نشست تخصصي «جلوههاي قرآن در هنر و ادبيات ايران» با حضور استادان مطرح كشور در فرهنگستان هنر برگزار شد.
نشست تخصصي «جلوههاي قرآن در هنر و ادبيات ايران» با حضور استادان مطرح كشور در فرهنگستان هنر برگزار شد.
به گزارش روابط عمومي فرهنگستان هنر، در نخستين نشست « احمد تميم داري»، «محمد حسين بيات» و «علي محمد موذني» به ارائه مقالاتي از منظر ادبي و جلوههاي قرآني پرداختند.
«جلوههاي قرآني در شعر فردوسي» عنوان مقالهاي بود كه «احمد تميمداري» در اين نشست ارائه كرد، وي اشعار فردوسي را مورد توجه جهانيان دانست و با ذكر خاطرهاي در اين باره اظهار داشت:«كنگرهاي در دانشگاه كلن آلمان در سال 1390 برگزار شد و پژوهشهاي بسياري در خصوص فردوسي ارائه و اشعار وي از زواياي مختلفي مورد بررسي قرار گرفت كه بسيار مورد استقبال واقع شد.»
وي سادهترين شكل بررسي اشعار شاعران با توجه به مباحث قرآني و احاديث را استفاده از مضامين آيات و روايات در بخشي از اشعار دانست و در اين باره افزود:« در بررسي اشعار گاهي از آيات الهي از بعد زيبايي شناسي استفاده شده، گاه در متن از ترجمه احاديث و آيات الهي و برخي اوقات ساختار متن ادبي تحت تاثير كتابهاي مذهبي است. در بسياري از متون ادبي پيش از اسلام نيز آثاري مملو از اخلاقيات و تفكر ديني يافت ميشود كه آن را ميتوان در آثار ادبي هند، اروپا و ... مشاهده كرد.»
تميمداري درباره زمانه فردوسي تصريح كرد:« گرچه از فردوسي شرح حال كاملي در دست نيست اما متن شاهنامه برخاسته از حكمت و اعتقاد قوي است. او در محيطي نشو و نما پيدا كرد كه كلامش معتزلي، حكمتش مشايي و تفكرش شيعي است؛ زيرا خراسان آن زمان، مركز علوم اسلامي بود و انديشه دوره سلوكيان با تاثيرپذيري از مكاتب و فرهنگهاي مختلف، بسيار وسيع و پيچيده بود.»
اين استاد دانشگاه ادامه داد:« مقدمه شاهنامه با تكيه بر اسماء الهي آغاز شده و نشانه آشنايي كامل فردوسي با زبان عربي است، زيرا اگر او زبان عربي نميدانسته چگونه ميتوانست كلمات عربي را از فارسي جدا كند. سراسر شاهنامه با واقعيت علمي و فرهنگي درآميخته و ساختاري متاثر از مشايخ ثلاثه يعني «شيخ كليني»، «شيخ طوسي» و «شيخ مفيد» دارد.»
وي با اشاره به داستان «رستم و سهراب» و«رستم و اسفنديار» ادامه داد:« در تمامي داستانها روايت است كه شخص فاتح و پيروز در جنگ بسيار شادمان و سرخوش از پيروزي خود است در حالي كه در داستانهايي كه در شاهنامه آمده عكس اين را مشاهده ميكنيم و «رستم» براي رقيبان خود هميشه در حال سوگواري است. به عنوان نمونه، داستان «رستم و سهراب» يادآور اشعار سوگواري امام حسين(ع) براي حضرت ابوالفضل(ع) است كه نقالها نيز در هنگام خواندن داستانهاي شاهنامه گريز زده و روايتي از داستانهاي جنگ ائمه اطهار را بيان ميكردند.»
تميم داري شاهنامه را كتابي دانست كه بر اساس يزدان پرستي و افكار توحيدي، عدالت خواهي و افكار شيعي سروده شده است.»
«محمد حسين بيات» سخنران بعدي اين نشست، به ارائه مقاله «نقش قرآن در پيدايش جهان بيني عرفاني و تاثير آن در مثنوي» پرداخت و اظهار داشت:«پيدايش عرفان تحت تاثير قرآن بوده، به اين معنا كه جهان بيني هستي داراي دو شاخه كلي بود كه يكي ماترياليستي و نفي خدا است و آن ديگري جهان بيني الهي است كه خود داراي دو جهان بيني توحيدي و غير توحيدي است.»
وي در همين زمينه تصريح كرد: «ايدئولوژي به دنبال جهان بيني ميآيد و تفكرات را نمايان ميسازد. ايدئولوژي كه در اشعار مثنوي مشاهده ميكنيد داراي ايدئولوژي اسلامي و از قرآن كريم كه معجزه الهي و كلام خداست برگرفته شده و مولوي سعي كرده با مدد از آن، اشعار خود را بسرايد. زيرا قرآن به زبان تمثيل، قصه و داستان بر پيامبر(ص) نازل شده و همچنان در مثنوي نيز اشعار در قالب تمثيل، قصه و داستان بيان شده.»
وي به قصص قرآن و آيات الهي اشاره كرد و افزود:« همانطور كه در قرآن كريم مشاهده ميكنيم برخي از روايات و داستانها با تاكيد و در آيات طولاني بيان شده و گاه در جايي به صراحت و كوتاهي نازل گرديده به طوري كه داستان حضرت موسي(ع) 135 بار در قصص مختلف قرآني بيان و تكرار شده يا داستان حضرت ابراهيم (ع) نيز 70 بار در جاي جاي قرآن آمده. مولوي نيز با استمداد از قرآن كريم سعي كرده برخي از مضامين را كوتاه و برخي را بسيار بلند بسرايد.»
«علي محمد موذني» نيز مقالهاش را با عنوان « اقتباسهاي هنري سنايي و خاقاني و ذكر لا اله الا اللّه» ارائه كرد و در اين باره بيان داشت:« شاعران توانا و نو آفرين با الهام از پيرامون خود مضامين نو را كشف و در ذهن و زبان خود پرورش داده و به صورتهاي گوناگون چون تشبيه، استعاره ، مجاز، كنايه و ... بيان داشتهاند.»
وي آشنايي با كتابت و تصويرسازي را از ديگر مواردي دانست كه شاعران با به كار گيري در اشعارشان توانستند به خلاقيتهايي دست بزنند و در اين زمينه تصريح كرد:« به عنوان نمونه به اشعار خواجه شيراز رجوع كنيد كه در جايي دهان معشوق را از نظر تنگي و كوچكي به «ميم» يا «نقطه» تشبيه كرده و با گريز به موضوع فلسفي « جوهر فرد» ، اين چنين توصيف كرد:« بعد از اينم نبود شائبه در جوهر فرد/ كه دهان تو در اين نكته خوش استدلالي است» و يا امير عليشير نوايي در اين بيت چنين سراييده : «طلب نقطه موهوم دهانت كردم / خردم گفت كه آنجا كه نباشد مطلب» و نيز در آثار شاعراني ديگر زلف به «جيم» و «نون»، قامت به «الف»، كمر به «ميم» و ... تشبيه شده است به طوري كه مولانا ميگويد: جيم گوش و عين چشم و ميم فم/ چون بود بي كاتبي اي متهم.»
اين استاد دانشگاه به تشريح حالات عرفاني اشعار سنايي پرداخت و او را آغازگر اشعار عرفاني و توحيدي دانست كه از برخي حروف به ويژه در اشكال مختلف « لا» و « الاالله» و ذكر جلاله « لااله الا الله » استفاده كرده و مولوي و عطار را از ادامه دهندگان اين راه برشمرد و افزود:« در اشعار سنايي « لا» به دار، اژدها، نهنگ، تيغ، فرّاش، جاروب و صحرا مانند شده و با وجه شبههاي گوناگون و تناسب با كلمه « الاالله» مفاهيمي نو ارائه شده است. به طوري كه در اين بيت چنين سراييده : شهادت گفتن آن باشد كه هم زاول در آشامي/ همه درياي هستي را بدان حرف نهنگ آسا يا در جايي ديگر آمده: نيابي خار و خاشاكي در اين ره چون به فرّاشي / كمر بست و به فرق استاد در حرف شهادت « لا». خاقاني نيز نيز با الهام از اين ذكر به صورت اژدهاي دوسر ، مصباح، شجر و ... را در اشعارش تصوير كرده.»
بر اساس اين گزارش بخش دوم اين نشست نيز كه به مباحث هنري اختصاص داشت، سه مقاله « بررسي استحاله در نگارگري ايراني با تاكيد بر داستانهاي مذهبي» توسط «ناهيد عبدي »، « كتاب آرايي قرآن بررسي تزئينات و سرلوحههاي قرآن چاپ سنگي كتابخانه ملي» توسط «مريم لاري» و «ساختار و قابليتهاي خط كوفي در كتيبه نگاري» توسط «مهدي مكينژاد» ارائه شد.
مريم لاري مقاله « كتاب آرايي قرآن بررسي تزئينات و سرلوحههاي قرآن چاپ سنگي كتابخانه ملي»را بر اساس تحقيقات پاياننامهاي «شبنم فراست» معرفي كرد و در تشريح اين مقاله اظهار داشت:« ورود چاپ سنگي به ايران زمينهاي شد تا افراد عادي نيز بتوانند از كتابهايي كه تا آن زمان در انحصار دربار و پادشاهان بود، بهره ببرند. در چاپ سربي خوشنويسي حذف شده ولي در چاپ سنگي رنگ حذف شده ولي چاپ آرايهها و خوشنويسي تا حدي رعايت ميشد.»
وي تحقيق و تفحص بر روي آثار خطي را يكي از راههاي دست يافتن به هويت ايراني و اسلامي برشمرد و با نقد عدم آگاهي دانشجويان از صفحه آرايي، خوشنويسي و ديگر هنرهاي ايراني كه در نسخههاي خطي وجود دارند، افزود: «ما در دانشگاههاي خود در رشته گرافيك از واژگاني چون كادر، فونت، ليات و ... استفاده ميكنيم. دانشجويان ما مكاتب صفحه آرايي سوئيس و فرانسه را بيشتر از صفحهآرايي و آرايههاي نسخ خطي كه در گذشته استفاده ميشده، ميدانند. در صورتي كه ارزشهاي بصري و علمي كه در آثار و نسخ خطي وجود دارند اگر به درستي مورد بررسي قرارگيرند، ارزشها و هويت خود را به درستي درك خواهيم كرد.»
اين استاد دانشگاه با اشاره به يك نسخه چاپ سنگي موجود در كتابخانه ملي به بررسي آن پرداخت و در اين باره گفت: «نسخه شماره 18417 كتابخانه ملي كه متعلق به دوره قاجار است نام «بصيرالملك» به عنوان مولف و مترجم يا كاشف آيات در آن درج شده است. اين نسخه بر روي كاغذ نخودي رنگ با روكش تيماج مشكي است كه چاپ آن از دوره ناصرالدين شاه بر ميگردد كه تاريخ 1315 نيز در آن درج شده كه دوره مظفرالدين شاه بر ميگردد. در صفحه آغازين اين نسخه ترنج، شمسه و شرفههايي ديده ميشود كه نام مولف، مترجم، محل چاپ و دوره زماني پادشاه درج و مشخص شده است و استفاده از آرايهها تصوير بصري زيبايي را پيش رو قرار داده است.»
نويسنده «نقد پسا استعماری» سپس با تجزيه عناصر مندرج در نسخ به تحليل صفحه آرايي، نقوش و تزيينات شاخص اين نسخه پرداخت و با شناسايي «گريدبندي» غالب و بررسي نقوش تزييني چون گلهاي چندپر، ختاييها، نقوش هندسي و ... به تحليل اين نسخه پرداخت.»
بنا بر گزارش روابط عمومي فرهنگستان هنر، «ناهيد عبدي» مولف مقاله «بررسي استحاله در نگارگري ايراني با تاكيد بر داستانهاي مذهبي» سخنران بعدي اين نشست، يكي از زمينههاي مهم و رايج در مطالعات آيكونوگرافيك را مطالعات بر روي آثار هنري دانست و در اين باره گفت:« دستاوردهايي كه آيكولوژيستها در تبيين آثار هنري داشتند با استفاده از « اصل استحاله» در دورههاي تاريخي قابل شناسايي و بررسي است.»
وي مطالعات ترانسفورميشن را در زمينه هنر ايران وابسته به هنر مذهبي شمرد و افزود:« دامنه تحقيقات در زمينه تغيير و تحولات هنر ايراني نشان داده سير تسلسلي از كهنه به نو به صورت جريان ادامه داري در تاريخ ما روي داده است. در اين جريان كلمات مفاهيم خود را از دست نميدهند بلكه لباس خود را عوض ميكنند. اين استحاله به دو صورت كلي و خاص تعريف شده اما در اينجا نوع ديگري را اضافه كردم و آن استحاله تاريخي است.»
اين پژوهشگر در تشريح استحاله ادامه داد:« در استحاله كلي، چارچوبهاي كلي تمايز يافته و از يكديگر تميز داده ميشوند. به طوري كه اگر پژوهشگري درباره استحاله كلي دست به پژوهش زد بايد به تمامي تاريخ هنر واقف باشد اما در استحاله خاص تنها مضامين خاصي دچار تغيير است و تشخيص و تميز اين استحاله بسيار ساده است. اما در تاريخ هنر ايران استحاله تاريخي روي ميدهد كه مربوط به يك دوره زماني خاص است و آن مضامين با ورود دين شكل ديگري به خود ميگيرند. اين نوع استحاله در مسيحيت نيز ديده ميشود به عنوان نمونه شمايل نگاري هم در دين مسيحيت حرام شمرده شده و هم در دين اسلام، اما اينكه در مسحيت اين نوع تصويرگري دچار استحاله شده و از حالت آيكونيك خارج ميشود اما در دين اسلام اين مسئله روي نميدهد و همچنان مذموم هنرمندان است.»
وي كوشيد تا ضمن معرفي انواع استحاله در چارچوب روش آيكونوگرافي به تشريح آن در آثار نگارگري ايرني با موضوعات مذهبي بپردازد. اين فرمها بخشي از حافظه تاريخي ملتها را تشكيل ميدهند و با اين نوع مطالعه ما ميتوانيم به باورها و عقايد ملتها پي ببريم.»
در پايان اين نشست «مهدي مكي نژاد»، «ساختار و قابليتهاي خط كوفي در كتيبه نگاري» را مورد بررسي قرار داد و اظهار داشت:« كتيبه از عناصر مهم در تزيينات معماري است و خط نيز مهمترين عنصر تمدن بخش است. اما خط با استفاده از قلم ني در صفحهاي تخت و دوبعدي نگارش ميشود در حالي كه در معماري فضايي چند بعدي ساخته ميشود اما چه امري موجب ميشود كه اين دو كه ساختاري كاملا متفاوت با يكديگر دارند در همنشيني يكديگر قرار گرفته و آثاري پديد آيد كه بسيار زيبا و چشم نواز است.»
وي به توانمنديهاي خط كوفي كه تاكنون به آن پرداخته نشده اشاره و تصريح كرد:« كوچكترين واحد يك ساختمان را آجر تشكيل ميهد و كوچكترين واحد خط را نقطه ، حال اگر آجري را تقسيم بر 4 كنيم يك كلوك به دست ميآيد و يك كلوك 5*5 نقطه را تشكيل ميدهد. با اين مفهوم معماران ما توانستند خط را در فضاي معماري آورده و خط را به عنوان بخش جدايي ناپذير هنر معماري قرار دهند.»
رييس گروه هنرهاي سنتي فرهنگستان هنر با اشاره به گنبد« الله الله» در اردبيل خط كوفي را جزو ساختار معماري نشان داد و آن را مهمترين اتفاق در حوزه خوشنويسي و معماري در قرن 14 دانست و افزود:« خطوط كوفي به طور ذاتي به نحوي است كه ميتوان در انواع مختلف نوشته شود در صورتي كه در خطوط ديگر اين توانمندي وجود ندارد. در اين نوع خط 3 نظام متني ، هندسي و گياهي وجود دارد كه اگر هر كدام از اين عناصر از اين خط حذف شود خط مفهوم خود را ازدست خواهد داد.»
وي سپس با ارائه تصاوير مختلفي از معماري و كتيبههاي خط كوفي به تشريح عناصري چون اتصال و انفصال، فواصل و مفاصل، انطباق و بسط ، كشش ، تقدم و تاخر، شكل و اندام و ... در خط كوفي و استفاده آن در معماري پرداخت.