟ اين فاخر در ارتباط با چه مؤلفه ديگري است؟ آيا اين انسان است كه بايد يك بنا را فاخر درك كند. درك او از بنا و محيط ساخته شده بر چه اساسي است؟ آيا بر اساس نيازهايش است؟.
وي در تشريح بيشتر اين مباحث افزود: انسان يك محدوده عظيمي از نيازها دارد و اين نيازها هستند كه روي تجربه اداركي انسان از بنا تاثير ميگذراند. هر چه كه نيازها بيشتر پاسخ داده بشوند، مسلماً آن بنا در نظر انسان فاخرتر ديده ميشود. اما سوال اينجاست كه نيازهاي انسان چيست؟ درباره نيازهاي يك انسان افراد مختلف و نظريهپردازان متفاوتي بحث كردند، اما آبراهام مازلو سلسله مراتبي از نيازها را تعريف كرده است.
جواد رسولي در ادامه گفت: هر گونه پاسخ فكر شده كه تعمد پشتش باشد و علاوه بر اينكه درست و كامل است، در بعد عملكردي يك معماري، به بقيه نيازهاي انساني هم توجه ميكند. به عنوان مثال يك بنا حتي اگه بيمارستان باشد اگر به نيازهاي عملكردي ما به بهترين شكل پاسخ ميدهد، بايد به نيازهاي زيبايي شناسانه ما نيز توجه كند. به نيازهاي روانشناسي و محيطي و اجتماعي ما هم ميبايست پاسخ درخوري بدهد. هر چقدر اين پاسخها به اينها دقيقتر و درستتر باشد، آن موقع ميشود يك بنا را رفيع تر دانست.
وي در ادامه نتيجه گرفت: پس ميتوانيم بگوييم ميان نيازهاي انساني و فاخر بودن بنا رابطه وجود دارد. اما بايد به ديگر ابعاد معماري نيز چون: بعد عملكردي، زيباييشناسي و ... نيز توجه داشت. يعني لزوماً آجركاري نبايد به تمام نيازهاي انساني پاسخ بگويد.
رسولي به تشريح اين ابعاد پرداخت و افزود: مصالح و مواد، ابعاد عملكردي بنا را تشكيل ميدهند يعني چه مصالح و موادي در بنا استفاده كنيم كه داراي فايده باشد و بيهوده مورد استفاده قرار نگيرند. بايد متوجه شويم بيهوده نبودن از چه منظر مورد نظر هست؟ بيهوده نبودن يعني يك فايده كاركردي داشته باشد. حالا اين فايده كاركردي ميتواند يك كارآيي باشد، ميتواند بحثهاي انرژي باشد، ميتواند بحثهاي سازهاي باشد از ديدگاه استحكام، ميتواند يك كاركرد بومي و اقليمي باشد.
وي سپس به بعد زيباييشناسي پرداخت و افزود: درباره در رابطه با ادراك زيباييشناسي نيز بايد از تئوري گشتالت استفاده كرد كه در دو بخش كل و جزء قابل تعريف است. يعني يك كل واحد است بعد در اجزاء هم بايد آن زيباييها مشاهده شود.
رسولي عنوان كرد كه براي پژوهش خود سه خانه را مورد مطالعه موردي قرار داده و گفت: حال سه خانه از دوره اواخر قاجار و اوايل پهلوي براي سه قشر يكسان از اقشار متمول جامعه انتخاب كرديم كه شامل خانههاي «سروشيان»، «دولتزاده» و «باخدا» است و ميخواهيم ببينيم، آيا بناهايي كه ما در گذشته داشتيم، ميشود به آنها لفظ فاخر اطلاق كرد يا خير؟
وي در ادامه گفت: هر سه خانه داراي رُخبام هستند و سردرها با دقت كامل ساخته و در چندين مرحله آنها را پرداخت كردند. اين پيشآمدگيها بيهوده و بيمورد نبوده و كاربردشان براي آب باران است كه سقف و ستونها را تخريب نكند. نحوه آجرچيني گاهي اوقات مايل و عمودي است كه براي استحكام اين گونه ساخته شده است. طاقهايي كه ميچيدند نيز براي تلطيف فضا و استحكام چيده ميشد.
رسولي از مؤلفه قابليت نام برد و ادامه داد: سئوال اينجاست كه آيا معماران در گذشته به قابليت سطوح نيز آگاهي داشتند يا خير؟ در پاسخ بايد گفت دقيقا آنها در جاهايي كه نياز به پرداختشدگي بيشتري بوده، آنرا انجام دادهاند و جايي كه نياز به مفصل بوده مورد توجه قرار گرفته است.
وي در مبحث ادراك زيبايي آن را به دو بخش كل و جزء تقسيم كرد و افزود: در بحث كل اين سئوال مطرح است كه آيا اين آرايههاي آجري كه در كنار هم چيده شدهاند، توانستهاند يك كل منسجم براي هم بسازند؟ آيا اگر تكتك اين جزءها را بيرون بكشيم، واجد ارزش زيباييشناسي هستند؟ اگر در نماسازي اين مباحث را بر اساس اصل گشتالت مورد توجه و طبقه بندي قرار دهيم متوجه خواهيم شد كه معماران را بايد دانايان آن زمان دانست كه ريتم و سايهاندازي را به گونهاي در بنا خلق ميكردند كه از اغتشاش بصري جلوگيري ميكرد. در ادراك جزء نيز سازگاري دروني و فرمهاي استفاده شده، رنگها و بقيه مصالح داراي تناسب با يكديگر بوده است.
وي در انتهاي سخنراني خود نتيجه گرفت: پرهيز از بيهودگي، كارايي اقليمي، قابليت مصالح و اصول زيبايي شناختي در تمام بناها مورد توجه قرار گرفته و ميتوان اين بناها را از بناهاي فاخر شمرد.
آخرين سخنران اين نشست مهدي گلچينعارفي مقالهاش را با عنوان «كتيبههاي آجريِ ايران در سدههاي نخستينِ دوران اسلامي» ارائه كرد. وي در ابتدا به توضيح زماني كتيبههاي مورد مطالعه پرداخت و گفت: منظور ما از سدههاي نخستين، پنج سده نخستين تا سال 500 هجري است. زيرا كتيبههاي پيش از اسلام اهميت و جايگاهي در معماري نداشتند ولي پس از اسلام بسيار مورد توجه و مطرح بودهاند.
وي ادامه داد: طبق بررسي «بلر»، 79 كتيبه از اين دوره شناسايي و فهرست شده است. و اهميت آن از جهت داشتههايمان است كه ميتوانيم اين كتيبهها را مورد مطالعه قرار دهيم، زيرا با يك سير تاريخي مواجهايم كه از بنايي در دربند قفقاز شروع ميشود به تاريخ 195، پاياني كتيبه برج رسگت كه منسوب به سال 500 هجري است.
عارفي به كتيبه دربند اشاره كرد و افزود: سنگهايي با بستهاي دم چلچلهاي و خيلي محو وجود دارد كه در سطر اول «بسم الله» قابل خواندن است و در پايان سطر دوم «محمد»(ص) ديده ميشود و در خط آخر 195 كتيبه پاياني، كتيبه خيلي آراسته برج رسگت است كه پاره«بسم الله الرحمن الرحيم» آن را برگزيدم و آرايهها و پيچ و تابهاي اضافه شده كتيبه را ميبينيم.
وي در همين زمينه افزود: در اين كتيبهها مواد گوناگوني استفاده شده و اين مواد بر اسلوب كتيبهنگاري اثر گذاشته است. مثلا كتيبهاي داريم چوبي به نام عضدالدوله ديلمي بوده كه دو لوح چوبي است و متن كتيبه يكي از اذكار نماز حضرت فاطمه زهرا(ع) است و تاريخش به سال 363 هجري است و در يك مجموعه شخصي است ولي ما ميدانيم كه عضدالدوله كارهايي در نجف كرده و براي همين اين را به آن بنا منسوب كردند.
اين محقق و مترجم در ادامه افزود: كتيبهاي سُربي از مناره گرگانج به جا مانده است. در كتيبههاي فلزي كه ريخته ميشدند، خط صورت ديگري پيدا ميكند. مثلاً آن چند تا قوسي كه ميبينيد آن كلمه خوارزمشاه است با چند قوس نشان دادند. يعني دست كتيبه نگار را باز ميگذاردند تا كارهاي تازه انجام دهد.
وي ادامه داد: كتيبههاي سنگي نيز از پل حسنويه به تاريخ 404 موجود است. در كتيبههايي كه نغر ميشدند خيلي حركات نرم ميشود و يك آرايههايي در كار افزوده ميشود كه در آن يكي كتيبهها نداريم. كتيبههاي رنگي، اين كتيبه از پير علمدار دامغان است كه يكي از نكات خيلي مهم در شناخت كتيبههاي متأخر ايران همين است كه در همان 5 سده نخست به همچين پيچيدگياي رسيده بودند. اگر دقت كنيد، سطر نخست را ميتوانيد بخوانيد كه اين كتيبه داخل برج، گرداگرد به رنگ نوشته شده است.
وي به گونه اي ديگر از كتيبهها پرداخت و ادامه داد: كتيبههاي گچي نيز از امامزاده يحيي سرپل موجود است. سرپل جايي است از شبرقان بين راه هرات به بلخ است. كتيبههايي نيز وجود دارند كه آجري نيستند، ولي خيليها اينها را آجري پنداشتند. بهترين توصيف اين است كه كتيبههاي سفالي هستند، يعني گل را قالب زدند و پختند. به اين كتيبه مي رسد كه به زعم عدهاي از جمله «هرتسفلد» زيباترين كتيبه ايران، اين كتيبه است، در واقع در بنايي است كه مشهور به «نظاميه خرگرد» است و تاريخگذاري آن به سبب آمدن نام خواجه نظامالملك است. اين كتيبه بسيار زيباست و قد الفباي آن حدود نيم متر است كه در موزه اسلامي قرار دارد.
مهدي گلچين عارفي از كتيبه ديگري كه باز به همين اسلوب كار شده، نام برد و افزود: كتيبه «ميل رادكان» است كه دو تاريخ دارد 407 و 411 كه آغاز و پايان كار باشد. اين كتيبه هم باز به گل پخته نوشته و قالب زدند. اين كتيبه نيز از وجوه خاصي اهميت دارد و يكي اين كه بخشي از آن به خط و زبان پهلوي است و ما از اين اسلوب كتيبه سه بنا در ايران داريم. «ساموئل فلوري» يك مطالعه خيلي عالي كرده بر اين كتيبه كه آلات تزئيني و تكتك حرفها را براي ما جدا و شناسايي كرده و بسيار براي كارهاي ممكن در اين عرصه راهگشاست.
وي سپس به كتيبههاي آجري پرداخت و يادآور شد: كتيبههايي آجري از ديگر كتيبههايي هستند كه گويا در همان ابتدا به صرافت اين نيفتاده بودند كه به آجر كتيبه بنگارند. شايد اولينش كتيبهاي باشد كه به آجر نوشتند و آجرهايي به اين مناسبت تراشيدند و پختند، ميل گنبد اين ويژگي را دارد كه آجرهاي ويژه دارد. يعني براي گنبدش هم آجرهاي ويژه پختهاند كه روي گنبد بنشيند و براي كتيبه هم همين كار را كردهاند.
اين پژوهشگر افزود: كتيبه آجري بعدي ما گنبد عالي يا گنبد علي ابرقو است. اينجا خيلي به صراحت با آجر كتيبه را نوشتهاند. يعني آجر را واحد گرفته و با كج و راست كردنش حروف را در آوردهاند و با شكستنش دندانهها را در آوردهاند و صرفا با خود واحد آجر كار كردهاند. مرجع كتيبهنگاري خط تحريري است يعني خط از جاي ديگه ميآيد و آنها با آجر همان خط را مينويسند. در چهل دختران دامغان اين اسلوب را پرداخته شده داريم. يعني كتيبه را با آجر مينوشتند و آجر ها را گاهي نصف ميكنند، براي دندانهها و آجر را درسته استفاده ميكنند براي الفباي بلند اما وقتي به كاف و خ و ح ميرسند، مورب ميگذارند كه اين اسلوب آجرچيني نيست.
وي در همين زمينه افزود: در برج هاي خرقان هم اين كار را كردند كه من يكيشان را آوردهام. در خرقان دو برج وجد دارد كه يكي 15 سال بعد از اولين ساخته شده است. در اين كتيبه براي دو چشم كه پارهاي از سوره «حشر» آورده شده آجر را تراشيدهاند و لبههايش را گرد كردهاند تا بتوانند آن حركات منحني خط را در بياورند. در كتيبه گنبد نظامالملك باز هم همين جريان را داريم؛ يعني آن جاهايي كه بخشي از حروف ميافتد زير خط كرسي، تراشيده شده و گرد شدهاند. اتصال حروف اصولا در اين خط كتيبهها كرسي است. سه دندانه سين را به هم وصل ميكند وقتي دو حرف را بخواهند متصل كنند، مي رود زير خط كرسي. مثل متصل كردن با به سين كه در كتيبه مهمان دوست هم همين جريان وجود دارد.
گلچين عارفي به پايان اين دوره كه منار مسجد جامع ساوه است رسيد و گفت: مسجد جامع ساوه در اين منار سه كتيبه دارد كه بسيار مهم است چون تاريخ دارد كه 504 است و در پايان دوره مطالعه ماست. در كتيبه بالايي همان اسلوب پيشين را داريم. يك سري آجرهاي ويژهاي را پخته بودند كه فضاي خالي بين الفباي بلند كتيبه را پر ميكند.كتيبه را با آجرهاي درست و شكسته و تراشيده نوشتند، ولي خط همچنان همان خط است. اين منار سه كتيبه دارد كه يكي به نام خليفه است، ديگري به نام محمدبن ملك شاه است و كتيبه سوم كه كتيبه پاييني و به نظر من مهمترين كتيبه اين دوره از نظر كاربرد آجر در كتيبههاست. آجر واحد كتيبهنگاري قرار گرفته و هيچ عامل تعيين كننده ديگري واردش نشده. يعني خط را به گونهاي تغيير دادند كه با همان واحد ثابت آجر بتوان آن را نوشت. يك ذكر نيز بر روي آن سه بار تكرار شده كه ذكر «لا نبي بعد محمد» است.
اين نشست با پخش فيلم نمايش فيلم «رقص خاك» به كارگرداني ابوالفضل جليلي عصر دوشنبه به كار خود پايان داد.