پژوهشکده هنر، دوازدهمین نشست از سلسله نشستهای «مطالعات هنر اسلامی» را به «تحلیل انتقادی گفتمانهای مسلط در مطالعات هنر اسلامی» اختصاص داد.
پژوهشکده هنر، دوازدهمین نشست از سلسله نشستهای «مطالعات هنر اسلامی» را به «تحلیل انتقادی گفتمانهای مسلط در مطالعات هنر اسلامی» اختصاص داد.
به گزارش روابط عمومی پژوهشکده هنر، وابسته به فرهنگستان هنر، این نشست تخصصی که بر محور بررسی و نقد کتاب هنر پیرا اسلامی نوشته صادق رشیدی، پژوهشگر و مدرس دانشگاه، شکل گرفته بود، دوازدهمین نشست از سلسله نشستهای پژوهشی مطالعات هنر اسلامی بود که به همت کمیته هنر ایران در دوران اسلامی پژوهشکده هنر برگزار شد.
در این نشست که عصر یکشنبه ششم اسفند با حضور علاقهمندان برگزار شد، مولف کتاب، به همراه امیر مازیار، صاحبنظر و استادیار و عضو گروه هنر اسلامی دانشگاه هنر، و مهدی کشاورز افشار، استادیار دانشگاه تربیت مدرس و پژوهشگر، به طرح دیدگاههای خود در خصوص این کتاب پرداختند. این کتاب برگرفته از پایاننامه دکترای مولف در رشته پژوهش هنر دانشگاه شاهد بوده است. گزارشی از مباحث طرح شده در این نشست را از نظر میگذرانید.
از هاله قدسی و اسطورهای تا مواریث حکمی و عرفانی: موانع پژوهش انتقادی در هنر اسلامی
آغازگر نشست، صادق رشیدی، نویسنده کتاب هنر پیرا اسلامی بود که در ابتدا با اشاره به چندسویه و چندوجهی بودن مطالعات خود در هنر؛ تجربه مواجهه با درس «حکمت هنر اسلامی» در مقاطع ارشد رشتههای هنری را انگیزه و دغدغۀ اصلی خود در ورود به حیطه مطالعات هنر اسلامی به شکل جدی و با هدف یافتن پاسخ پرسشهای دیرین خود عنوان کرد.
وی در ادامه از هاله قدسی و اسطورهای تنیده بر گرد مباحث هنر اسلامی و نگرش عرفانی و متون و مواریث عرفانی که ماهیت هنر اسلامی را تبیین میکنند، به عنوان دو مانع اصلی پژوهش آزاد و انتقادی در مطالعات هنر اسلامی نام برد و اظهار داشت: اين نتیجه بازخوانی من از تمامی آن نگرهها و رهیافتهای غالب بود. سعی کردهام به آنها نظری بیفکنم و این حوزه پژوهشی را ادامه خواهم داد تا حداقل طرح پرسشی برای علاقهمندان پژوهش در این حوزه کرده باشم.
تجربهای قابل امتداد و تکامل در فقدان منابع جدی حوزه «تاریخنگاری هنر اسلامی»
سخنران بعدی، امیر مازیار، چهره برجسته و نامآشنای مطالعات هنرپژوهی بود که در جایگاه نقد و ارزیابی کتاب، مطالبی را ارائه کرد. وی در آغاز سخن، با نویدبخش خواندن آثاری اینچنینی در حوزه پژوهشهای هنر اسلامی، بر ضرورت نگاهی روششناختی در این عرصه تاکید کرد و کتاب مورد بررسی در این نشست را در راستای همین پرسش و دغدغه دانست.
وی آنگاه با بیان خلأهای موجود در این حوزۀ پژوهشی و ضرورت کلیشهزدایی و ایجاد فضایی نقادانه برای مواجهه با این حوزه، اثر مورد بحث را فراتر از کلیشههای رایج و تفاسیر حکمیــعرفانی و.... در فاصله با آنها شمرد. ویژگی مثبت دیگر کتاب، در بیان دکتر مازیار، اصرار بر اتخاذ یک رویکرد تاریخی و مطالعه هنر اسلامی در بستر این تاریخینگری بود که در تبیین آن گفت: وجود این موانع نظری نمیگذارد هنر را در تاریخ مطالعه کنیم و یکی از مهمترین این موانع، تسلط گفتمانهای حکمی اسلامی است.
این پژوهشگر در ادامه، جامعیت کتاب را در طبقهبندی گفتمانهای مسلط، ذیل دو گفتمان اصلی و کلی توصیفیــتاریخی، و حکمیــعرفانی دانست و با مثبت خواندن کلیت فضای اثر و شیوۀ تبیین و بازخوانی مفاهیم افزود: در مجموع، این اثر در تفصیل مطالب چندان موفق نمینماید و البته جزو تجربههای اولیه ما در این مسیر محسوب میشود.
فقدان منابع جدیتر و مهمتر در حوزه تاریخنگاری هنر اسلامی و تاریخنگاران هنر اسلامی، نقیصه دیگر این اثر بود که دومین سخنران نشست به آن اشاره کرد و سپس به نقد و تحلیل رویکردهای پوزیتیویستی در تاریخنگاری پرداخت.
وی اضافه کرد: نویسنده وارد شناسایی و نقد و گفتگو با گفتمانهای موجود در کتاب هم شده، هرچند مولفههای این گفتمانها به دقت و وضوح تفکیک نشدهاند.
این مدرس و مولف هنری آنگاه با اشاره به ضرورت و مقتضیات نقد بدون تخریب در نقد سنتگرایان و پرهیز از کلیگویی و غیر دقیق سخن گفتن با استناد به بخشهایی از کتاب خاطرنشان کرد: ما در حوزۀ پژوهش علوم انسانی، مفاهیم صلب با معانی ثابت نداریم که بگوییم این است و جز این نیست. مفاهیم در این حوزه، عمدتا سیال و لغزاناند و قابلیت تفسیرهای پرشمار و گوناگون دارند.
وی سپس با بحث درباره معانی نماد و قراردادی بودن نماد و اینکه لزوما قراردادی بهصورت صلب و ثابت و مطلق نیست همچنانکه «گادامر» نیز همین نظر را دارد، به «نقد گفتمانشناسی» کتاب پرداخت و مواردی چون: عدم توضیحات کافی در خصوص رویکرد تاریخنگارانه و ضعف در تحلیل رویکرد اصلی کتاب که همان «گفتمان» است را برشمرد و گفت: خود نویسنده این مفهوم را که مرتبط با زمینههای فرهنگی و اجتماعی و تاریخی بوده و در حقیقت، نوعی «زمینه گرایی» است، درک کرده اما؛ در جاهایی دچار سوءتفاهم از این مفهوم گفتمان «پیرا اسلامی» میشویم. این ساختن گفتمان بر اساس تصمیم قبلی، دقیق نیست و همچنین نمیتوان تنها به گفتمان اسلام یا بهطور کلی گفتمان هنر بسنده کرد.
سومین سخنران نشست، «مهدی کشاورز» بود که در ابتدای سخن، با تعریف از نگاه انتقادی و شجاعت نویسنده در بیان موضوع و جسارت در نقد چیزهایی که نهادهای مستقر از آن حمایت میکنند و با ذکر اینکه: داشتن مواضع انتقادی، محتاج روحیه نقادانه است، اظهار داشت: نویسنده سعی کرده گفتمانهای مسلط را در عرصه مطالعات هنر اسلامی نقد کند و راه بدیلی پیشنهاد کرده و پیش رو گذارده.
این پژوهشگر و مدرس دانشگاه سپس به نقد کتاب پرداخت و به مواردی از این قبیل اشاره کرد: حدود و کارکردهای گفتمانها در کتاب نیست. مفهوم «گفتمان هنر اسلامی» مقداری اختلال دارد و ما دچار اختلال مفهومی در این حوزه هستیم. نویسنده بهنظر میرسد بحث و نقدش بر محور «مفهوم هنر اسلامی» است که از گفتمان شرقشناسی استخراج میشود، چنانکه «ادوارد سعید» در شرقشناسی میگوید: هنر اسلامی یک مفهوم کلی است که در یک گفتمان، معنا پیدا میکند.
وی در ادامه، ایراد مهم این «شرق شناسی وارونه» را این دانست که: دوباره یک «ما» در برابر یک «ما»ی دیگر ظهور میکند. پیامد این نوع نگاههای استعلایی، که زمان و مکان را منتزع میکند، به هنر (مثل رویکرد کوماراسوامی و رنه گنون و...) این است که همه تفاوتها را یکدست و یک کاسه میکند.
در بخش پایانی نشست، صادق رشیدی، پژوهشگر و مولف کتاب، در نوبت دوم به جمعبندی مباحث و پاسخ به انتقادات مطرح شده پرداخت.
وی با اشاره به اینکه نماد، رمز و نشانه از طریق ترجمه به ما رسیده گفت: بعضی نمادها وقتی در دل قدرت، نفوذ و ریشه میکنند تبدیل به اسطوره میشوند. تفاوتی که من بین نماد و نشانه مطرح کردم برگرفته از علم نشانهشناسی «چارلز پیرس» بوده است.
وی با اشاره به کتاب تفسیر و فراتفسیر از اومبرتو اکو تصریح کرد: مراقب باشید هرمنوتیک فلسفی، شما را به موقعیت بیمرزی منتهی نسازد که مرتکب «جعل معنا» میشوید.
این نویسنده، نبود اسناد تاریخی معتبر از نقاشان و هنرمندان را یکی از دلایل سوءتفاهمهای نظری شمرد که موجب شده اعماق تیره تاریخ، مبهم بماند و سفسطه زیاد شود.
وی با بیان تعریف و تفاوت نماد و نشانه که «نشانه» اگر بهتدریج شکل قراردادی پیدا کند، تبدیل به «نماد» میشود، افزود: بهترین کار، رجوع به اصل منابع است آن هم با تسلط بر زبان متون اولیه و اصیل.
وی در پاسخ این پرسش که چرا از روش «تحلیل گفتمان» و سپس روش «نشانهشناسی» در طرح و تبیین مباحث خود استفاده کرده است گفت: در حوزه گفتمان از نشانهشناسی به مثابۀ روش استفاده میکنند و بر عکسش، اولی «رویکرد» و دومی «روش» میشود. و در تعریف گفتمان افزود: من به عنوان گوینده، چیزی میگویم و شنونده هم دریافتی دارد؛ اما این لزوما به معنای یک تحلیل کامل زبانی نیست. میتواند دیداری باشد یا شنیداری. صادق رشیدی با ذکر این مطلب که تولید کننده گفتمان، خود ما هستیم خاطرنشان کرد: گفتمان، بیش از هرچیز، محصول اصطلاحات است. ما از گفتمان به یک ساحت معنایی خاص میرسیم. اگر ادبیات من تغییر کند، گفتمان من هم متاثر از آن تغییر خواهد کرد.
در پایان، حاضران به طرح پرسشهای خود از استادان حاضر پرداختند.
سلسله نشستهای مطالعات هنر اسلامی در سال آینده نیز با حضور صاحبنظران و عموم علاقهمندان در پژوهشکده هنر ادامه خواهد یافت.