نخستین پیشهمایش همایش «بازخوانی آرای موسیقایی فارابی» با موضوع «آرای فارابی در باب موسیقی؛ تنبور خراسانی» را معاونت علمی و پژوهشی فرهنگستان هنر و با حضور عبدالمجید کیانی، عضو پیوسته و رئیس گروه تخصصی موسیقی فرهنگستان هنر؛ علی بیانی، دبیر علمی همایش فارابی؛ و بابک خضرایی، از اعضای گروه موسیقیِ فرهنگستان هنر؛ و هنرمندان و متخصصان موسیقی برگزار کرد.
نخستین پیشهمایش همایش «بازخوانی آرای موسیقایی فارابی» با موضوع «آرای فارابی در باب موسیقی؛ تنبور خراسانی» را معاونت علمی و پژوهشی فرهنگستان هنر و با حضور عبدالمجید کیانی، عضو پیوسته و رئیس گروه تخصصی موسیقی فرهنگستان هنر؛ علی بیانی، دبیر علمی همایش فارابی؛ و بابک خضرایی، از اعضای گروه موسیقیِ فرهنگستان هنر؛ و هنرمندان و متخصصان موسیقی برگزار کرد.
علی بیانی، معاون پیشین هنری فرهنگستان هنر و دبیر علمی همایش بازخوانی آرای فارابی، بهعنوان نخستین سخنران این همایش با این سخن آغاز کلام کرد که: جلسه امروز به موسیقی خراسان اختصاص دارد که پیشهمایشِ همایش اصلی فارابی است.
او ادامه داد: در ابتدا ممکن است در ذهن هر مخاطبی این سؤال مطرح شود که چرا ما به گذشته بازمیگردیم و برای شخصیتهای علمی، اینچنین همایشهایی برگزار میکنیم و آرای آنها را بررسی میکنیم؟ در پاسخ به این پرسش باید گفت این، بازگشت به گذشته نیست؛ بلکه به قول حضرت مولانا که میفرماید: "هر چه شد اِشکسته، سازندش درست / آنچه گم شد میکنندش بازجست"، بازجست است؛ زیرا بازگشت محال و امری غیرممکن است و هیچگاه نمیتوانیم به زمانی که از آن عبور کردهایم برگردیم؛ نه ما آن آدمها هستیم و نه آن فضا و موقعیت همان است و همه اینها متغیر است. ما میخواهیم رو به آینده نظر کنیم و به سمت آن برویم و باید بر اساس گذشته پلههایی به پلههای قبل اضافه کنیم تا این امر محقق شود، و این ممکن نیست مگر آنکه بازجستی از گذشته صورت گیرد.
این پژوهشگر ادامه داد: فردی که در حال حرکت به آینده است، در مسیرش رودخانهای کوچک پدیدار میشود که اگر بخواهد رد شود ممکن است موفق نشود و اگر بخواهد بماند هم، که مانده و حرکتی صورت نگرفته است و آن شخص ممکن است به عقب بازگردد برای اینکه نیرویی ذخیره کند و به آینده جهش کند. پس برای جهش به آینده نیاز به قوهای داریم که با آن به سمت آینده جهش کنیم. نسبت انسان با عالم در ادوار مختلف تاریخی در حال تغییر است و این تغییر را امروز از وجهی دیگر مد نظر قرار میدهیم که رجوع موسیقی به هزاران سال پیش و سرآغاز تاریخ است. نسبت انسان با سرآغاز عالم و آدم نسبتی حضوری و دلآگاهانه بود و این نسبت امروز تغییر کرده است. تاریخ را وقایع نمیسازد، تاریخ را نسبتهایی که انسانها با عالم برقرار میکنند میسازد. بعضی از انحای موسیقی که رجوعش به سرآغاز تاریخ است، ودایع سرآغاز تاریخ را همراه خود دارند و نظر به سرانجام تاریخ میکنند. در این سیر سرآغاز و سرانجام، یک دوره تاریخی است که در این دوره تاریخی دانشمندان و هنرمندان ظهور کردهاند. از چندهزار سال پیش افرادی بودند که درکی عمیق از حقایق زندگی داشتند و انحای مختلف آن را در کتابها و آرایشان منعکس کردهاند. در این دوره در منطقهای که ما زندگی میکنیم، دانشمندان بسیاری ظهور کردهاند و تقریباً تمامی دانشمندان متعرض موسیقی در آثار خود شدهاند. این دانشمندان بر حکمت، ریاضیات، طب و علوم دیگر تسلط داشتند و گذشته فرهنگی ما بر اساس زحمات آنها پایهریزی شده است. در این دوران تاریخی وقتی به کتب دانشمندان و بزرگان عرصه علم و فرهنگ نگاه میکنیم، تقریباً همه متعرض موسیقی شدهاند، اما نکتهای که هست آن است که امثال ابنسینا و فارابی و صفیالدین کتاب و رسالاتی مستقل در باب معماری و نقاشی و... ننوشتند. سؤالی که پیش میآید آن است که چرا این بزرگان درباره این موضوعات مطالبی ندارند، اما همه در باب موسیقی رسالاتی دارند و مثلاً فارابی در عمل نیز بر نواختن موسیقی تسلط داشت و چیرهدست بود و سازهایی هم طراحی کرده بود. پس از این دانشمندان تا سالها این چالش وجود داشت که موسیقی در آثار این بزرگان بر چه اساس و مبنایی تعریف شود. بعضی دنبال موسیقی اروپا و غرب بودند و در آخر میگفتند این جواب موسیقی ما نیست.
این مولاناپژوه افزود: فارابی در کتاب موسیقیالکبیر در باب علم و عالم صحبت میکند و میگوید علم عبارت است از اصول معرفت به وجود شئ و معرفت بر سبب و وجود آن. او عالم را کسی میداند که معنی بر آن حاصل باشد. موسیقی نوعی کشف و دریافتی از حقایق هستی است و باید بر اساس ضابطه و شاکلهای خاص تحقق پیدا کند و انتقال بیابد. این موضوع چالشهای بسیاری را میطلبد و این که اساسش بر چه مبنا باشد. اصل و اساس موسیقی فواصل صوت است و در هر نوع ترکیبی که ایجاد شود، معانی خاصی را طلب میکند و کلیت و استعداد بروز بعضی ویژگیهایی را که در درون انسان درج شده، به نحوی انعکاس میدهد.
بیانی سخنانش را چنین ادامه داد: هنرمند قادر به نفی زمان و مکان است؛ چون در دل هستی نفوذ میکند و از ساحتی به ساحت دیگر میرود و عبور از ساحت اول به دوم به این سادگی نیست و این امری است که بعضی بزرگان داشتهاند و امثال فارابی قادر به این درک بودهاند. تقسیماتی که مثلاً فارابی در احصاءالعلوم میکند قابل توجه است و بقیه دانشمندان موسیقی را جزوی از ریاضیات و حکمت قرار دادهاند؛ مثلاً ابنسینا در کتاب شفا یا در کتب دیگر، گفته میشود که موسیقی بخشی از ریاضی و حکمت است. این را که حکمت چیست، بدین صورت میتوانیم بیان کنیم که حکمت علمالاشیا است؛ علم به ماهیت و اعیان اشیا و عمل به مقتضای آن است. پس یک وجه موسیقی به عالم مجرد که ریاضی باشد مرتبط است و رویه دیگر آن حکمت است که شناخت و معرفت محسوب میشود و این معرفت به این سادگی حاصل نمیشود؛ مگر آنکه انسان بتواند از ساحتی به ساحت دیگر انتقال پیدا کند، و موسیقی زمینه این انتقال معرفتی را مهیا میکند؛ البته نه هر موسیقیای؛ بلکه موسیقیای که بزرگان با این دقت و وسواس درباره آن مطلب نوشتهاند.
او در ادامه گفت: امروز با موسیقی بهعنوان عامل تفنن که بتواند تا حدی به ما آرامش دهد برخورد میکنیم که این تنها یک وجه از موسیقی است؛ حال آنکه موسیقی، خوانی گسترده است که هر کس به قدر توان و استعداد از آن بهرهمند میشود. اساس موسیقی، حکمت نزد بزرگان و شناخت هستی از این طریق است و یکی از راههای شناخت عالم است. موسیقی دو وجه فیزیک و جان دارد. عموماً در این جلسات و سمینارها به وجه فیزیکی آن پرداخته میشود و بعضاً از وجه حکمی آن غافل میشویم.
دبیر علمی این همایش در انتها گفت: پیشهمایش امروز قرار بود همایش اصلی و بینالمللی باشد و در همین ماه برگزار شود، اما به این دلیل که یونسکو سال 2020 را سال فارابی اعلام کرده است و بعضی کشورهای دیگر در این امر حضور دارند، بنا شد که ما هم در سال آینده همایشی بینالمللی برگزار کنیم و تا آن همایش اصلی، پیشهمایشهایی دیگر برگزار میشود.
آیین پژوهش در صناعت موسیقی از نظر فارابی
سخنران دوم این همایش عبدالمجید کیانی، رئیس گروه موسیقی فرهنگستان هنر بود که سخنان خود را اینگونه آغاز کرد: همیشه این سؤال مطرح است که چه لزومی دارد که ما آثار فارابی را به این صورت بکاویم و به آن بازگشت کنیم؛ وقتی میدانیم که او بیش از هزار سال قبل زیسته و با موسیقی آن زمان در ارتباط بوده است. همانطور که میدانید کار من نوازندگی است. نه محققم که اهل تحقیق باشم و نه سخنورم. دوست دارم نوازندگی کنم، ولی از آنجا که مخاطب من باید از کار من سر دربیاورد، به کتاب فارابی رجوع میکنم. هنگامی که با کتاب فارابی روبهرو میشوم متوجه میشوم که دارد به من درس چگونه پژوهشکردن را یاد میدهد. این برای من جالب بود؛ نه بهعنوان تحقیق، بلکه بهعنوان نیازی شخصی. وقتی مطالعه میکنم، میبینم چقدر اصول پژوهش در مقدمه فارابی است و چقدر امروز به درد ما میخورد و ما چقدر در پژوهشهایمان نارسا هستیم. پژوهش در آثار فارابی چقدر میتواند در دانشکدهها و کلاسهای خصوصی مفید باشد؛ میتواند راهنمایی برای روش تحقیق دانشجویان ما باشد؛ بنابراین موضوعی که میخواهم بیان بکنم از این لحاظ است.
او درباره نگارش صناعات موسیقی به قلم فارابی گفت: علت اینکه فارابی به کتابهای گذشتگان درباره موسیقی مراجعه میکند این است که درسی به ما بدهد؛ این درس که اگر میخواهیم درباره موضوعی سخنرانی کنیم و بنویسیم، باید دانش پیشینیان را درباره آن بدانیم.
فارابی با روشی علمی و منطقی برای تحقیق صناعات موسیقی و شناخت آن، به نوشتن میپردازد تا بتواند کتابی بنویسد که اکثر موسیقیدانهای پس از او، تحت تأثیر و وامدار او قرار بگیرند. ما در قرن دوم و سوم، به کتابهای غرب و یونان مراجعه میکنیم و جالب است که در آن دوران استفاده از کتابهای یونانی، استفادهای است که موسیقی خودمان را سروسامان میدهد؛ بر عکس، در دوره قاجار بهصورتی کاملاً تقلیدی و شیفتهوار از غرب به موسیقی خودمان واردات داریم که نتیجه خوبی نصیبمان نشد. فارابی با اینکه از موسیقی نظری یونان استفاده میکند، در عوض رنگی تازه و ایرانی هم به آن میبخشد و آن مطالب یونانی را روشنتر و عمیقتر میکند و آن را با تجربه علمی خود میآمیزد.
او در ادامه به بیان موسیقی علمی و نظری از دیدگاه فارابی پرداخت و گفت: فارابی صناعت موسیقی نظری را پس از موسیقی عملی میداند؛ یعنی موسیقی عملی نخست تکامل یافت و سپس موسیقی نظری شکل گرفت. اینجا هم فارابی دارد روش تحقیق را به این صورت برای ما مطرح میکند که آنچه را که هست، تجزیه و تحلیل کنیم و علم نظری را بر اساس آنچه موجود است، شکل بدهیم.
انسان در بعضی از علوم میتواند یک فرضیه را نظریهای بدهد و بعد آن را اجرا کند، اما در زمینه موسیقی به نظر نمیرسد چنین چیزی ممکن باشد؛ زیرا کاری فرهنگی و ذوقی و هنری است و ابتدا باید هنرمند یا فرهنگ و جامعه آن را به وجود آورده باشند.
کیانی در باب دیدگاه فارابی درباره نوازنده موسیقی گفت: فارابی معتقد است پژوهشگر موسیقی میتواند نوازنده و خواننده نباشد، ولی کسانی که به عمل صناعت موسیقی میپردازند در شناخت آن و گفتار و نوشتار خود کمتر خطا دارند. این دیدگاه اشتباه نیست؛ البته فارابی آنهایی را که نوازنده نیستند، نقض نمیکند ولی با تجربه خودش میگوید که نوازندهها در شناخت موسیقی کمتر خطا میکنند.
او در پایان سخنان خود گفت: موسیقی صوت است و عمل. و این صحبتهایی که برای شناخت موسیقی میشود، در حقیقت برای بهتر شنیدن موسیقی است. من برای اینکه موسیقی خودم را بهتر بشناسم، به فارابی رجوع میکنم؛ نه برای اینکه سخنوری کنم و مقاله بنویسم.
بابک خضرایی، از اعضای گروه موسیقیِ فرهنگستان هنر، سخنران سوم این همایش بود که سخنان خود را با بیان مطالبی در باب شخصیت فارابی آغاز کرد و از او بهعنوان اولین موسیقیشناس دوره اسلامی و حتی جهان یاد کرد و اذعان کرد شخصیت وی از دو منظر قابل بررسی است.
او توضیح داد: اول اینکه فارابی بر خلاف پیشینیان خود، موسیقی را در فضایی مجرد بررسی نمیکند؛ بلکه آن را در میان یک ملت، یک قوم و یک محیط انسانی میبیند که نمونهاش را میتوانیم در تنبور خراسانی و بغدادی شاهد باشیم. دوم آنکه او به نقد آثار کندی، سرخسی و اسحاق موصلی میپردازد و معتقد است که ایشان بیاینکه شناختی کافی و اطلاعاتی دقیق از پیرامون خود داشته باشند، صرفاً آرای دیگران بهخصوص یونانیان را بازگو میکنند. او معتقد بود این در واقع نوعی منش موسیقیایی محسوب میشود که بدانیم موسیقیای که دربارهاش صحبت میکنیم چه جایگاهی در میان مردمان دارد و تفاوت آن را به نسبت هر قومیت و ملتی بدانیم.
او در بیان سخنانش، دستانبندی تنبور خراسانیـفارابی را که رابطه آنها را بر حسب سنت نوشته بود، با دستانبندی دَه نفر از موسیقیدانان خراسانی همچون حاج قربان سلیمانی، غلامحسین افکاری، سهراب محمدی، غلامعلی پورعطایی و... مقایسه کرد و به تشریح فواصل و دستهبندی آنها پرداخت و همچنین توضیحاتی در باب ترتیب دستانبندی داد.
خضرایی با اشاره به این مهم که موسیقی در شرق و شمال خراسان نیز متفاوت بوده و تمامی فواصلی که فارابی ذکر میکند با هم در یک دوره به کار نمیروند، عنوان کرد: من در جستوجوی پاسخ این سؤال هستم که آیا این گام بالقوهای که فارابی به ما معرفی میکند و در واقع میراث فارابی است، با تنبور خراسانی امروز انطباق دارد یا خیر؟
این عضو گروه موسیقیِ فرهنگستان هنر، سخنانش را اینگونه جمعبندی کرد که این دستهبندیهایی که امروزه بهصورتی پراکنده از خراسان داریم ظاهراً با آرای فارابی منطبق است و احتمالاً بسیاری از این پردهها در میان مردمان حضور دارند و ایفای نقش میکنند و همانطور که نحو فردوسی و مولوی برای ما آشناست، همانطور زبان موسیقی هم میتواند ایستا و پایا باشد.