شهين اعواني در همانديشي هنر و اخلاق عنوان كرد: كانت انسان را فينفسه غايتمند ميداند كه انسانيتش در هنر تبلور مييابد و اثري كه خلق ميكند داراي نبوغ است.
به گزارش روابط عمومي فرهنگستان هنر، همانديشي هنر و اخلاق با حضور پژوهشگران و صاحبنظران دوشنبه 17 اسفند در سالن همايشهاي فرهنگستان هنر برگزار شد. در اين همانديشي شهين اعواني استاد دانشگاه و عضو کمیسیون دائمی هیئت امنای مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، مقالهاش را با عنوان «مناسبات هنر و اخلاق در نقد قوه حكم» ارائه كرد. وي در ابتداي سخنان خود به محور صحبتهايش اشاره و اظهار داشت: «مناسبات هنر و اخلاق در نقد قوه حكم» دو قسمت دارد، يكي بحث غايت شناسانه است و ديگري مبحث زيباشناسانه، كه در اينجا بحثم را حول محور زيباشناسانه ارائه ميكنم.
اعواني سخنان خود را با نظريات فيلسوف ايدهاليست آلماني «كانت» متعلق به قرن 18 م و دوره مدرن آغاز كرد و گفت: نظريات كانت در عرصه اخلاق و هنر بسيار تاثير گذار بوده و هنوز نيز بسيار مطرح است. او معتقد است كه تقسيم فلسفه تا جايي كه شامل اصول شناخت عقلي اشيا به كمك مفاهيم ميشود و از زمان ارسطو تاكنون نيز اين تقسيم فلسفه به دو جزء نظري و عملي وجود داشته، بسيار درست است. كانت فلسفه نظري را فلسفه طبيعت و فلسفه عملي را فلسفه اخلاق ناميده است.
وي به اصول شناسايي هنر اشاره كرد و ادامه داد: بايد دانست كه دو قسم مفهوم وجود دارد كه پذيراي همه اصول مختلف است، يكي سوژه فاعل شناسايي و ديگري اُبژه متعلق شناسايي است كه در هنر، هر دو قسمت مهم است. به عنوان مثال هنگامي كه گل زيبايي را ميبينيد، مسئلهاي كه كانت مطرح ميكند اين است كه آيا اين گل فينفسه زيباست؟ و شما مواجه ميشويد با زيبايي، يا نه، اين گل عقيم و گويا نيست و شما به عنوان فاعل شناسا يا سوژه آن را زيبا ميبينيد؛ كداميك از اينهاست؟
اين استاد دانشگاه به متعلقات شناخت عقلاني يا فلسفي از ديدگاه كانت پرداخت و تصريح كرد: كانت براي متعلقات شناخت عقلاني يا فلسفي، ميگويد: مفاهيم طبيعي كه شناخت نظري بر طبق اصول پيشين را ممكن ميكنند و مفهوم آزادي كه در نسبت شناخت نظري فقط حامل اصل سَلبي در مفهوم خود است. از يك طرف در بحث اخلاق آزاد هستيم، عليرغم آنكه ميدانيم ميتوانيم آن را انجام ندهيم؛ اما از طرفي طبيعت مجبور است. زيرا وجود انسان در غالب طبيعت معنا پيدا ميكند و از طرف ديگر اخلاق به ما ميگويد: آزاد هستيد. اين ضرورت طبيعي و آزادي اخلاق در كجا به هم ميرسند و نقطه تلاقي پيدا ميكنند.
وي كه رساله دكتري خود را با عنوان «کرامت انسانی به عنوان اصل اخلاقی در تدوین حقوق بشر» تاليف كرده به نظريه دكارت درباره جوهره انسان اشاره كرد و افزود: دكارت از سه جوهر خدا، نفس و جسم نام ميبرد، چيزي كه در انسان اين پرسش را به وجود ميآورد كه جوهر نفس و بدن در كجا با هم تلاقي مييابد؟ كانت از اين مرحله فراتر ميرود و به مبحث آزادي و ضرورت انسان ميپردازد. كانت سه نقد در اين مبحث وارد ميكند؛ در نقد اول عقل نظري يا طبيعت، نقد دوم مربوط به اخلاق و مفهوم آزادي است و سومين نقدش نقد قوه حكم است.
اعواني شرط آنكه از ديدگاه كانت «اصول عقل عملي» در عمل تحقق يابد را چنين تشريح كرد: براي آنكه اصول عقل عملي در عمل تحقق يابد آن است كه بايد عالم آزادی با طبیعت به هم برسند. كانت در اينجا سوالي مطرح میکند كه «انتقال از نحوه تفکر منطبق با یک عالم به نحوه تفکری که منطبق با عالمی دیگر است چگونه امکان پذیر است؟» یعنی حلقه رابطه بین فلسفه نظری و فلسفه عملی چیست؟ چگونه میتوان این مسئله را توضیح داد که ما انسانها از طرفی هنجارها را ایجاد میکنیم و از طرفی تابع همان هنجارهایی هستیم که آن را قائدهمند نمودهایم؟ از طرفي ميگوييم دروغ بد است و از طرف ديگر ملزم هستيم تا اين قاعده را رعايت كنيم. اين دو چگونه با هم تلاقي مييابد و ضرورت پيدا ميكند
عضو موسسه حكمت و فلسفه به ديباچه كتاب «نقد قوه حكم» يا نقد سوم كانت اشاره كرد و ادامه داد: کانت دو نوع حکم را به عنوان احکام تاملی و تعینی، از يكديگر جدا میکند. احکام تعینی آن است که ما کلیاتی را در ذهن خود داریم سپس جز را در کنار آن کل قرار میدهیم. یعنی ما یک مفهوم زیبایی را در ذهن خود داریم و سپس میگوییم این گل زیباست. ولی احکام تاملی یا فکری آن است که ما اصلا کلیتی در ذهن خود نداریم و بر اساس تجربه میگوییم که مثلا این اثر زیباست. یعنی ما جز را داریم و بعد کل را میسازیم. در واقع ما در احکام تاملی با جزییات سر و کار داریم و بعد به دنبال مفاهیم عام یا کلی میگردیم.
مولف «فرهنگ اصطلاحات كانت» به تشريح بيشتر احكام تاملي و تعيني پرداخت و افزود:کانت هم احکام زیباشناسانه و هم احکام غایت شناسانه را نمونه احکام تاملی میبیند. او میگوید هر تجربه زیباشناسانهای شامل یک ابژه و یک سوژه است. یعنی یک فاعل شناسا و یک متعلق شناسا باید وجود داشته باشد. او کلید درک احکام تاملی را در این میبیند که بگوید آنچه را که تجربه میکنیم زیباست. یعنی احکام زیبایی را به معنای عام و کلی در نظر نمیگیریم بلکه به معنای تجربی و جزئی در نظر میآوريم. کانت امر زیبا را از زیبایی جدا میکند.
وي به زيبايي و والايي از ديدگاه كانت اشاره و خاطر نشان كرد: اصطلاح دیگری که کانت در آن تفکیک ایجاد میکند مفهوم زیبایی و والایی است. هر دو مفهوم مخصوص انسان هستند. امر زیبا تحریک میکند در حالی که امر والا انسان را متاثر میکند. امر زیبا به عنوان چیزی که شایسته دوست داشتن است؛ در صورتی که امر والا تاثیر گذار است. شما وقتی در کنار اقیانوسی هستید آن اُبهتی که اقیانوس به شما میدهد امر والاست. ممکن است آن را زیبا ببینید ولی والایی آن را تحسین میکنید. کانت زیبایی و والایی را در مقالهای تحرير كرده که عنوان آن مشاهداتی در باب احساس زیبا و والا است. ولی همین مطلب را در نقد قوه حکم که در سال ۱۷۹۰ نوشته است مطرح میکند که آیا هنر و اخلاق ذوقی هستند؟ زیبایی را هم در امور اخلاقی به کار میبریم و هم در امور هنری. آیا حکم ما در هر دو جا نوعی ذوق است؟ وي این سوال را مطرح میکند که وقتی میگوییم چیزی زیباست به ذوق زیباشناسی پرداختهایم یا خیر؟
اين استاد دانشگاه به مباحث كانت در قلمرو مابعدالطبيعه پرداخت و افزود: او بحث زیبا را از قلمرو مابعدالطبیعه جدا كرده و در قلمرو زیباییشناسی قرار میدهد. به این ترتیب زمینه تاسیس زیبایی شناسی Aesthetic را فراهم میکند. در نقد قوه حکم امر زیبا بر اساس چهار مولفه مورد پژوهش کانت قرار میگیرد. یکی بر اساس مقوله کیفیت است. یعنی به عنوان متعلَق یک خوشایندی است فارغ از هرگونه علاقه شخصی. یعنی آن چیز خودش کیفیت زیبا را در خود دارد.
شهين اعوانی دومين مولفه را كميت شمرد و يادآور شد: دومین مولفه كمیت است. یعنی چیزی فارغ از مفاهیم به مثابه خوشایندی کلی. حکم ذوقی این چیز زیباست، در اینجا باید اعتبار همگانی داشته باشد و توسط دیگران تایید شود. همانطور که در اخلاق وقتی میگوییم این فعل حسن است، انتظار داریم که بقیه هم آن را تایید کنند. مولفه سوم این است که امر زیبا حکم ذوقی را از نسبت میان غایات اخذ میکند.
وي به تعريف كانت از زيبايي پرداخت و ادامه داد: كانت میگوید «زیبایی، صورت غایتمندی یک شی یا همان ابژه است از آن حیث که بدون تصور یک غایت، قصد و غرض ادراک میشود.» اینجا مشکلترین نقطه کانت است که تاكنون مورد اعتراض شدیدی نسبت به آن شده است. اگر به گلی نگاه کنیم احساس میکنیم همه چیز آن درست است و یک زیبایی دارد و این احساس به ما دست میدهد که صورت آن، قصد و غرضی را محقق میکند. شما در یک گل چه قصد و غرضی می بینید؟ غیر از آنکه آن را زیبا میبینید به چه منظور میگویید زیباست؟ آیا این زیبایی اعتباری است؟ کانت میگوید هیچ قصد و غرضی در گل نهفته نیست و ما هستیم که این غرض را برای آن تعریف میکنیم. هیچ قصد و غرضی را تعقل نمیکنیم.
اين پژوهشگر به تفاوت ميان تعقل و تخيل در هدايت ما به امري كه آن را زيبا فرض ميكنيم در نزد كانت پرداخت و گفت: او در اینجا در حقیقت فرق تعقل و تخیل را بیان میکند. به تعبیری که بدون مفهوم عقلی احساس میکنیم که گل باز هم متضمن قصد و غرضی است و نمیتواند بی هدف باشد. کانت میگوید احساس زیبایی، احساس معنایی موجود است. اگر از طریق وجود شناسانه بگوییم این گل زیباست و این زیبایی به چه معناست؟ عقل در اینجا ساکت میماند ولی تخیل است که ما را هدایت میکند که این زیبایی را بشناسيم.
اعواني به تشريح زيبايي آزاد و هدفدار از منظر كانت پرداخت و عنوان كرد: زیبایی آزاد و هدفدار از ديگر موضوعاتي است كه در نظريات كانت مشاهده ميشود. او بین این دو نیز تمایز قائل شده و معتقد است: «وقتی حکم میکنیم که گلی زیباست به احتمال زیاد مفهومی از قصد و غرض متحقق در آن را نداریم و یا نمیبینیم، لذا زیبایی آن گل زیبایی آزاد خوانده میشود و حکم ذوقی ما هم درباره این محض و خالص و بدون غایت می شود. اما وقتی به زیبایی ساختمانی مثلا کلیسا یا مسجد اشاره میکنیم این زیبایی هدفدار است. من اگر مسیحی باشم کلیسا را یک جور زیبا میبینم و اگر مسلمان باشم مسجد را جور دیگر زیبا میبینم. این هدفدار است؛ یعنی پیش زمینه دینی و فرهنگی و تربیتی و تاریخی دارد. در این صورت نگاه ما به این ساختمان جانبدارانه است. نمیتوانم خودم را از همه چیز عاری کنم و بگویم این ساختمان زیباست. در عین حال احساس خوشی هم كه به من دست ميدهد نيز باز هم جانبدارانه است. البته كانت فقط به كليسا اشاره دارد.
وي در همين زمينه ادامه داد: کانت در این مطلب اصرار دارد که وجه خاص و منفرد حکم ذوقی را حفظ کند و بگوید که ما ذوق داریم که میگوییم این ساختمان زیباست. اگر حکم ذوقی متضمن مفهوم عقلی غایت و غرض عینی باشد مثل حکمی است که به وسیله آن چیزی را خیر میشماریم در این صورت حکم ما حکمی معرفتی است. یعنی اگر بگویم این مسجد زیباست، در آن نماز خوانده میشود و نماز خیر است. در اینجا هم جانبدارانه است و هم غایت مدارانه است و هم اینکه معرفتی سخن گفته شده است. اینجا هنر کجا خودش را نشان می دهد؟ در اینجا حکم را از این جهت ذوقی میخوانند که مبنای ایجاب کننده آن مفهوم عقلی نیست بلکه احساس درونی است.
عضو کمیسیون دائمی هیئت امنای مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران به تمثيلهايي كه كانت براي مفهوم زيبايي جانبدارانه عنوان ميكند، پرداخت: مثال دیگری که کانت در موضوع زیبایی طرفدارانه و جانبدارانه یا آزاد میزند این است که شما نقاشی را در نظر بگیرید که میخواهد چهرهای را بکشد. این چهره تعین دارد. مثلا ایرانیها یک شکل صورت دارند و آفريقایی نوع دیگری. این را با یک کاریکاتور مقایسه کنید. این چهره کاریکاتوری جانبدارنه است و میخواهید چهره را طوری به تصویر بکشید که به آن مفهومی که در پی نقد آن هستید، برسید. لذا در اینجا جانبدارانه عمل کردهاید. اینجاست که اخلاق در هنر جانبدارانه است که من در کجا وجدان خود را به کار میبرم. به عنوان مثال در کاریکاتور و طنز ملتی یا گروهی را به تمسخر میگیرم اینجاست که هنر و اخلاق باید با هم تلاقی پیدا کنند. اینجا باز ایده متعارف زیبا و ایدهآل زیبا معنا پیدا میکند. ایدهآل زیبا آنجاست که هنر در قالب اخلاق و با وجدان اخلاقی بروز پیدا کند. غایت مدارانه، هدفدار و جانبدارانه است كه بيشتر جانب اخلاق را در نظر بگیرد. بنابراین این علاقه و انصاف در هنر ایجاد میکند.
اعواني چهارمين مولفه را خوشايندي شي ناميد و ادامه داد: چهارمین مولفه حکم ذوقی به جهت خوشایندی شی مربوط میشود. زیبا چیزی است که بدون مفهوم عقلی به عنوان متعلق یک خوشایندی، ضروری شناخته میشود. این ضرورت، نه ضرورت نظری عینی و نه ضرورت عملی که نتیجه آن قانون اخلاقی است بلکه این ضرورت، ضرورت مصداق است. مصداقی که اخلاق و هنر را با هم در يك اثر نشان میدهد. اینجاست که تصدیق همگانی را با خود به همراه دارد.
وي در ادامه به نتايجي كه كانت از مباحث خود دارد، پرداخت: در مجموع از منظر کانت علاقهای بی واسطه به زیبایی طبیعت داشتن همواره نشان از روح خوب است. من اگر از نظر اخلاقی درست باشم اثر هنری را هم به اخلاق میبینم و اگر درون من خوب نباشد و وجدان من بیدار نباشد، برداشت دیگری از هنر میکنم. بنابراین در صدور حکم ذوقی فرض قبلی ما این است که رضایت مشابهی از عمل متقابل قوای ذهنی در همه کسانی که عین را مورد بحث قرار میدهند این زیبایی حاصل می شود. یعنی یک شعور و معیاری به انسان میدهد. اینجا اخلاق و هنر، فرهنگ ساز میشود و وقتی فرهنگ ساز میشود، کانت آشتی با طبیعت را مطرح میکند. «طبیعت زیباست زیرا شبیه هنر به نظر میرسد و هنر وقتی میتواند زیبا خوانده شود که ما از هنر بودن آن آگاه باشیم و بر ما همانند طبیعت ظاهر میشود. زیرا هم در مورد زیبایی طبیعی و هم زیبایی هنری میتوانیم بطور کلی بگوییم زیبایی چیزی است که در داوری صرف خوشایند باشد.» در نهایت اخلاق و هنر وقتی به هم برسند، غایتمندی آن هم مشخص میشود. وقتی خلق یک اثر هنری میکنیم اینجا کانت انسانیت انسان را به وی گوشزد میکند. در مابعدالطبیعه اخلاق میخوانیم که همه چیز قیمت دارد، انسان است که ارزش دارد. اگر هنر را در قالب قیمت ببینید با همه اشیای دیگر فرقی نمیکند. ولي وقتي از لحاظ ارزش ببينيم، اخلاق و هنر در آن رعايت شده اين ارزشمند است.
اعواني در پايان مقاله خود به ايده متعارف زيبايي و زيبايي ايدهآل از منظر كانت پرداخت و توضيح داد: كانت به ايده متعارف زيبايي و زيبايي ايدهآل ميپردازد و ميگويد: زيبايي به معني ايدهآل آن اين است كه انسان تنها موجودي است كه غايتش را در خودش دارد و آن اثري كه خلق ميكند، نبوغ دارد. انسان وقتي اثري را خلق ميكند فينفسه غايتمند است كه اين انسانيت ميتواند در هنر تبلور پيدا كند كه خالقش انسان اخلاق مدار است.
همانديشي «هنر و اخلاق» با ارائه 6 مقاله برگزيده عصر دوشنبه 17 اسفند با حضور هنرپژوهان و صاحبنظران به كار خود پايان داد.
براي اطلاع از اخبار فرهنگستان هنر به كانال ما در تلگرام بپيونديد: https://telegram.me/artacademy