پروفسور ابينگ در همايش اقتصادهنر به رابطه ميان ميزان درآمد هنرمندان با تصديق و تاييد نهادهاي جهاني هنر اشاره كرد و آن را رابطهاي مستقيم شمرد كه نصيب تعداد معدودي از هنرمندان ميشود.
پروفسور ابينگ در همايش اقتصادهنر به رابطه ميان ميزان درآمد هنرمندان با تصديق و تاييد نهادهاي جهاني هنر اشاره كرد و آن را رابطهاي مستقيم شمرد كه نصيب تعداد معدودي از هنرمندان ميشود.
به گزارش روابط عمومي فرهنگستان هنر، همايش «اقتصاد هنر ايران» ميزبان چهره شناخته شده در اين عرصه، پروفسور «هانس ابينگ»، استاد هنر دانشکده فرهنگ و هنر دانشگاه اراسموس روتردام بود كه در اين همايش به تبيين نگاه خود در كتاب «چرا هنرمندان فقيرند؟» پرداخت و گفت: شايد تجربه هنرمندان در ايران متفاوت از تجربيات هنرمندان در اروپا باشد، در اين صورت علاقهمندم تا اين تجربيات را از زبان آنها بشنوم.
وي سپس به بررسي وضعيت معيشتي هنرمندان پرداخت و گفت: از حدود دو قرن پيش باوري مبني بر اينكه هنرمندان افراد فقيري هستند و بايد متحمل سختي شوند، شكل گرفت. اين مسئله كه بيشتر ريشههاي مذهبي و سنتي داشت، بر اين تصور بود كه هنر شغل نيست، بلكه يك الهام است.
اين استاد دانشگاه به تناسب ميان تقاضا و اشتغالپذيري اشاره كرد و افزود: ميبايست تناسبي ميان تقاضا و اشتغال پذيري وجود داشته باشد، شايد وضعيت اقتصادي كه در 50 سال اخير در اروپا اتفاق افتاده به گونهاي بوده كه آنها را به سمت خريد آثار هنري كشانده است كه رفته رفته با گستردگي حجم بازارها رو به افول گذاشته است.
اين هنرمند عكاس، ميانگين درآمد هنرمندان نسبت به كل جامعه را بسيار پايين دانست و افزود: درآمد متوسط هنرمندان نسبت به ميانگين جامعه بسيار كم است و نيمي از هنرمندان زير خط فقر زندگي ميكنند.
«ابينگ» به شمار هنرمنداني كه به شغل دوم نياز دارند، اشاره كرد و افزود: بيش از 70 تا 80 درصد از هنرمندان درآمدي براي امرار معاش ندارند و بايد به كار دوم اشتغال داشته باشند. برخي اوقات نيز اين درآمد به زير صفر ميرسد و هنرمندان ميبايست از اندوخته خود استفاده كند و از اين ميان فقط تعداد اندكي از آنها داراي درآمد بالا بوده و ثروتمند محسوب ميشوند و همين امر موجب ميشود بسياري از مردم تصور كنند كه هنرمندان افراد ثروتمندي هستند.
وي به تفاوت تعريف هنر در گذشته و امروز پرداخت و تصريح كرد: در قرون 15 و 16 به كساني در عرصه نقاشي هنرمند اتلاق ميشد كه به سبك رئاليست كار كند اما امروزه كسي كه اين سبك را داشته باشد اصلا هنرمند محسوب نميشود! امروز برخلاف حرفههاي ديگر هيچ مرزي براي ورود به دنياي هنر وجود ندارد و هركس ميتواند بگويد من هنرمند آماتور يا حرفهاي هستم و بر خلاف مشاغل ديگر نيازي به مدرك دانشگاهي نداشته باشد، براي همين ممكن است هنرمند بودن هميشه مورد شك قرار گيرد.
پروفسور ابينگ معتقد است: هنرمندان داراي منابعي پاداشي هستند که عبارتاند از درآمد، ستايش ديگران، صداي هنرمند و رضايت شغلي.
وي مهمترين عاملي كه موجب ميشود تا هنرمندان كار خود را رها نكنند، ستايش از سوي ديگران شمرد و يادآور شد: مسئلهاي كه بسياري از هنرمندان دوستدار آن هستند ستايشي است كه از سوي مردم يا نهادهاي هنري قرار گيرند كه ممكن است براي اكثريت آنها اتفاق نيافتد. ممكن است برخي از هنرمندان حتي مورد شناسايي نهادهاي هنري قرار نگيرند اما همچنان به كار خود ادامه دهند.
اين پژوهشگر در عرصه اقتصاد هنر افزود: ميزان درآمد هنرمندان با تصديق و تاييد نهادهاي جهاني هنر رابطه مستقيم دارد و هرچه يک هنرمند بيشتر مورد تاييد نهادهاي جهاني و يا مردم قرار بگيرد درآمد بيشتري خواهد داشت. اما اين پاداشها نصيب تعداد معدودي از هنرمندان ميشود.
وي رضايت شغلي هنرمندان را در ارتباط مستقيم با آزادي، ابراز عقيده و درک خويشتن دانست و گفت: وقتي درآمد هنرمندان کم است و شغل دوم، ۹۰ درصد وقت آنها را ميگيرد، آزادي زيادي براي هنرمندان وجود ندارد و بر خلاف باور اکثر اقتصاددانان، بسياري از هنرمندان رضايت شغلي ندارند.
به گفته اين استاد دانشگاه رتردام، باور عمومي اقتصاددانان بر اين است که هنرمندان چون خانوادههاي بهتري هستند و تحصيلات بالايي دارند، بنابراين ميتوانند وضعيت خودشان را انتخاب کنند و يا جهان هنر را ترک کنند و حرفه ديگري را انتخاب کنند و زمان بيشتري را به شغل دوم بپردازند اما اقتصاددانان مسئله را به درستي درک نميکنند.
اين هنرمند تصريح کرد: اقتصاددانان درک ميکنند که هنر براي جوانان جذابيت زيادي دارد و آنها جذب فعاليتهاي هنري ميشوند اما نميتوانند درک کنند چرا وقتي از شغل خود ناراضي هستند آن را ترک نميکنند.
به باور ابينگ، به دليل منش جهان هنر، هنرمند گزينه ديگري براي انتخاب ندارد و چون تمايل شخصي به هنرمند بودن دارد از انتخابهاي ديگر جلوگيري ميکند و با باور «همه چيز براي هنر»، فدا کردن همه چيز براي هنر خود را پسنديده ميداند.
وي عنوان کرد اگر هنرمند کارش را بفروشد پولي دريافت ميکند، اما اگر در گالريهاي دولتي آثار خود را به نمايش بگذارد پولي به او نميدهند و نهادهاي هنري مدعياند اين کار به نفع هنر است اما در اين بين هنرمندان آسيب ميبينند.
اين پروفسور دانشگاه رتردام تصريح کرد اين نوع نگاه هنرمندان اخيراً ضعيفتر شده است و آنها با تاسيس وبسايتهايي به بازاريابي آثار خود ميپردازند و به اين نتيجه رسيدهاند که تعصب و اصرار مفرط بر خودمختاري در کار آنها مفيد نيست.
به باور وي، در اين مورد گفتمان فعالانه و مذاکره بر وسواس متعصبانه براي خودمختاري ترجيح دارد و هنرمندان بايد بيشتر به مصرف کننده خودشان رو بياورند.