آرم فرهنگستان هنر
اخبار > فرهنگستان هنر میزبان نخستین همایش ملی هنر از منظر اندیشه اسلامی


فرهنگستان هنر میزبان نخستین همایش ملی هنر از منظر اندیشه اسلامی

 

نخستین همایش ملی هنر از منظر اندیشه اسلامی و اندیشمندان مسلمان و آیین رونمایی از پنج عنوان از کتاب‌های فلسفه هنر اسلامی در فرهنگستان هنر برگزار شد.

به گزارش روابط عمومی فرهنگستان هنر، این نشست صبح امروز 10 دی ماه 1403، با توضیحاتی از جانب جلال غفاری، دبیر همایش و رییس دانشکده هنر و رسانه شهید آوینی و محمدرضا حُسنایی، دبیر علمی همایش و عضو پیوسته فرهنگستان هنر، در مورد ضرورت و نحوه برگزاری این رویداد علمی و دورنمای بین‌المللی درنظر گرفته شده برای آن آغاز به کار کرد.
در این همایش ملی که به همت دانشکده و پژوهشکده هنر، رسانه و فضای مجازی دانشگاه امام حسین(ع) و با حضور مسئولان، پژوهشگران و اصحاب رسانه برگزار شد، محمدرضا نقدی(معاون هماهنگ کننده سپاه پاسداران) و مجید بذرافکن(معاون فرهنگی سپاه پاسداران) به عنوان میهمانان ویژه در جایگاه هیئت رئیسه حضور یافتند و عبدالحسین خسرو پناه، دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی و مجید شاه‌حسینی، رییس فرهنگستان هنر، پیرامون مبانی هنر حکمی و ایرانی-اسلامی و تفاوت بن‌مایه‌های آن با هنر یونانی و غربی سخن گفتند. همچنین پژوهشگران در دو پنل جداگانه به سخنرانی و ارائه مقالات خود پرداختند.


حجت‌الاسلام خسروپناه گفت: وقتی سخن از هنر به میان می‌آید، هنرهای تجسمی، آوایی، صناعی، مرکب و... را شامل ‌می‌شود. تاکنون در حوزه اندیشه هنر و اندیشمندانی که در باب هنر سخن گفته‌اند، آثار متعددی منتشر شده است. در حوزه فلسفه هنر و فقه هنر نیز موضوعات مختلف مورد واکاوی قرار گرفته و در آغاز راه نیستیم. انجمن حکمت و فلسفه نیز قبل و پس از انقلاب اسلامی در حوزه حکمت هنر کار کرده است. اما باید توجه کنیم که خلأ بزرگ ما رابطه حکمت هنر با حکمرانی است.
وی افزود ما در تمدن بشری عمدتا از سه نوع هنر برخورداریم که شامل هنر سنتی، مدرن و حکمی می‌شود. هنر سنتی اقسامی دارد که در هنرهای شرقی و نیز مسیحیت قرون وسطی موضوعیت داشته و با واژه تردیشن(tradition) از آن یاد می‌کردند. هنری که مبتنی بر ایمان‌گرایی و عقل معاد و آخرت‌اندیشی بوده و وارد مقوله عقل معاش نمی‌شده است.
در اواخر قرن 15 با وقوع رنسانس واژه مدرن مطرح شد. در این دوره عقل معاش و عملی که می‌توان آن را سابجکتیویسم(subjectivism) و اصالت فاعل شناسای انسانی نامید، جایگزین عقل معاد شد. به‌تدریج با طرح این مباحث بین متفکران غربی، عقل معاشِ دکارتی یا کانتی یا وبری که راحتی، لذت و خوشی را در دنیا رقم می‌زند، در اولویت بسیاری از ایشان قرار گرفت و حقیقت و رکن هنر را که تخیلِ مولّدِ زیبایی است، تحت تاثیر قرار داد. در حقیقت نکته اصلی این است که هر تفکر با کدام یک از انواع عقل‌ پیوند دارد. تمایزها اینجا معلوم می‌شود. این مسئله در هنر و سینمای مدرن نیز منعکس شده است.
دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی ادامه داد: ما در دوره تمدن اسلامی، هنرِ مبتنی بر حکمت داشتیم. از موسیقی و سازهایی مثل رباب، سنتور، نی، تنبک یا حتی دستگاه‌های موسیقی اعم از شور و همایون و نوا و... گرفته تا خوشنویسی و معماری. به‌طور مثال مسجد جامع هزار ساله یزد دقیقا مبتنی بر حکمت است. این حکمت که بر اساس حکمت قرآن است، با فلسفه و حتی فلسفه اسلامی تفاوت دارد. زیرا فلسفه اسلامی مبتنی بر عقل نظری و عملی است و فیلسوف بِما هُو فیلسوف بر خلاف فقها که احکامشان در حوزه معیشت است، جز در موارد کاربست یافته که وارد حوزه عقل معاش می‌شود، با این نوع از عقل، کاری ندارد.
وی در همین زمینه ادامه داد: ما در اسلام ترتیبی برای مراحل تکاملی منبع ادراک بشر داریم که به ترتیب سمع و بصر، تخیل، عقل، لُب، فواد، صدر و قلب هستند و در حکمت قرآنی، حکمت را با اولوالباب پیوند می‌زنیم. در حقیقت لُب، خرد نابی است که حاصل جمع عقل نظری، عملی، معاش و معاد است. هنرهای ما زمانی حکمی هستند که مبتنی بر تمام شقوق عقل باشند. بنابراین تفاوت هنر حکمی و مدرن در اصل تخیل و زیبایی نیست بلکه در منشأ تخیل است. معتقدم هنرمندان ما اگر ساز موسیقی ساخته‌اند، اگر ذیل ریاضیات دستگاه موسیقی ساخته‌اند، اگر دانش معماری را طراحی کرده‌اند، دقیقا ترکیبی از این چهار عقل را داشته‌اند که حکمت هنر و هنر حکمی را به وجود آورده‌اند. چون حکمت با اولوالباب پیوند داشته است.
خسروپناه در پایان بر دو نیاز اصلی جامعه امروز که یکی پیوند حکمت با هنر و دیگری پیوند حکمت هنر با حکمرانی است تاکید ورزید. و ضرورت ورود مصداقی به عرصه سیاست‌گذاری، تسهیل‌گری، نظارت و ارزیابی چنین حکمرانی را یادآور شد.

 


در ادامه این نشست مجید شاه‌حسینی، رئیس فرهنگستان هنر، با اشاره به مختصات هنرمند مسلمان، مقایسه کوتاهی میان عقل در هنر دینی و هنر یونانی صورت داد. وی گفت: تفاوت این دو گونه، ناشی از تفاوت میان عقل متصل و منفصل است. عقل متصل عقلی است که در محضر حضرت رب، رنگ و بوی توحیدی می‌گیرد و انسان هنرمند طبق تعریف شهید مطهری در آن ساحت جهان را محصول یک تجلی پروردگار در آینه حُسن می‌داند. در این نگاه هنرِ هنرمند، کشف جلوات آن تجلی است و این ویژگی او را واجد صفت اولوالالباب می‌کند.
او در همین زمینه ادامه داد: حال آنکه عقل در تعریف یونانی در صورتی که از آن خرافه‌زدایی و اسطوره‌زدایی شود، عقل منفصل خواهد بود. عقلانیتی که انسان یونانی پس از رها شدن از سلطه اساطیر و خرافات المپی در جهان گسسته خود برگزید. عقلی که بنا به گفته دکارت مبتنی بر شک به همه چیز بود و در دوره رنسانس، کلاسیک و عصر روشنگری باب شد و انسان تنهایی را می‌ساخت که با گسستن تعلقات قلبی، بدون اینکه هیچ دستاویزی داشته باشد باید معرفت خود را به تعبیر یونانی‌‌ها از صفر، خائوس یا کائوس بازتعریف کند. ثمره هنری که مبتنی بر عقل منفصل خلق می‌شود در بسیاری موارد شرک است. برای اثبات این مدعا کافی است نگاهی به جهان هنر در یونان باستان بیندازیم.
وی افزود: جبر تراژیک و روند خلق تراژدی و کمدی فراتر از تعابیر ساده است. هرگز این نبوده است که یکی با پایان دردناک و اشک‌آلود و دیگری با ماهیت خنده‌دار و مضحک باشد. بلکه تراژدی، ستیز نافرجام انسان فانی با تقدیر بی‌رحمانه جاودانان یا الهگان المپ بود که از کودکی در قالب یک پیشگویی این تقدیر شوم را بر انسان جبر می‌کردند و او هر چه می‌کوشید از این پیش‌بینی خدایان المپ رها شود، بیشتر گرفتار می‌شد. مانند داستان اودیپوس، ایفیژنی و آنتیگونه. پس تراژدی شکست و تحقیر همیشگی انسانی است که می‌خواست اختیار خود را در مقابل سلطه الهه‌گان المپ به رخ بکشد و اشکی که در نهایت بر گونه مخاطب جاری می‌شود و آن را پالایش و کاتارسیس (katharsis)می‌خوانند در حقیقت حس شکست اوست. انسانی که هر چه هوشمندتر، خردمندتر و ستیهنده‌تر باشد، بیشتر مورد عقوبت خدایان قرار می‌گیرد و استخوانش سخت‌تر خواهد شکست.
رییس فرهنگستان هنر ادامه داد: با نگاهی به 36 وضعیت نمایشی درمی‌یابیم که چگونه انسان همواره در بستر اراده جبرآلود خدایان تحقیر می‌شود. هر چند نمی‌خواهیم از منظر فقه به این 36 وضعیت نگاه کنیم اما با اندکی مطایبه می‌توان گفت که20 مورد از آن‌ها گناه کبیره، 10 مورد مکروه و 6 مورد دیگر نیز خنثی است.
بنابراین فکر می‌کنم در مسیری که می‌پیماییم ضرورت یونان‌زدایی از ساحت هنر ایرانی‌اسلامی مشهود است. چون تا زمانی که در مبانی هنری، معبد یونان وجود دارد راه بر کسانی که از منظر حکمت به هنر می‌نگرند، بسته است. زیرا ماهیت اندیشگانی و جهان این دو مکتب فکری از هم متمایز است. چنان‌که می‌بینیم از هومر، ایلیاد و اودیسه حاصل می‌شود و از حکیم متألهی چون فردوسی، شاهنامه.
در هنر برخاسته از عقل متصل شما ترویج و خلق فضایل و درمان رذایل را نظاره می‌کنید و در هنر منفصل، خلق رذایل و انکار فضایل. در عقل متصل حماسه و منطق احدی‌الحسنیین آفریده می‌شود و در عقل منفصل شکست و 36 وضعیت نمایشی.
مجید شاه‌حسینی ادامه داد: در تعریف کمدی نیز آن را جایی می‌دانستند که بر خلاف تراژدی شطرنج خدایان با انسان نیست. بلکه انسان‌ها در روابط زمینی و پوچ خود، به خود رها شده‌اند. پس فضایی مضحک و خنده‌دار شکل می‌گیرد. چون هیچ‌کدام از نخبگان المپی اینجا حضور ندارند. مکاتب هنری بعد از رنسانس نیز مبتنی بر سپهر اساطیر یونانی است و جبر کلاسیک قریب دو قرن حاکم است. بعدها نئوکلاسیک‌ها سعی کردند قدری این فضا را ترمیم کنند.
او با تاکید بر این نکته که در هنر حکمی جنسی از رئالیسم شهودی جریان دارد و واقع‌گرایی در جهان محضریت اتفاق می‌افتد، آن را بخشی از منطق ملکوت دانست که در زیست دنیایی انسان‌ها جاری می‌شود و در پدیده‌ای مانند اربعین ظهور می‌کند. به گونه‌ای که در زیست انسانی میلیون‌ها نفر جاری می‌شود و علاوه بر مسلمانان، پیروان سایر ادیان و فرق را نیز به این مسیر می‌کشاند. این حس محضریت، درحرکت به سمت امام جهانی را رقم می‌زند که گویی قطعه‌ای از آسمان است که بر زمین فرود آمده است. بنابراین امروز، پرداختن به چنین محتوایی که در کتاب‌های هنر مغفول مانده ضرورت دارد.
عضو پیوسته فرهنگستان هنردر تشریح بیشتر این مطالب اضافه کرد: منشأ هنر در هنر حکمی و ایرانی‌اسلامی خیال رحمانی است. منشأ خیال رحمانی وحی است که بنا به فرموده قرآن از جانب خداوند و در مراتب مختلف به مخلوقات افاضه می‌شود. در هنر منبعث از عقل متصل، بالاترین مرتبه وحی بر جان هنرمند می‌نشیند و موجب خیال می‌شود. در حالی که در هنر یونانی عنصر اختیال را داریم که بنابر فرموده علامه جوادی آملی برگرفته از مفهوم قرآنی مختال است و در برابر خیال قرار می‌گیرد.
وی در خاتمه افزود: برای ورود به مقوله هنر ایرانی‌اسلامی، ناگزیریم که در مورد منشأ ماندگاری ایران سخن بگوییم. بنده شخصا بر این باورم که فارغ از حاکمیت جمهوری اسلامی، این امر که امروز کشوری به نام ایران داریم، مرهون سفر تاریخی آقا علی‌بن‌موسی‌الرضا(ع) به سرزمین ما و تأثیری است که این سفر در به رسمیت شناختن تشیع و تبدیل آن از یک گروه نهان‌روش و تحت ستم به گروهی بود که دانشمندان و حکیمان و هنرمندان آن توانستند ظهور و بروز یابند. بعدها می‌بینیم که به برکت همین تفکر شیعی است که به واسطه صفویه نام ایران دوباره جان می‌گیرد و پس از آن نیز با مکتب هنر صفویه این جریان تا امروز امتداد پیدا می‌کند.
معتقدم هنر ایرانی‌اسلامی را جز با منطق مکتب هنر رضوی نمی‌توانیم تکمیل کنیم. از این‌رو ضرورت دارد که این مکتب و مؤلفه‌ها و بُردارهای اصلی فکری و اندیشگانی آقا علی‌بن‌موسی‌الرضا‌(ع) و آنچه که تا امروز از ایشان مانده را مورد واکاوی عمیق قرار دهیم که قطعا چراغ راه ما در این مسیر خواهد بود.
در پایان این همایش از کتاب‌های زیبایی هنر در اندیشه علامه طباطبایی به قلم محمدحسین سرانجام، در وصف آن شمایل اثر محمدجواد سعیدی‌زاده، نسبت هنر با حقیقت نوشته جمال احمدی و درس‌گفتارهای همایش ملی هنر(حاصل 22 پیش‌نشست تخصصی) رونمایی شد و چکیده مقالات در قالب نسخه مکتوب در اختیار شرکت کنندگان قرار گرفت.

برای دیدن فیلم کامل نشست اینجا کلیک کنید.

گزارش تصویری این همایش را اینجا ببینید.

 

 

 
 
 

زمان انتشار: سه شنبه ١١ دی ١٤٠٣ - ١٠:٣٩ | نسخه چاپي

نظرات بینندگان
این خبر فاقد نظر می باشد
نظر شما
نام :
ایمیل : 
*نظرات :
متن تصویر:
 

خروج




اخبار
;