اخبار > ارائه شش مقاله تخصصي در حوزه هنرهاي از ياد رفته


در اولين روز از گردهمايي گنجينه‌هاي از ياد رفته هنر ايران صورت گرفت
ارائه شش مقاله تخصصي در حوزه هنرهاي از ياد رفته

 

اولين نشست علمي دومين ‌گردهمايي گنجينه‌هاي از ياد رفته هنر ايران، بعد ازظهر دوشنبه، بيست و سوم آذرماه، در ساختمان مركزي فرهنگستان هنر برگزار شد.

 اولين نشست علمي دومين ‌گردهمايي گنجينه‌هاي از ياد رفته هنر ايران، بعد ازظهر دوشنبه، بيست و سوم آذرماه، در ساختمان مركزي فرهنگستان هنر برگزار شد.


به گزارش روابط عمومي‌فرهنگستان هنر، در اين نشست كه با رياست دكتر بلخاري برگزار شد،‌ابتدا معصومه يوسفي، پژوهشگر هنرهاي سنتي، مقاله خود را با عنوان «بازيابي و فن شناسي طلاكاري ملغمه‌اي» ارائه كرد. او درباره طلاكاري به عنوان يكي از فنون مورد توجه در هنرهاي سنتي گفت: «هم زمان با شناخت طلا، هنرمندان به دنبال ابداع روش‌هايي براي استفاده از اين فلز زيبا و با ارزش براي خلق آثار هنري خود بوده‌اند. يكي از اين شيوه‌هاي كهن، طلاكاري به روش ملغمه است. اين تكنولوژي كه با نام‌هاي طلاكاري جيوه‌اي و طلاكاري آتشين نيز شناخته مي‌شود، فن و هنر با ارزشي است كه وقتي وارد حيطه علمي‌آن مي‌شويم، در مي‌يابيم كه هنرمندان همچون دانشمندان، اين روش را بر حسب تجربيات خود، به بهترين وجه ممكن از نظر علم روز، تطبيق داده و اجرا كرده‌اند و در طول يك دوره دو هزار ساله و شايد بيشتر، براي خلق آثار هنري بديع و زيبايي كه امروزه زينت بخش موزه‌هاي ايران و جهان هستند، به كار گرفته‌اند.»


او درباره طلاكاري جيوه‌اي و كاربرد آن توضيح داد: «در طلاكاري جيوه‌اي، طلا و جيوه با هم مخلوط گشته و آلياژي مي‌سازند كه براي تزيين نقوش و سطوح فلزي به كار مي‌رود. پس از استفاده از ملغمه در مكان‌هاي مورد نظر، حرارت دادن فلز، جيوه خارج شده و لايه‌اي از طلا بر سطح فلز باقي مي‌ماند.» يوسفي در ادامه به بررسي و توضيح فن طلاكاري جيوه‌اي از دو بعد عملي و علمي ‌پرداخت.

در ادامه اين نشست پويا سرايي، دانشجوي دكترا در رشته پژوهش هنر، به توضيح درباره مقاله خود با عنوان «واخوان» در تبديل موسيقي اسلامي- ايراني به كنش معنوي گفت: «واخوان، به معناي بازگشت مكرر و لحظه به لحظه به تن صدا يا ديگر اصوات فونكسيونل هر مداليته، جزء لاينفك موسيقي خاورميانه است. از بودائيان تبت، تا موسيقي عثماني و شمال آفريقا از اين سنت موسيقايي بهره مي‌برند، آنچه مي‌نمايد، اين سنت مشترك كه از سويي سبب بروز مشابهت‌هاي زيبايي شناختي در فرهنگ‌هاي موسيقايي گوناگون و از سويي ديگر باعث پيوست هر چه بيشتر هنرهاي خاورميانه به يك كنش معنوي و پيدايي زباني مشترك در بين اين هنرهاست، ريشه‌اي فراتر از سنت‌ها و معيارهاي هنري-فلسفي منطقه يا دوره تاريخي خاصي دارد.»

او در ادامه به مقايسه زيبايي شناسي فواصل موسيقي اسلامي-ايراني با اجراي واخوان با زيبايي شناسي موسيقي تونال پرداخت و گفت: «ما سعي كرده‌ايم دو سطح، بنيان زيباشناختي در حوزه موسيقي خاورميانه را معرفي و طبقه‌بندي كنيم كه شامل بنيان‌هاي درون فرهنگي (خاص) و بنيان‌هاي برون فرهنگي (عام) است. در اين ميان «واخوان» با خصوصيات مشترك پديده شناختي و نيز منش و كاركرد معنوي يكسان، در ميان اقوام مختلف از مهم‌ترين بنيان‌هاي مشترك (عام) ميان زيبايي شناسي همه فرهنگ‌هاي موسيقايي اسلامي-ايراني تلقي مي‌شود.»

ولي الله كاووسي ديگر سخنران حاضر در اين نشست درباره «جايگاه شهر آشوب‌ها در بازشناسي آداب و اصناف از ياد رفته»، سخنراني كرد و گفت: «اخبار مكتوب متون تاريخي درباره صنايع و پيشه‌ها بسيار ناچيز است. علت آن شايد دوري اين حرفه‌ها از دربارها و رواج آن‌ها بين عامه مردم باشد. اشعاري با نام شهر آشوب از برخي شاعران پيشين در دست است كه اين كمبود را تا حدي جبران مي‌كند. اما در اين زمينه كار محققان تاكنون از حد تصحيح و شرح واژگان شهر آشوب‌ها فراتر نرفته است و هنوز نمي‌دانيم تا چه حد مي‌توان به اخبار اين آثار تكيه كرد.»

وي افزود: «كهن‌ترين شهر آشوب‌ها؛ بازمانده از سده ششم هجري قمري است؛ ليكن جريان شهر آشوب‌سرايي، از اواخر دوره تيموريان رونق گرفت و در عهد صفويان به اوج رسيد و در زمان قاجاريه توقف كرد. مسعود سعد سلمان، سنايي غزنوي، مهستي گنجوي، سيفي بخارايي، لساني شيرازي و ميرزا طاهر وحيد قزويني از شهر آشوب سرايان شهيراند.»

گفتني است در پايان پانل اول در روز نخست گردهمايي «گنجينه‌هاي از ياد رفته هنر ايران» دو فيلم «روز آفرينش»، ساخته سودابه مجاوري و «ابريشم» با محتواي هنرهاي سنتي، نمايش داده شد.

دومين نشست علمي از اولين روز دومين گردهمايي گنجينه‌هاي از ياد رفته هنر ايران
حبيب الله درخشاني، عضو گروه پژوهشي هنر تطبيقي فرهنگستان هنر؛ در ابتداي پانل دوم در اولين روز گردهمايي گنجينه‌هاي از ياد رفته هنر ايران، درباره «سنجش نقش مايه‌ها در بافته‌هاي سنگسري»، شامل ورنه، پلاس، مكنه، سرگيرا و ديگر نمونه‌هايي از اين دست سخنراني كرد. او با توضيح بر روي نمونه تصاويري از اين آثار هنري گفت: «نقش مايه‌هاي بافته‌هاي سنگسري ديرينگي بسيار دارند، اما تاكنون پژوهش جداگانه‌اي درباره آن‌ها انجام نگرفته است. آثار موجود در اين ناحيه باستاني، همانند آثار ديگر نقاط ايران زمين، بيانگر ويژگي‌هاي فرهنگ مادي و معنوي و به ويژه هنرهاي مردمي‌آن است. اشياي پديد آمده از گونه‌هاي متفاوت‌اند و مشتمل بر اشياي آرايه‌اي، ابزارهاي گوناگون فلزي، مسين و نقره‌اي مانند چنگوم، لنگري، باده و بافت‌هاي زيبايي چون سرگيرا، جاجيم، پلاس، ورنه، چورچو و جل است.» او در ادامه به بررسي تطبيقي نگاره‌ها و نقش مايه‌هاي اين بافته‌ها، بر اساس نگرش پديدارشناسانه در اصول هنرهاي ديداري و ذكر پاره‌اي از ويژگي‌هاي هنري آن‌ها پرداخت.

رحمان احمدي ملكي دومين سخنران اين پانل بود كه مقاله خود را با عنوان «حنانگاري در آيين‌هاي سنتي آذربايجان» ارائه كرد. او درباره استفاده از رنگ ماده‌هاي گياهي مثل حنا براي نقش پردازي دست و پا كه از ديرباز در آئين‌هاي مختلف آذربايجان رايج بوده است گفت: «شكل نقوش حنا در هر يك از موارد آئيني مثل عروسي‌ها، چهارشنبه سوري، عيد نوروز و در اعياد مذهبي، گونه‌هاي خاص و منحصر به فردي را شامل مي‌شد. نقوش دست‌ها در شب حنابندان و چهارشنبه آخر سال، از فرم‌ها و نقش مايه‌هاي طبيعي و نباتي مثل خورشيد، درخت، گل و پروانه يا نقش‌هاي رمزي انتزاعي،‌و گاه تلفيقي از آن دو تشكيل مي‌شد.»

وي افزود: «نقوش روي حيوانات گله، از علامات قرار دادي بين قبيله و روستا مثل قوس نيم دايره، ضربدر يا نشاني ديگر به وجود مي‌آمد. نقش روي دايره، و بيوك قاوال فرم‌هاي گرد داخل هم به همراه بته جقه‌ها و نقطه گذاري‌ها يا كشانه‌هاي خط را شامل مي‌شد و بر بسترهاي ديگر نيز متناسب با اندازه و فرم سطح رويشان، نقش‌هاي ديگر را مي‌نگاشتند.»

آخرين سخنران اين پانل، فهمينه قرباني، كارشناس ارشد هنرهاي سنتي؛ بود كه درباره «سوزن دوزي ميناب» سخنراني كرد. او در اين باره گفت:‌ «نقش دوزي، يكي از انواع رو دوزي‌هاست كه طي ساليان، زنان روستاي پوم از توابع شهرستان ميناب در شرق استان هرمزگان، به آن پرداخته‌اند. سابقه تاريخي اين نوع دوخت مشخص نيست. ولي آنچه ما مي‌دانيم اينكه آخرين بانوي سالخورده‌اي كه در اين روستا به اين هنر اشتغال داشته و به فوت و فن آن به خوبي آگاه بوده است، تا يكسال و اندي پيش در قيد حيات بوده و اكنون در گذشته است. لذا هيچ كس ديگري كه در تبيين دقيق و موشكافانه جزئيات اين هنر آگاهي كامل داشته باشد، در دسترس نيست.»

وي افزود: «با بررسي‌هاي شخصي و پرسش و پاسخ با زنان روستايي و كارشناسان محلي، دريافتم كه نقوش به كار رفته در اين نوع دوخت كاملاً هندسي هستند. اين نقوش كه تنها در ذهن هنرمند دوزنده و گاه روي ساير دست ساخته‌هاي مردم، از جمله زيراندازها، جاي داشتند، مرحله به مرحله روي زمينه كار نقش اندازي مي‌شوند. ابتدا نقوش درشت‌تر، كه محدوده آن‌ها با كشيدن نخ‌هايي از پارچه مشخص مي‌شود و سپس نقوش ريزتر، بر اساس شمارش تار و پودهاي پارچه، نقش مي‌شوند. در مرحله بعد درون اين نقوش با يك طراحي رنگ سنجيده و باغ‌هايي رنگارنگ از جنس ابريشم خالص پر مي‌شوند.»

گفتني است در پايان اين نشست، سه فيلم مستند با نام‌هاي «عبا بافي، موج بافي، دارايي بافي» ساخته حميدسهيلي مظفر، «روناس» ساخته محمدحسين حاجي آبادي و «ن مثل نخ، ن مثل نقش»، ساخته سعيد محصص به نمايش در آمدند.

اين نشست با برگزاري جلسه پرسش و پاسخ ميان حاضران و استادان پايان يافت.

 
 
 

زمان انتشار: دوشنبه ٢٣ آذر ١٣٨٨ - ٠٩:٤٨ | نسخه چاپي

نظرات بینندگان
این خبر فاقد نظر می باشد
نظر شما
نام :
ایمیل : 
*نظرات :
متن تصویر:
 

خروج