اولين نشست از دومين روز برپايي گردهمايي گنجينههاي از ياد رفته هنر ايران، صبح روز سه شنبه، بيست و چهارم آذرماه با حضور جمعي از استادان و علاقهمندان هنرهاي سنتي در سالن كنفرانس ساختمان مركزي فرهنگستان هنر، برگزار شد.
اولين نشست از دومين روز برپايي گردهمايي گنجينههاي از ياد رفته هنر ايران، صبح روز سه شنبه، بيست و چهارم آذرماه با حضور جمعي از استادان و علاقهمندان هنرهاي سنتي در سالن كنفرانس ساختمان مركزي فرهنگستان هنر، برگزار شد.
به گزارش روابط عموميفرهنگستان هنر، در ابتداي اين نشست دكتر محمدمهدي هراتي، عضو گروه هنرهاي سنتي فرهنگستان هنر، مقاله خود را با موضوع «گنجينه اوزان و مقادير از ياد رفته هنر ايران» ارائه كرد. او درباره مقاله خود گفت: «باور داريم كه هر يك از هنرهاي سنتي ايران، گنجينهاي از فنون،رموز، علوم و آداب از ياد رفته است و اي بسا هر كدام، صد دفتر از گنجنامهاي پر رمز و راز باشد كه در تنگناي حوادث و گذر ايام، از شبيخون بدخواهان بر باد رفته شد. بي ترديد بايد به نقش اوزان، مقادير و مقياسها، اندازهها و ابعاد مختلف هر يك توجهي دقيق كرد و به سؤالات فراواني كه در چند و چون پديدههاي ماندگار هنرهاي ايراني وجود دارد پاسخهاي مناسب داد.»
دكتر هراتي در ادامه به توضيح درباره رموز و فنون موجود در آثار اصيل ايراني مثل قالي پازيريك، ستونهاي تخت جمشيد، نقوش و آرايههاي ساتراپي هخامنشي و نسبت موم گمشده در پيكر مرد اشكاني در موزه ايران باستان پرداخت.
در ادامه اين نشست، مريم فيض الهي، هنرمند نقاش و ميناكار، به ارائه مقاله خود درباره «بررسي و شناخت مراحل ساخت هنر ميناكاري با ميناي خانه بندي» پرداخت. او در مقاله خود عنوان كرد: «مجموعه آثار هنري ما شيوه تفكرات اجتماعي و فرهنگي و باورهاي ديني ما را جلوهگر ميسازد. يكي از هنرهايي كه بايد پاسدار آن باشيم، هنر ميناكاري است. هنر ميناسازي را هنر آتش و عشق مينامند. زيرا هنرمند ميناساز تجسم دروني خود يعني آن شور و عشق دروني خود را بر ظروف نقش و نگار مينمايد و سپس براي مانگدار شدن آن را به آتش عشق ميسپارد. مانند ققنوس كه در آتش سوخت و جاودانه شد.» او در ادامه درباره تعريف و شيوه هنر ميناكاري توضيح داد: «هنر ميناسازي، صنايعي است كه از فلز و رنگهاي معدني -كه در تركيب پانزده درصد لعاب و هشتاد و پنج درصد رنگ است- تشكيل شده. در حقيقت مادهاي است كه از تركيب اكسيدهاي فلزي با حرارت به رنگهاي مورد نظر دست مييابد. بنا بر تعريف علامه دهخدا درباره هنر ميناكاري، ميتوان گفت: ماده شيشه اي و داراي رنگهاي الوان مختلف كه جهت رنگ كردن نقوش روي فلزات و اشياء سفالين و چيني به كار ميرود و در فرهنگ فارسي استاد معين آمده است، مينا مادهاي است از لعاب شيشهاي حاجب ماوراء يا شفاف كه آن را روي كاشي و فلزات براي حفظ نقش و نگار به كار بردند، تركيبي از لاجورد، طلا و غيره كه در كوره ميبرند و شفاف مثل شيشه كبودرنگ بيرون ميآيد.»
در ادامه سيدتقي حسيني و مرجان محمدي نژاد، مقاله مشتركي را با عنوان «نكاتي چند در باب زندگي تني چند از نقاشان ايراني، بر اساس جواهر الاخبار» را ارائه دادند. در اين مقاله عنوان شده بود: «از جمله منابع بسيار مهم در باب هنر و تاريخ كه متأسفانه تاكنون ناشناخته و به زيور طبع نيز آراسته نشده است، كتاب «جواهر الاخبار» است كه بين سالهاي 980 تا 982 تأليف شده است. بوداق منشي مؤلف اين رساله از بزرگان و منشيان برجسته سده دهم چنان كه از محتواي اثرش نيز مستفاد ميشود، مردي هنرشناس و كتاب شناس بوده و در خوشنويسي نيز دستي داشته است. «جواهر الاخبار» كتابي است مشتمل بر تاريخ عموميجهان تا سال 982 ق در اين اثر ضمن ذكر تاريخ عموميخلفاي عباسي، دفعتاً مطالبي درباره احوال هنرمندان كه بسيار ارزشمند و قابل استناد است بيان شده است.»
در پانل دوم از نشست صبح گردهمايي گنجينههاي از ياد رفته هنر ايران، ابتدا دكتر جمشيد صداقت كيش درباره «گيوه دوزي در آباده» سخنراني كرد. او ضمن توضيح بر روي تصاويري از شيوه ساخت گيوه در آباده، گفت: «برخلاف شهرت و سابقه فراوان منبت آباده در دوره قاجار، به نظر ميرسد كه گيوه دوزي در پايان دوره قاجار در شهرستان آباده آغاز شده باشد. اين حرفه در مدت كوتاهي چنان در اين شهر گسترش مييابد كه در سال 1303 ق فقط نه هزار جفت گيوه از آنجا به اصفهان صادر ميشود. بنا به گزارش كميسيون ملي يونسكو در ايران، در دوره رونق و شكوفايي اين صنعت دستي، ساليانه 25000 جفت گيوه در اين شهر توليد ميشد و با توجه به اين آمار، مجموعاً 1550 نفر در زماني كه شهر آباده داراي 8000 نفر جمعيت بود،به كار گيوه دوزي اشتغال داشتند و شهرت توليدات آنها در سراسر ايران زبانزد بود.»
وي در ادامه گفت:«آمار ما از آبان 1388 بيانگر آن است كه در حال حاضر در شهر آباده فقط يك تخت كش، پنج گيوه دوز و پنج رووار چين و مجموعاً يازده نفر با توليد ساليانه حداكثر صد جفت گيوه مشغول به كار هستند. ترديدي نيست كه با مرگ آنها، ديگر نامي از اين صنعت دستي در اين شهر وجود نخواهد داشت.»
در بخش بعدي اين نشست حسن ولي زاده، مقاله خود با عنوان «تأملي در جهله، بازماندهاي از سفال جنوب ايران» را ارائه كرد. او درباره جهله سازي توضيح داد: «سابقه جهله با بررسيهاي بدست آمده، به دوران اشكانيان ميرسد. سفالگري در جنوب، سابقه زيادي دارد و با توجه به وضعيت فرهنگي و منطقهاي آنها با اقوام هندي و افريقايي مشابهتهاي زيادي ميان ظروف بدست آمده از جنوب هرمزگان و آثار هندي وجود دارد.»
او در ادامه با توضيح بر روي تصاويري از مراحل ساخت جهله و سفالگري در جنوب ايران گفت: «جهله سازي مشخصاً در ميناب صورت ميگرفت و به نوعي ميتوان ميناب را مهد سفال كاري دانست. در اين منطقه حتي تا پانزده سال پيش، همه ساكنان آن به سفالكاري مشغول بودند. بسياري از سفالهايي كه به حاشيه خليج فارس صادر ميشد،متعلق به منطقه ميناب بود. اما امروزه تعداد محدودي در اين منطقه به سفال كاري مشغول هستند. در حالي كه حتي تا پانزده سال پيش اكثر ساكنان اين منطقه به سفالگري اشتغال داشتند.»
او در پايان صحبتهايش به ويژگيهاي جهله پرداخت و گفت: «از ويژگيهاي جهله، خنك كردن آب بوده است و با توجه به تغيير نوع زندگي مردم، ديگر نياز به اين ظرف كمتر احساس ميشود و دليل ركود ساخت آن نيز همين امر است.» در پايان اين نشست فيلم مستند «سفال هلنچوگان» ساخته انور بجارزهي به نمايش در آمد و ميهمانان پس از استراحتي كوتاه به نشست دوم دعوت شدند.
|